«شرق» به بهانه سالروز تولد ناصر خان تقواییکنارهگیری او از سینمای ایران را بازخوانی کرد
تلخ، مثل نبودن دایی جان...!
استعداد شگرف و پایانناپذیر ناصر تقوایی از نخستین فعالیتهایش توجهبرانگیز بوده است. او که همراه با همنسلانش سببساز موج نوی سینمای ایران شدند، مسیر پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. کارنامه موجز و پربارش گواه قدرنادیدگی او در سینمای ایران است. سینمایی که با تقوایی نامهربان بود و سالهای پربار زندگیاش عموما با حسرتهایی در مسیر حرفهاش گذشت؛ از سانسور و ممیزی تا حسرت ناتمامماندن و نساختن فیلمهایی که اگر مقابل دوربین میرفتند، بیگمان به بهترینهای سینمای ایران بدل میشدند.
استعداد شگرف و پایانناپذیر ناصر تقوایی از نخستین فعالیتهایش توجهبرانگیز بوده است. او که همراه با همنسلانش سببساز موج نوی سینمای ایران شدند، مسیر پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. کارنامه موجز و پربارش گواه قدرنادیدگی او در سینمای ایران است. سینمایی که با تقوایی نامهربان بود و سالهای پربار زندگیاش عموما با حسرتهایی در مسیر حرفهاش گذشت؛ از سانسور و ممیزی تا حسرت ناتمامماندن و نساختن فیلمهایی که اگر مقابل دوربین میرفتند، بیگمان به بهترینهای سینمای ایران بدل میشدند. با این همه ناصر تقوایی اعتبار سینمای ماست و همچنان آثارش از بهترینهای تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. به بهانه هشتادویکمین زادروز کارگردان قصهگوی سینمای ایران، با عباس بهارلو (محقق، منتقد و پژوهشگر) درباره برخی از وجوه کارگردانی و فیلمنامهنویسی تقوایی به گفتوگو نشستیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
تا به امروز درباره سینمای ناصر تقوایی و یگانگی آثارش، به بهانههای مختلف صحبت شده، اما هر بار که به اسم و آثارش میرسیم، نکاتی چشمگیر میشود که بهنوعی میتوان آن را به نگاه تقوایی نسبت داد. انگار که گذشت هر سال از عمر فیلمهای ساختهشدهاش عمق دیگری به آثارش میدهد. مؤلفههایی که سالهاست در کمتر فیلمی میبینیم و بیشتر متوجه جای خالی او در سینما میشویم. اصلا از همینجا آغاز کنیم. شاید بزرگترین چالش در زمان فیلمسازی او همین دیدهنشدن و عدم فهم درست آثارش بود. فیلمهایی که در گذر زمان غنای بیشتری گرفتند و حسرت آثار ساختهنشدهاش بیشتر شد. این ویژگی آثار او را چطور تحلیل میکنید؟
اتفاقا فیلمهای تقوایی، حتی مستندهایش، در زمان خودشان دیده و بررسی و تحلیل شدهاند. خود تقوایی هم در زمان نمایش فیلمهایش مصاحبههایی انجام داده و سؤالهایی را که از او پرسیدهاند با دقت و صرافت پاسخ داده است؛ اما یک نکته مهم هست؛ تقوایی کمتر درباره جزئیات فیلمهایش حرف زده و تعمدی یا غیرتعمدی بررسی و تحلیل آثارش را به مخاطبان و منتقدان فیلمهایش واگذاشته است. در حقیقت خودش را به فیلمهایش سنجاق نکرده است. به همین سبب منتقدان، در مقام مخاطبان او، همواره فرصت داشته و دارند که ارزیابیهای خودشان را از آثار او به دست بدهند. در حقیقت فیلمهای تقوایی، فارغ از اظهارنظرهای خود او و منتقدانش، همواره همان چیزی هستند که بودهاند. طبیعی است وقتی نقدهای قدیمی فراموش میشوند یا به هر دلیل از دسترس خارج میشوند، آثار او مثل آثار هر هنرمند دیگری برجا هستند و فرصت ارزیابیشان از زاویههای جدید فراهم است. همینجا باید اشاره کنم که تقوایی نوعی تیزبینی ذاتی هم دارد و آن این است که گاهی خودش را در دسترسِ منتقدان و اهل مطبوعات قرار نمیدهد یا کمتر قرار میدهد؛ پایِ خودش را از بسیاری رویدادهای جاری و روزمزه کنار میکشد و با «کمحرفی» خود را از افتادن در ورطه بعضی اشتباهها یا سهلانگاریها دور نگه میدارد. سالها پیش برادرم محمد در مقالهای که برای کتاب من درباره تقوایی نوشت، تعبیر درستی برای او به کار برد: «یک آدمِ زیادی در کنار یک ملت کهنسال». خود تقوایی هم این تعبیر را چند باری درباره خودش به کار برده است.
