|

توفان خاک و تفاوت مردمان هر سرزمین

واکنش مردمان در سرزمین‌های مختلف نسبت به یک موضوع، رخداد یا اتفاق واحد، به تناسب فرهنگ و نوع زندگی آن مردم در آن جغرافیا متفاوت و مختلف است. موضوعات و ابتلائات طبیعی یا ابتلائات سیاسی-اجتماعی و حتی رفاهی از منظر جامعه مدرن در شکل جهان – جغرافیایی یک شکل‌اند و در ظهور و بروز و شدت و غلظت گاه متغیر و مختلف.

رضا صدیق: واکنش مردمان در سرزمین‌های مختلف نسبت به یک موضوع، رخداد یا اتفاق واحد، به تناسب فرهنگ و نوع زندگی آن مردم در آن جغرافیا متفاوت و مختلف است. موضوعات و ابتلائات طبیعی یا ابتلائات سیاسی-اجتماعی و حتی رفاهی از منظر جامعه مدرن در شکل جهان – جغرافیایی یک شکل‌اند و در ظهور و بروز و شدت و غلظت گاه متغیر و مختلف. این یک شکلی در رخدادها با پوسته‌های متفاوت، ولی کنه یکسان را می‌توان گاه در یک توفان یا سونامی جست یا در تبعیض اجتماعی و حدود و ثغور آزادی‌های اجتماعی، گاه می‌توان در بروز کندی یا نبود شبکه در اینترنت دید و گاه در گرانی، تورم یا مشکلات عدیده اقتصادی. تمام اجزای این بروزات، چه در غرب و چه در شرق دور و چه در خاورمیانه به نسبت صنعتی یا نیمه‌صنعتی‌بودن یا به نسبت شکل فرمی ساختار قدرت و محل زیست‌بومِ آن جغرافیا نشانه‌هایی دارد که با زندگی در آن نقاط می‌توانی به شکلی با این رخدادها روبه‌رو شوی. مثل سرکوبگری پلیس در یک تظاهرات حتی قانونی که شکل نمودش از برلین تا عراق، از ترکیه تا مالزی، از پاریس تا ایروان، در نفسِ واکنش یکی است و در مواجهه متفاوت. 

 

