احیای برجام، کاتالیزور احیای روابط ایران و عربستان
از تهران – ریاض تا تهران – قاهره!
این روزها مصطفی الکاظمی تحرکات دیپلماتیک جدیای را برای احیای روابط تهران – ریاض در دستور کار دارد. سفر همزمان نخستوزیر عراق به ایران و عربستان سعودی و انتشار اخباری دال بر برگزاری دور جدید گفتوگوها در سطح دیپلماتیک بین دو طرف (ایران و عربستان) در بغداد نشان از این دارد که الکاظمی تا به اینجای کار توانسته است امید کمرمقی را برای رفع تنش و تخاصم ایران و عربستان ایجاد کند.
مهدی بازرگان: این روزها مصطفی الکاظمی تحرکات دیپلماتیک جدیای را برای احیای روابط تهران – ریاض در دستور کار دارد. سفر همزمان نخستوزیر عراق به ایران و عربستان سعودی و انتشار اخباری دال بر برگزاری دور جدید گفتوگوها در سطح دیپلماتیک بین دو طرف (ایران و عربستان) در بغداد نشان از این دارد که الکاظمی تا به اینجای کار توانسته است امید کمرمقی را برای رفع تنش و تخاصم ایران و عربستان ایجاد کند. اکنون پرسش این است که آیا نخستوزیر فعلی عراق میتواند گشایشی در روابط تهران و ریاض ایجاد کند یا وساطت او نیز مانند عادل عبدالمهدی، سلف خود فرجامی نخواهد داشت؟برای یافتن پاسخ این سؤال باید به کُنه چرایی و اهداف نخستوزیر عراق از وساطت بین ایران و عربستان پرده برداشت. در این خصوص الکاظمی با هدف تثبیت موقعیت سیاسی خود در بحبوحه بنبست 268 روزه عراق و نیمنگاهی به تصدی مجدد کرسی نخستوزیری و ساماندهی به وضعیت داخلی این کشور (عراق)، بر این باور است که مواجهه موفق با این چالشها بدون کاهش یا حل تنش میان تهران با ریاض و واشنگتن امکانپذیر نیست و تا زمانی که عراق را از تبعات نزاع میان این طرفها دور نگه ندارد، نه حل بحرانها و چالشهای داخلی میسر است و نه توسعه متوازن روابط خارجی عراق ممکن است.
به دنبال نکات مذکور آنگونه که شواهد امر گواهی میدهد نخستوزیر کنونی عراق در موقعیت نسبتا بهتری نسبت به عبدالمهدی (نخستوزیر سابق) برای میانجیگری قرار دارد و دلیل آن هم نگاه مثبتی است که ریاض به وی دارد و او را در موقعیتی نسبتا بیطرف میداند. بااینحال نمیتوان به احیای کامل و فوری روابط دو کشور چندان امیدوار بود، چراکه عوامل متعددی در این زمینه مؤثرند.
واقعیت این است که با وجود اهمیت دو فاکتور پیشگفته؛ یعنی نگاه مثبت عربستان به الکاظمی و برخورداری او از انگیزه لازم برای وساطت، ولی موفقیت در این پرونده فاکتورهای مهمتر دیگری را میطلبد که در شرایط کنونی فراهم نیست. از این جهت زیاد نمیتوان به ثمربخشبودن این وساطت خوشبین بود.
مهمترین چالش فراروی چنین میانجیگریهای منطقهای با محوریت عراق این است که هماکنون تنش میان عربستان و ایران در دوره بایدن به نوعی به تابع تنشی بزرگتر میان آمریکا و ایران تبدیل شده و گشایش در آن هم بسته به گشایش در این تنش بزرگ است که آن هم فعلا متصور نیست. همانگونه که نگارنده در نوشتار پیشین خود برای روزنامه «شرق» بیان کرده بود که دیپلماسی منطقهای و تلاش دولت رئیسی برای ارتقای روابط با همسایگان بهخصوص کشورهای حوزه خلیج فارس و بازیگری کلیدی مانند عربستان سعودی منوط به تعیین تکلیف مذاکرات برجامی، احیای توافق هستهای و لغو تحریمهاست، از این منظر تا زمانی که مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد، نه عراق و شخص مصطفی الکاظمی و نه هیچ کشور و شخصیت سیاسی و دیپلماتیک دیگری نمیتواند پیرامون احیای روابط ایران و عربستان سعودی نقشی جدی ایفا کند، خاصه آنکه ریاض و محمدبن سلمان از مخالفان جدی احیای برجام به شمار میروند؛ ازاینرو ولیعهد سعوی از قِبَل احیای روابط با تهران به دنبال تأثیرگذاری بر احیای برجام خواهد بود. به این معنا که ریاض با مدیریت تهران سعی دارد در لوای نشست بغداد برای برقرار مجدد روابط با ایران به نوعی مذاکرات هستهای را در جهت منافع خود تحتالشعاع قرار دهد.
با این تفاسیر چنین به نظر میرسد که ذیل نگاه رادیکال سعودیها درخصوص احیای برجام باید احیای روابط با ایران در سایه نشست بغداد را صرفا یک بازی سیاسی برای مدیریت تهران در نظر گرفت. این مهم زمانی بیشتر خودنمایی میکند که عربستان سعودی و اسرائیل خود را مهیای سفر جو بایدن میکنند.
