گفتوگو با غلامرضا نامی درباره اهمیت مجموعهداری
بازار هنر تجسمی بیضرر است
در سالهای اخیر اهالی هنر تجسمی سعی بر ایجاد آگاهی و اشتیاق مردم از طریق رسانه، مطبوعات و حراج در جهت خریدوفروش آثار و شناخت ارزش مجموعهداری داشتهاند؛ اما علم انتخاب اثر و حضور در این وادی در اختیار و امکان هر سرمایهدار یا علاقهمندی نیست. بسیاری از مواقع کسانی پیشنهاد خرید آثار از هنرمندی خاص را میدهند که از قضا در آن شرایط بازار بسیار شکوفا و در اوجی دارد؛ اما این اوج به دلیل نبود پشتوانه هنری مناسب، منجر میشود ارزش مادی اثر بهسرعت فروکش کند.
شهرزاد رویائی: در سالهای اخیر اهالی هنر تجسمی سعی بر ایجاد آگاهی و اشتیاق مردم از طریق رسانه، مطبوعات و حراج در جهت خریدوفروش آثار و شناخت ارزش مجموعهداری داشتهاند؛ اما علم انتخاب اثر و حضور در این وادی در اختیار و امکان هر سرمایهدار یا علاقهمندی نیست. بسیاری از مواقع کسانی پیشنهاد خرید آثار از هنرمندی خاص را میدهند که از قضا در آن شرایط بازار بسیار شکوفا و در اوجی دارد؛ اما این اوج به دلیل نبود پشتوانه هنری مناسب، منجر میشود ارزش مادی اثر بهسرعت فروکش کند. مشاوره هنری در مجموعهداری باید به صورت منطقی انجام شود. غلامرضا نامی، هنرمند و کارشناس آثار هنرهای تجسمی است که در سالهای فعالیت خود با نهادهایی مانند تالار رودکی، تالار وحدت و موزه هنرهای معاصر در سمت مدیریتی و مشاور هنری همکاری داشته و در سالهای اخیر کارشناس هنری موزه بانک پاسارگاد بوده است. نامی به دلیل همکاری خود با معتبرترین مجموعهداران هنر تجسمی در طول سالها رویکردهای مختلفی از مجموعهداران را در این حوزه دیده و شرح میدهد. او از راههای عجیب و متفاوت بعضی مجموعهداران در پنهانکردن آثارشان تا سوددهی بالا در پی انتخاب درست اثر، صحبتهای خواندنی را بازگو میکند. نامی دانستن اصول این مسیر را گامی مهم و اقدامی لازم برای حفظ مجموعهداری و تاریخ هنر میداند و از آسیبهای ناآگاهی مجموعهدار به هنر و سرمایه توضیح میدهد.
چه چیزی باعث شد به هنر و البته کارشناسی مجموعهداری هنری علاقهمند شوید و به گردآوری آثار هنری بپردازید؟
همیشه به هنر تجسمی علاقهمند بودهام. در سالهای منتهی به انقلاب در تالار وحدت کار میکردم و سپس به استخدام وزارت ارشاد درآمدم. بعد از تأسیس مرکز هنرهای تجسمی، ریاست بخش نمایشگاهها را بر عهده گرفتم. به مرور سِمت مشاور موزه هنرهای معاصر و موزه پاسارگاد را بر عهده گرفتم و کارشناسی برای آثار مجموعهداری را انجام دادم.
چقدر کلکسیونری را شغل یا حرفه در نظر میگیرید و اساسا آن را کار به معنای سرمایهگذاری میدانید و چقدر آن را بر اساس یک تفریح و سرگرمی نگاه میکنید؟
مجموعهداری به سه دستهبندی تفکیک میشود؛ مجموعهداری بر اساس سود و نگاه اقتصادی، مجموعهداری بر اساس نگاه هنری و لذت بصری، مجموعهداری که بر اساس سلیقه، آگاهی و در نهایت ارزش اقتصادی با مشاوره از کارشناسان انجام میشود. در واقع دسته سوم به مسیری درستتر روی میآورند که معمولا کسانی که در این حرفه حضور بلندمدت دارند و سود بیشتری کسب کردهاند، از این دسته محسوب میشوند. بازار هنر در همه فرازونشیبهای اقتصادی و در صورت فعالیت مجموعهداران بر اساس استانداردهای انتخاب، خریدوفروش، نسبت به سایر بازارهای اقتصادی تضمینشده بوده است. مجموعهداری بازاری بیمهشده در ادوار مختلف اقتصادی است. بهطور مثال اثر جکسون پولاک پیش از انقلاب 630 هزار دلار خریداری شده، اما امروز 400 میلیون دلار ارزش دارد یا اثری از سپهری که پیش از انقلاب پنج هزار تومان بوده، امروز حدود چهار تا شش میلیارد تومان ارزشگذاری شده است. هیچ بازاری به اندازه بازار مجموعهداری مطمئن و بیضرر و البته لذتبخش نیست.
در گردآوری آثار هنری تم و سبک یا دوره خاصی از هنر و هنرمندان تا چه حد لازم است؟
اینکه مجموعهدار فقط به بازار فکر کند هم طیفی از مجموعهداری محسوب میشود؛ اما جمعآوری بر اساس دوره یا هنرمندی خاص نیز در بین مجموعهداران قدیمی بیشتر مورد توجه بوده است. در کل مجموعهدار میتواند از همه هنرمندان و کسبوکارهای مختلف اثر خریداری کند و بایدی درخصوص تم وجود ندارد؛ اما کارشناسی اثر کمک میکند تا آثاری با بازار داغ موقتی و بهرهمند از هنر اندک را خریداری نکنند.