یکی از مهم‌ترین نتایج هجرت به بلاد متفاوت و زیستن در جغرافیاهای مختلف، درک همین نکته است با گوشت و پوست. در شکل کلیشه‌شده در فهم عرفی و نالیدنش می‌شود همان شعر اخوان‌ثالث که «آسمان هرجا همین رنگ است». چنین فهمی از سر تجربه زیستن در ارض مختلف زمین، رهنمون این نکته است که نوع برخورد اهالی ساکن آن جغرافیا با این دست مصائب و اتفاقات است که آن رخداد واحد در ذات رخ‌دادن را متفاوت می‌کند؛ اما این نکته نفی این موضوع نیست که مصائب خاورمیانه به دلیل ریشه استعماری غرب، چشم طمع داشتن به میراث خاک خاورمیانه مانند نفت و انرژی و جنگ‌های قرن اخیر که هنوز نیز ادامه دارد و بیخ گوش تمام کشورهای این منطقه زوزه می‌کشد، با جنس نمود همین رخدادهای واحد، صعب‌تر و متفاوت‌تر است. یک اروپایی سفید، شاید هیچ‌گاه مثل یک ساکن سوریه یا عراق نداند و نفهمد که بدون برق زندگی‌کردن یعنی چه. شاید اما به دلیل بحران اروپا در مسئله گاز و جنگ روسیه با اوکراین، هراس نبود انرژی را چون ساکنان خاورمیانه درک کند؛ اما تا لمس کامل این بحران، فاصله زیادی دارد. یکی از این بحران‌های یکی و واحد که در نوع مواجهه با مردمان بلاد مختلف با آن خود را نشان می‌دهد «توفان خاک» در منطقه خاورمیانه است. به‌خصوص در عراق و بعد ایران. عراقی‌ها به توفان خاک، «عِجه» با تشدید روی جیم می‌گویند. در قصه‌های علمای نجف که غور می‌کنی یا سفرنامه‌های کهن عراقی، می‌بینی که عجه در عراق یکی از اتفاقات عادی در طول تاریخ بوده است؛ اما در شدتش به نسبت حال، حرف است؛ زیرا که در جهان عرب خاک عراق را بعد شامات یکی از خاک‌های حاصلخیز می‌دانند و میوه و صیفی‌جات این منطقه تا قبل از صدام، زبانزد بوده است و بعد از سرنگونی به دلیل وضعیت عراق و همچنین استفاده از بذرهای شیمیایی، این خاک حاصلخیز حالا در بسیاری از مناطق عراق اخته شده است. به دلیل فضای زیست‌بومی عراق و خشکسالی سال‌های اخیر و خشک‌شدن شریعه‌ها و نهرهای زیادی که این سال‌ها از بین رفته‌اند، «عجه» در این سال‌های اخیر، مهیب‌تر از قبل شده است. همیشه بوده، اصلا «عجه» یکی از وضعیت‌های عادی عراق بوده؛ اما به دلایلی که گفته شد و نقل شفاهی مردمان عراق است و بخشی از دلایل که علمی است و از سواد نگارنده به دور، شکل امروزی توفان خاک یا همان عجه، امروز بسیار طولانی‌تر از نظر زمان و روزهاست و میزان خاک و گردوغبار درونش هم غلیظ‌تر شده است. فرق دیگر «عجه» این سال‌ها با سال‌های قدیم نیز در موضوع پسماندهای شیمیایی و اثرات باقی‌مانده از جنگ‌های در عراق است. از این نظر که باد از مسیرهای خاک‌خیز و خشک‌رودهای دیروز می‌گذرد و ذرات شیمیایی صنعتی باقی‌مانده از پسماند کارخانجات یا تسلیحات مصرف‌شده از جنگ و بعد هم محیط نفتی را با خاک بلند‌شده در‌می‌آمیزد و عجه‌ای چنین برپا می‌کند. نوع برخورد مردم عراق اما با این پدیده، عجیب است. عجیب از این نظر که وقتی برخوردشان با این موضوع را در کنار برخورد مردمان جنوب یا غرب ایران می‌گذاری، متوجه تفاوت فاحش رفتاری نسبت به این اتفاق برخاسته از طبیعت و البته به دلیل مشکلات دخالت انسانی در طبیعت می‌شوی. زمانی که عجه می‌شود، همه چیز شکل عادی زندگی را حفظ می‌کند. مردمان در رفت‌و‌آمدند و گویی هیچ اتفاقی نیفتاده. دشداشه‌پوش‌های عراقی «عگال» را دور صورت می‌پیچند و بعد از اپیدمی کرونا، شهری‌پوشان ماسک به صورت می‌زنند. بخشی نیز نه عگال به صورت می‌پیچند و نه ماسک می‌زنند. در صورت مردم نشانی نه از خشم هست و نه اعتراض و نه حتی غرزدن. گویی که دارد باران می‌بارد. برخورد مردم با باران چگونه است؟ همان‌طور. مه خاک طوری سنگین می‌شود که بیش از دو متر جلوترت را نمی‌توانی ببینی؛ اما میان جاده‌ها در رفت‌وآمدند ماشین‌ها. پروازها کنسل می‌شود؛ اما مغازه‌ها باز است و شهر از جنب و‌جوش نمی‌ایستد. بعضی در خانه می‌مانند؛ اما اگر تابستان باشد و برق‌ها قطع، پنجره باز است و نسیم گرم تابستان با خاک به دل خانه می‌ریزد. مردم از هم درباره مدت‌زمان عجه می‌پرسند و هر‌کسی چیزی می‌گوید. دهان به دهان خبر می‌پیچد و در فیس‌بوک‌ها مدت‌زمان عجه کم و زیاد می‌شود؛ اما تا دم عجه دقیقا معلوم نیست چه ساعتی یا چند روز ادامه دارد. مردمی که در نجف یا کربلا زندگی می‌کنند و اطراف حرم کاسب یا ساکن هستند، با خاکِ از عجه بر زمین نشسته برخوردی متفاوت دارند، به نسبت مردم بغداد یا بصره. تبرک می‌بینند این خاک را و به چشم تربت و در حد تبرک در ظرف و کیسه جمعش می‌کنند. نکته مهم در برخورد مردم عراق اما پس از عجه‌هاست. انگار یک قانون نانوشته عمومی برایش وجود داشته باشد. مغازه‌دارها همه در مغازه‌شان دستگاه فوت‌کننده هوا دارند که رفتاری خلاف رفتار جاروبرقی دارد، به جای اینکه هوا را بکشد، پخش می‌کند. روی وسایل مغازه می‌گیرند تا خاک نشسته بر روی اجناس و در و دیوار را هوا کنند. مردم محله جارو به دست شروع به جاروی خیابان می‌کنند و خاک نشسته و تلنبار‌شده بر زمین را گوشه‌ای جمع می‌کنند و به زباله می‌ریزند. چشم که بر هم می‌زنی، می‌بینی بعد از دو ساعت هیچ اثری از آثار عجه و توفان خاک در شهر و کوی و برزن مشاهده نمی‌شود. انگار که عزمی عمومی باشد، برای رفع خاکی بر تن شهر نشسته است تا آن تصویر آخرالزمانی مه خاک نشسته بر شهر و گرد‌وخاک بر روی ریش مردان و مژه زنان در یک چشم برهم‌زدن، فراموش شود و از بین برود. هر وقت که در عراق عجه می‌شود، به خیابان می‌دوم و به رفتار مردمان عراقی نگاه می‌کنم. رسم نانوشته زندگی‌ام در نجف شده است.تماشای مردمی که در تضاد با تظاهر شهریت و دنیای بزک‌شده، خاک بر تن و رو نشسته در مه خاک از این سو، به آن سو می‌روند و تو گویی، دیگر خبری از آن ویترین آدمیزاد شهری نیست. انگار که همه از خاک برخاسته‌اند و به سوی خاک می‌روند، با طمأنینه‌ای که گویی، از راز خاک خبر دارند.