دیپلماسی آرمانگر یا واقعگرا
ناکامی و موفقیت در دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای اعمال سیاست خارجی درنهایت توسط یک عامل اساسی مشخص میشود و آن تأمین، تضمین و تثبیت منافع ملی است. به بیان دیگر هرچند کیفیت فرایند دیپلماسی، لازمه تحقق اهداف سیاست خارجی است اما حصول نتیجه مطلوب است که کفایت آن را نشان میدهد. بدینترتیب رفتوآمدها و گفتوگوهای دیپلماتیک هرچند مکرر تا زمانی که به تأمین منافع ملی و اهداف سیاست خارجی منجر نشود یا آن را ر بلندمدت تضمین و تثبیت نکند، نمیتوان از آن فعالیت و موفقیت دیپلماسی را برداشت کرد.
آرمان فرهادی - کارشناسارشد روابط بینالملل
ناکامی و موفقیت در دیپلماسی به عنوان یکی از ابزارهای اعمال سیاست خارجی درنهایت توسط یک عامل اساسی مشخص میشود و آن تأمین، تضمین و تثبیت منافع ملی است. به بیان دیگر هرچند کیفیت فرایند دیپلماسی، لازمه تحقق اهداف سیاست خارجی است اما حصول نتیجه مطلوب است که کفایت آن را نشان میدهد. بدینترتیب رفتوآمدها و گفتوگوهای دیپلماتیک هرچند مکرر تا زمانی که به تأمین منافع ملی و اهداف سیاست خارجی منجر نشود یا آن را ر بلندمدت تضمین و تثبیت نکند، نمیتوان از آن فعالیت و موفقیت دیپلماسی را برداشت کرد. بدون شک در شرایط فعلی مهمترین مسائل کشور در حوزه سیاست خارجی رفع تحریمها، تنشزدایی و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی منطقهای و بینالمللی است و دیپلماسی مهمترین ابزار دولت در تأمین این اهداف است. بر همین مبنا و همچنین درنظرگرفتن مواعید انتخاباتی دولت سیزدهم در اقدام فوری برای لغو تحریمها و در مقام مقایسه با دولت قبل، پس از گذشت نزدیک به یک سال، کارنامه و عملکرد دولت در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی موفق و مطلوب به نظر نمیرسد. از شاخصهای تئوریک این ناکامی میتوان از غلبه آرمانگرایی بر واقعنگری و همچنین عدم تبعیت از یک گفتمان واحدِ سیاست خارجی، عدم توازن در توجه به سه شاخص عزت، حکمت و مصلحت (با تسلط عزتگرایی) و نگاه به شرق و غرب بر مبنای سیاست کلی نه شرقی و نه غربی (با تفوق شرقگرایی) در اتخاذ مواضع و رویکردها و همچنین ضعف در دیپلماسی عمومی و رسانهای در جهت اقناع افکار عمومی در سطوح ملی و فراملی و از نشانههای میدانی این عدم موفقیت، میتوان از تأخیر طولانیمدت در بهنتیجهرساندن مذاکرات هستهای و تداوم تحریمها، ناکامی در پیشبرد گفتوگوهای منطقهای و کاهش تنش با همسایگان عرب خصوصا عربستان و در نتیجه جولان و نفوذ تندروها ازجمله رژیم صهیونیستی در منطقه، اجماع مجدد مواضع اروپا و آمریکا در نتیجه عدم مذاکره مستقیم با آمریکا، غفلت از اروپا و اتکای صرف به روسیه و چین در مذاکرات، فرصتسوزی در امتیازگیری از غرب در مذاکرات هستهای در کشاکش جنگ اوکراین، ادامه روند کاهش نفوذ منطقهای ایران بهخصوص در عراق، سوریه و لبنان و عقبماندن از کورس رشد اقتصادی در میان کشورهای حوزه خلیج فارس یاد کرد که عمدتا به دلیل سیاست تحریم و فشار اقتصادی در نتیجه تعلل در احیای برجام است. در تشریح زمینههای این ناکامی در وهله اول باید به آشفتگی گفتمانی در سیاست خارجی دولت پرداخت. به بیان دیگر دولت تابع یک گفتمان واحد و یکپارچه در حوزه سیاست خارجی خود