به نظر شما مجموعهداری یک هنر است؟
هرگز. مجموعهدار حامی هنر است و وظیفهای بهمراتب مهمتر و مؤثرتر برای هنر دارد؛ اما هنر یعنی خلق اثر و مجموعهدار آنچه را خلق شده، میخرد و نگهداری میکند تا آیندگان نیز از اثر بهره ببرند.
بعضی مثل خانم منیژه میرعمادی خودشان هنرمند بودند و به حوزه مجموعهداری نیز وارد شدند و یکی از مؤثرترین و بهترین مجموعهداران تاریخ هنر تجسمی به شمار میآیند و نامشان همیشه در مجموعهداری ماندگار است.
تا چه حد مشورت برای خرید آثار در نظر مجموعهداران اخیر جدی است؟
متأسفانه کمتر شده است؛ یعنی برای مشاوره سراغ کسانی میروند که در سطح خودشان یا کمی بیشتر اطلاعاتی دارند، اما کارشناس هنری نیستند. ما در کارشناسی آثار، بازار مطمئن هنرمندان را پیدا میکنیم؛ بهطور مثال حسین کاظمی یا محسن وزیریمقدم را تا هشت سال پیش کمتر کسی میشناخت، اما امروز آثار این هنرمندان با ارزش مادی بالایی در بازار ارائه میشود و اگر خریداری در سالهای دورتر اثری از این هنرمندان تهیه کرده، به سود مناسبی رسیده است؛ چه مادی و چه معنوی.
مجموعهداران در کنار توجه و نگاه به هنر، هنرمندان و آثارشان، چقدر به مطالعه و خواندن از هنر اهتمام دارند. به معنای دیگر چقدر در این حوزه خود را پژوهشگر و مشتاق به دانستن بیشتر آثار میدانید؟
طبیعتا در یکی از گروهبندیهای مجموعهداران کسانی با دانش هنری و آگاهی نسبت به تاریخ هنر کشورشان فعالیت دارند؛ بقیه نیز گرچه در ابتدا با توجه به لذتی که در جنبههای دیگر هست مانند سود اقتصادی وارد این حرفه شدهاند، اما در ادامه علاقهمند میشوند و درباره حوزه تجسمی مطالعه میکنند.
بعضی مجموعهداری را یک خدمت فرهنگی و در راستای حفظ بخشی از تاریخ هنر میدانند و عدهای آن را در راستای یک سرگرمی طبقه بالادست جامعه در نظر میگیرند؛ شما چه نگاهی دارید؟
مجموعهداری قطعا یک خدمت فرهنگی است؛ اما باید برای این حرفه پول داشته باشید و به هنر هم علاقه داشته باشید؛ یعنی فرد علاوه بر داشتن دارایی لازم برای خرید اثر، به صورت عمقی نسبت به این حرفه آگاه شده باشد. رسانه، دولتمردان و آموزش در این راه نقش دارند. متأسفانه دولتمردان قدیم و جدید نسبت به این فضا بیتوجه بودهاند، در نتیجه هنر در سبد خانوار قرار نگرفته است. جامعه ما مقصر نیست، بلکه چنین مشکلی ریشه فرهنگی دارد. سالهای قبل نهادهای مختلف به دستور فرح آثاری را میخریدند؛ اما در این چند سال اخیر شرایط تغییر کرد. با این حال در 10 تا 15 سال اخیر با توجه به ایجاد بعضی شرایط جدید مانند حضور علیرضا سمیعآذر و تشکیل حراج تهران کمی شناخت بیشتری نسبت به این فضا پدید آمد. بهطور کل آنچه منجر به ورود و ادامه فعالیت افراد در حوزه مجموعهداری میشود، از چشیدن طعم سود در فروش اثر نشئت میگیرد. وقتی فردی اثری را پنج تومان میخرد و پنج سال بعد چهار برابر میفروشد، قطعا احساس رغبت برای چنین فعالیتی پیدا میکند.
مجموعهداران تا چه حد به فکر انتشار کتابی از مجموعهشان هستند یا با این موضوع توافق نظر دارند؟
متأسفانه افراد بسیار اندکی به این موضوع تمایل دارند. کسانی مانند لیلی گلستان که به اصول هنر آگاهی دارند، کتابی از مجموعه شخصیشان چاپ میکنند. خانم گلستان با انتشار کتاب از مجموعهشان کمک بزرگی به مخاطبان جامعه تجسمی میکنند؛ چراکه بخشی از هنر را از پستوی خانهشان بیرون میکشند و جامعه را از وجود این آثار آگاه میکنند. متأسفانه کمتر چنین رویکردی در بین مجموعهداران وجود داشته است. چنین اتفاقی باید به صورت خودجوش رقم بخورد و ارزش این کار درک شود. بعضی چنان از دیدهشدن اثرشان هراس دارند که اثر را در شرایط نامناسب نگهداری میکنند؛ بهطور مثال من کسی را میشناسم که آثارش را در کابینت آشپزخانه نگه میداشت و اثر در معرض آسیب از طریق حشرات و خیسشدن قرار داشت. این برخورد و نگاه از جایی به وجود میآید که ما فکر میکنیم چون اثری را خریداری کردهایم، پس مالکیت معنویاش را هم بهطور کامل داریم؛ درحالیکه اشتباه است. مجموعهدار مالک مادی اثر است و هر اثر هنری در نهایت به جامعه تعلق معنوی دارد.