پیرو این نکته اگر نهایتا پای رئیسجمهور ایالات متحده به ریاض و تلآویو باز شود بعید به نظر میرسد که دیگر سعودیها نیازی به احیای روابط با ایران داشته باشند، چراکه از تمام ظرفیت و توان خود برای منصرفکردن بایدن در جهت احیای برجام استفاده خواهند کرد. بهویژه آنکه نباید فراموش کرد عربستان سعودی و مجموعه کشورهای حاشیه خلیج فارس در قالب شورای همکاری خلیج فارس گاه و بیگاه در نشستهای خود با بیانیههای متعدد عملا خواستار حضور مستقیم در مذاکرات هستهای و نیز درنظرگرفتن خواستههای فرابرجامی خود در رابطه با توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران شدهاند.
عامل مهم دیگر در ناکامی احیای روابط ایران و عربستان به تداوم جنگ یمن بازمیگردد. اگرچه در ماههای اخیر خبرهایی از توافق آتشبس و فروکشکردن جنگ یمن به گوش میرسد، اما تا زمانی که این جنگ با شدت و ضعف ادامه دارد، احیای روابط تهران – ریاض محلی از اعراب نخواهد داشت. اتفاقا در این بین برخی ناظران امر معتقدند ریاض ذیل نشست بغداد و ادعای احیای روابط با تهران سعی دارد ضمن مدیریت تهران در حوزه دیپلماسی برجامی به نوعی جنگ یمن و حضور و نفوذ ایران را در این جنگ تحتالشعاع قرار دهد.
در این وضعیت اخباری هم درباره درخواست قاهره برای احیای روابط با تهران به گوش میرسد. به نقل از محافل غیررسمی عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر هم خواستار تحرکات میانجیگرانه مشابهی از جانب مصطفی الکاظمی برای برقراری روابط با ایران شده است. با وجود آنکه احیای روابط تهران – قاهره هم به اندازه احیای روابط تهران- ریاض از هر جنبه و بُعدی برای کل منطقه خاورمیانه و در کل جامعه جهانی حائز اهمیت است، اما احیای روابط ایران و مصر عملا به احیای روابط ایران و عربستان سعودی گره خورده است؛ بنابراین تا زمانی که نشست بغداد و مذاکرات برای برقراری مجدد روابط دو طرف (ایران و عربستان) به نتیجه ملموسی نرسد، بیشک نمیتوان پیگیری گفتوگوهای دیپلماتیک درخصوص احیای روابط ایران و مصر را ثمربخش دانست، خاصه آنکه قاهره بهعنوان یکی از بازیگران همسو با ریاض هیچگاه نمیتواند بدون چراغ سبز عربستان رویهای مستقل را در حوزه دیپلماتیک برای برقراری روابط با ایران اتخاذ کند. مجموعه نکات فوق این مهم را یادآور میشود که اگرچه پیگیری دیپلماسی منطقهای و احیای روابط با ریاض، قاهره و کشورهای کلیدی منطقه و جهان فینفسه امری مثبت تلقی میشود، اما برای رسیدن به مطلوبترین نتیجه در این حوزه باید دیپلماسی برجامی را به نتیجه رساند، زیرا احیای برجام و لغو تحریمها شرایطی را رقم خواهد زد که به موازات تقویت جدی توان چانهزنی دیپلماتیک جمهوری اسلامی، عملا به موتور محرکه دیپلماسی منطقهای بدل خواهد شد، چون بهواسطه احیای برجام، موضع ایران در نشست بغداد برای احیای روابط با عربستان یا نشستهای مشابه برای برقرای روابط با مصر و... موضعی از سر قدرت خواهد بود.
در چنین شرایطی سناریوهای مدنظر ریاض برای مدیریت تهران عملا به بنبست کشیده خواهد شد، چراکه با احیای برجام، عربستان نه توان دخالت مستقیم و غیرمستقیم در پرونده هستهای را خواهد داشت و نه میتواند خواستههایش در حوزه توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران را پیش ببرد. به هر حال باید پذیرفت احیای برجام یعنی رفع نگرانی جامعه جهانی درخصوص فعالیتهای ایران؛ بنابراین ریاض، تلآویو و... دیگر مجالی برای ایرانهراسی نخواهند داشت. از این رهیافت احیای برجام کاتالیزور احیای روابط ایران – عربستان، ایران – مصر و... خواهد بود. ناگفته نماند که برخی هم معتقدند این سکه روی دیگری هم دارد به این معنا که پیشنیاز احیای برجام و مذاکره با واشنگتن به حل اختلافات با ریاض بازمیگردد. به دیگر کلام تا زمانی که تنش فعلی در مناسبات ایران و عربستان به قوت خود باقی باشد و در ادامه با نقشآفرینی مخرب اسرائیل عمق بیشتری پیدا کند، ریاض کمافیالسابق با نقشی که در این سالها ایفا کرده است به دنبال مانعتراشی، بهانهجویی و کارشکنی در مذاکرات خواهد بود و در کنار آن میتواند مشکلات و چالشهای عدیده سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و اقتصادی برای تهران با تطمیع دیگر کشورها در کاهش روابط با ما ایجاد کند. پس بیشک جا دارد ایران بهفوریت کاهش تنش با عربستان سعودی را در دستور کار خود قرار دهد.
برای نتیجه کلی به بخشی از نوشته پیشین خود در «شرق» بازمیگردم که تأکید داشتم به دلیل آنکه هرکدام از دو بُعد دیپلماسی منطقهای و دیپلماسی برجامی به همدیگر وابستهاند، باید نوعی هوشمندی، ظرافت و دقت عمل را برای توازنبخشی این دو در حوزه سیاست خارجی به کار بست تا بتوان بهصورت همزمان این دو شِق دیپلماسی را پی گرفت. از این منظر وزندهی بیش از حد به هرکدام نهایتا فشلشدن دیگری را به همراه خواهد داشت و منافع ملی بر زمین خواهد ماند.