نیست. آنچه از سیاست خارجی دولت سیزدهم مکررا توسط رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی برجسته و عنوان میشود، گسترش روابط با همسایگان است که آن را نیز نمیتوان تحت عنوان یک گفتمان در نظر گرفت. بدون شک بهبود روابط با همسایگان پیشزمینه حل مسائل بزرگتر در عرصه جهانی است، اما در یک ارتباط متقابل وجود تحریمها نیز اثرات اقتصادی این روابط را به حداقل خواهد رساند. همچنین این رویکرد تنها دربرگیرنده سیاستهای منطقهای دولت است درحالیکه سیاست خارجی نیازمند گفتمانی فراگیر در عرصه بینالملل است و درثانی تقریبا در همه دولتهای پس از انقلاب گسترش روابط با همسایگان مبنا قرار داده شده است. علاوهبراین، مهمترین همسایگانی که در حال حاضر نیازمند بهبود روابط با آنها هستیم، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس خصوصا عربستان سعودی است که تنش در روابط طرفین همچنان متداوم است و گشایشی در این خصوص دیده نمیشود. رویکرد نامتوازن در قبال شرق و غرب از علل دیگر ناکامی دولت در عرصه سیاست خارجی است. از ابتدا سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای عدم تعهد و موازنه منفی نسبت به شرق و غرب بنا شده است. بدعت در این سیاست کلی از زمان دولت نهم و دهم با گرایش به شرق با محوریت روسیه و چین آغاز شد. اگرچه در دولت سابق تلاش شد که این توازن مجددا برقرار شود اما اکنون شاهد عقبگرد به همان رویکردهای شرقگرایانه گذشته هستیم. بهخصوص در شرایط کنونی که تنش میان روسیه و غرب با جنگ اوکراین مجددا بالا گرفته است، آسیب این رویکرد به منافع ملی دوچندان میشود. در این وضعیت آنچه عقلانیت و مصلحت ایجاب میکرد، بهرهبرداری از این فرصت به سود منافع ملی با احیای توافق هستهای بود که متأسفانه ابتکار و سرعت عملی در این خصوص از سوی دستگاه دیپلماسی دیده نشد. دلیل دیگر این ناکارآمدیها، کمتوجهی به تخصصگرایی در چینش افراد و عدم استفاده از تیم مذاکرهکننده سابق در دستگاه دیپلماسی است. هرچند علیرغم اختلاف سلایق در تعهد دیپلماتهای ما به منافع ملی شکی نیست، اما واقعیت امر نشانگر نوعی عدول از تخصصگرایی در بهکارگیری آنها نسبت به دولت گذشته، عدم استفاده از تجربه بالای تیم مذاکرهکننده برجام و بالعکس استفاده مجدد از نظرات و افراد وابسته به جریانی است که ضمن مخالفت همیشگی با برجام، سابقا رفتوآمدهای بینتیجه آنان در دولتهای نهم و دهم حتی صدای اعتراض مشاور بینالملل رهبر انقلاب را نیز بلند کرد. عدم توازن میان آرمان و واقعگرایی از دیگر زمینههای ناکامی در همه عرصهها ازجمله سیاست خارجی است که لزوم توازن میان آنها بارها توسط رهبر انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته است. زمینهسازی تحقق آرمانهای انقلاب در بلندمدت باید با توجه به واقعیات نظام بینالملل در کوتاهمدت صورت پذیرد وگرنه آرمانگرایی صرف نمیتواند تأمینکننده منافع ملی و افزایش اقتدار بینالمللی باشد. در این خصوص خروج از حالت تخاصم به حالت رقابت و گفتوگوی انتقادی به جای تبادل تنش با کشورهایی که با آنها دچار تضاد منافع هستیم و همچنین برجستهکردن اشتراکات دینی و تاریخی به جای اختلافات در نگاه به همسایگان، میتواند زمینهساز دستیابی به آرمانهای سیاست خارجی در بلندمدت باشد.