چرا نمیخواهد در دسترس باشد یا کمتر در دسترس قرار میگرفت؟
یادم هست یک بار سردبیر یکی از نشریههای سینمایی که میخواست پروندهای برای فیلمهای تقوایی فراهم کند، از من خواست موضوع را با او در میان بگذارم. ناصر خیلی محترمانه عذر خواست. دلیلش هم این بود که درباره فیلمهایش در زمان نمایش عمومیشان که ذهن حاضر و آمادهتری درباره جزئیات آن فیلمها داشت، سخن گفته بود و اگر میخواست دوباره از آنها بگوید شاید گمان میکرد نه فقط نکته تازهای را مطرح نخواهد کرد، چهبسا حرفهای سابقش را نیز با همان کیفیت و صورت قبلی بیان نکند. خودش اغلب گفته است که فیلمهایش، فیلمنامههایش و داستانهایش را قضاوت نمیکند. برای مخاطبان فیلمهایش تفکر و تعقل قائل است، به آنها احترام میگذارد و دخالتی در قضاوت و نظر آنها ندارد.
تقوایی از معدود فیلمسازانی است که هر زمان نامی از اقتباسهای موفق سینمایی به میان میآید، یکی از نمونههای قابل اعتنا و مثالزدنی آثار اوست. تسلط او بر داستاننویسی و فیلمسازی باعث شده نگاهش به اقتباس توقع مخاطب را بالا ببرد و در تمامی ساختههایش امضای مؤلف اثر خودنمایی کند.
تقوایی قبل از آنکه در جایگاه کارگردان شناخته بشود، بهعنوان نویسنده داستانهای کوتاه و مجموعه هشت داستان پیوسته «تابستان همان سال» شهرتی به هم زده بود. او قطعا در مقام داستاننویس ایدههای زیادی در ذهن دارد؛ اما چه اولین فیلمنامهاش «آرامش در حضور دیگران» و چه بعدها فیلمنامههای «نفرین» و مجموعه تلویزیونی «دایی جان ناپلئون» و «ناخدا خورشید» را با اقتباس از آثار دیگران نوشته است. فیلمنامه «صادق کرده» هم که براساس یک داستان واقعی که در خوزستان اتفاق افتاده بود نوشته شده است. فیلمنامه «کاغذ بیخط» هم که نوشته مینو فرشچی است. شاید یکی از دلایلی که از داستانها و ایدههای خودش استفاده نکرد، این است که آنها را مناسب سینما نمیدانست؛ البته از نظر نباید دور داشت که در همه فیلمهایی که با اقتباس از آثار دیگران ساخته، ذهن و زبان تقواییِ اهل ادبیات قابل مشاهده و تشخیص است. بهخصوص در «نفرین» و «ناخدا خورشید» فیلمنامههایش را طوری سروشکل داده که با ساختار فکری و علایق خودش جور دربیاید و با محیط و جغرافیایی که جنوب، به طور کلی، است تطبیق داشته باشد. صرفنظر از اینکه ارزیابی مخاطب از کیفیت این فیلمها چیست، او سعی کرده این داستانها شکل بومی پیدا کنند و به تعبیر خودش برای این تطبیق به شباهتهای عمیق و بنیادی و نه شباهتهای ظاهری نیاز داشته است.
تقوایی چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن مورد بیمهری قرار گرفت. او در دو دهه اخیر تلاش بسیاری برای ساختن فیلمها و مجموعهای تلویزیونی انجام داد که نیمهتمام رها شدند. درمورد پروژههای ناتمامش صحبت کنیم.
به جز فیلمنامههایی که تقوایی نوشت و در دورههای مختلف توسط شوراهای پروانه ساخت مجوز نگرفتند، شاید نخستینبار قاپیدن مجموعه تلویزیونی «کوچک جنگلی» ضربهای سخت به او وارد کرد. این ضربه با ساختهنشدن دو فیلم «زنگی و رومی» و «چای تلخ» به طرز مهلکتری به او وارد شد. خود او زیاد اهل حاشیهسازی و جار و جنجال راهانداختن نیست. شاید به این دلیل که نمیخواهد فیلمش را در هر موقعیتی و با هر کیفیتی بسازد. من پارهای از فیلمهای تقوایی را دوست ندارم، جزء فیلمهایی نیستند که دلم بخواهد هرازگاه ببینمشان؛ اما معتقدم تقوایی همه فیلمهایش را با عشق و علاقه تمام ساخته و حاصلش حتما برای خود او قابل قبول از کار درآمده است. از همان زمان که در ولایتمان محصل بودم و تقوایی را سرِ فیلمبرداری صحنههایی از «صادق کرده»، کنار اروندرود که دبیرستان ما، خلیج فارس، در آن حوالی بود و یکی و دو سال بعد موقع فیلمبرداری «نفرین» در جزیره مینو، در حد فاصل آبادان و خرمشهر میدیدم، تا بعدها، به نظرم آدمی آمد که در لحظهلحظه روزهای فیلمبرداریِ فیلمهایش زندگی و عاشقی میکند، دوست دارد که زمان فیلمبرداری فیلمهایش به تعویق بیفتد و بیشتر طول بکشد، حتی به قیمت معطلشدن سرمایه تهیهکننده. گمان نمیکنم هیچ آدم عاقلی ـ یا شاید مجنونی ـ بخواهد روزهای زندگیاش یا حضورش در کنار معشوق را کوتاه کند. تقوایی وقتی دل به کار میدهد چنین آدمی است؛ بنابراین ترجیح میدهد فیلمهایی که احوالاتش را ناخوش و مکدر میکند رها کند یا دربارهشان خیلی حرف نزند. شاید یادآوری آنچه بر سرش آوردهاند یا گاهی خودش بر سرِ خودش آورده حالش را بد میکند.