|

آن تقلای طاقت‌فرسای انسانی در مواجهه با کرونا از یاد رفته است ؟

گفت‌وگو در پیله

آقای رئیس دانشگاه در گفت‌وگو با رئیس‌ جمهور مطالب عجیبی گفته است. رئیس‌جمهور در بازتاب آن سخنان چنان به وجد آمده که شنوندگان از حیرت مبهوت و میخکوب ماندند؛ حیرت بیش از مخالفت بود! کسی گفتمانی تا به این حد خارج از واقعیت را از چنین افرادی باور نمی‌کرد.

گفت‌وگو در پیله

آقای رئیس دانشگاه در گفت‌وگو با رئیس‌ جمهور مطالب عجیبی گفته است. رئیس‌جمهور در بازتاب آن سخنان چنان به وجد آمده که شنوندگان از حیرت مبهوت و میخکوب ماندند؛ حیرت بیش از مخالفت بود! کسی گفتمانی تا به این حد خارج از واقعیت را از چنین افرادی باور نمی‌کرد. کسی باور نمی‌کرد رئیس بهداری شهری که همه در یاد دارند چگونه در آتش کرونا می‌سوخت، آن مصیبت و آن تقلای طاقت‌فرسای انسانی را فراموش کرده باشد. جوانان طبیب و پرستاری که در آتش شرف و انسانیت خاکستر شدند، فراموش‌شدنی نیستند. آنها اولین‌ها بودند. کسی آن دختر زیبای کلاچای را فراموش نمی‌کند که در لاهیجان در مراقبت از بیماران همچون پروانه سوخت و تندیس زیبایش تا ابد در دهکده رنج و برنج کنار مردمی که در پنجشنبه‌بازار شلوغ آواز زندگی خواهند خواند، برقرار خواهد ماند. سیمای آن پزشک اورژانس، آن دکتر مهربان که در شهر رشت در اوج تلاش در خاک افتاد و... را کسی فراموش نمی‌کند. اینها درس شرف و انسانیت را از آن خاک حاصلخیز گرفتند که تلاش را همواره پاسخ می‌دهد و درس طب را از دانشکده طب و مکتب طبیبان مردمی کشور و آن دیار گرفتند که با زرچه و فِریاد* زیسته‌اند و آنها را به‌خوبی می‌شناسند!

کسی باور نمی‌کرد افتخار این پایمردی را به حساب دیگران بنویسند . درحالی‌که جامعه بین‌المللی پزشکی همواره با نقد، نظارت و پالایش هرچه دقیق‌تر روش‌های درمان کرونا و بیماری‌های هم‌زمانش و انتشار بین‌المللی نتایج مطالعاتش توانست بحران کرونا را کنترل کند، اما آنها حتی به ارزش نقد گفته‌هایشان که حداقل ارزش انسانی است نیز پی نبردند.

در آن گفت‌وگو که رئیس بازگویی می‌کرد، گویی به زبانی دیگر سخن گفته بودند. گویی تازه داشتند بر این خاک سوخته از کرونا نگاهی می‌انداختند و بر قلب‌های زخمی التیام‌نیافته قدم می‌گذاشتند. گفت‌وگویی بود با زبانی خاص که تنها خود اشاراتش را درمی‌یافتند.

راستی چرا تصمیم‌گیران با گفتمان ما آن‌قدر بیگانه شده‌اند؟ چرا عواطف و احساسات ما جایی در رفتار و گفتار آنها پیدا نمی‌کند؟ واقعیت آن است که رئیس یک دانشگاه در همه جای دنیا یا کاملا نماینده و برگزیده دانشگاهیان است یا منتخبی است از میان برگزیدگان دانشگاهیان که دولت منصوب می‌کند. با چنین قراری است که جمهور و رؤسای آن، هم از آنچه دانش می‌گوید، مطلع می‌شوند و هم از آنچه دانشگاهیان می‌خواهند! و از آنجا که دانشگاهیان در هر رشته‌ای بیشترین و منسجم‌ترین ارتباط را با مردم دارند، دولتمردان سعادت می‌یابند با برداشت‌هایی علمی از درد توده مردم آشنا شوند و تصمیم بگیرند.

استقلال دانشگاه اصل مهمی است که از دیرباز در کشور ما نادیده گرفته شده و فقدانش به یک عرف تبدیل شده است. تنها زمانی که فردی منصوب مستقیم دولت، اداره دانشگاه را بر عهده بگیرد، چنین گفت‌وگوی غریب و دور از فضای گفتمانی مردم امکان‌پذیر خواهد شد.

جامعه پزشکی کشور هیچ‌گاه منتظر قدردانی و سپاس نبوده است. قدردانی زبانی و مراسمی هم هیچ فایده‌ای ندارد. چنین نگاهی قادر به برآوردن بزرگ‌ترین آمال جامعه پزشکی نیستند که همانا «استقرار یک سیستم سراسری علمی و روزآمد خدمات سلامت برای آحاد مردم در یک مقیاس بین‌المللی» است. نه نیل به این هدف که تنها جهت‌گیری به سوی آن بزرگ‌ترین قدردانی از جامعه پزشکی است. برآشفتن جامعه پزشکی و سایر فرهیختگان کشور به‌ دلیل خوف از آینده‌ای است که این تفکرات می‌تواند نه‌تنها برای سلامت، بلکه برای کل کشور رقم بزند. پوزش به شیوه مدرن و بین‌المللی و نه یک قدردانی زبانی از جامعه پزشکی می‌تواند اندک امیدواری‌ای باشد به برگشت راه درست.

* زرچه و فِریاد کلماتی گیلکی برای توصیف حالات مختلف درد هستند.