تفاوت پول در ذهن مهاجر و توریست
تفاوت معنایی میان «توریست» بودن و «مهاجر» نامیدهشدن ابعاد مختلفی دارد. توریست بیش از آنکه یک معنای مستقل باشد، سوژه و نامی است که از مناسبات جاری تجارت سفر برساخته شده و بیشتر در قالب یک فیگور قابلفهم است.
رضا صدیق
تفاوت معنایی میان «توریست» بودن و «مهاجر» نامیدهشدن ابعاد مختلفی دارد. توریست بیش از آنکه یک معنای مستقل باشد، سوژه و نامی است که از مناسبات جاری تجارت سفر برساخته شده و بیشتر در قالب یک فیگور قابلفهم است. به همان میزان اما «مهاجر» ابژهای است که پیرامون بهواسطه او معنا میشود. تصویر «پول» در ذهن، یکی از وجه تمایزهایی است که فرد میتواند به نسبت آن متوجه شود که توریست است یا مهاجر. در ذهن توریست، پولِ «چیزها» در مقصد مدام در حال مقایسهشدن است با «پول» مبدأ. به این معنا که وقتی بهطور مثال از یوروی اروپا یا دینار جهان عرب استفاده میکند، مدام در ذهن خود به قیمت ریال و تومان بازمیگردد و به دنبال این است تا بداند این مقدار عدد پولی در این نقطه از جغرافیا چند تومان یا ریال ِمبدأیی که از آن مسافرت کرده است. توریست مدام در حال ضرب و تقسیم است و در گوشه ذهنش مدام ارزش پولی را بالا و پایین میکند. به همین میزان نیز نسبت به چیزها موضع میگیرد که میارزد این قیمت یا نمیارزد به این قیمت. همین نقطه ذهنی نیز فرایند فهم او را از نقطهای که به آن سفر کرده میسازد. او پس از این مواجهات است که در بازگشت به مبدأ، درباره مقصدی که به آن سفر کرده سخن میگوید. سخن و نظراتی که از ذهن یک توریست نسبت به مقصد بیان میشود، فارغ از واقعیت جاری در آن جغرافیای مقصد سفر است و بیشتر، روایتی از بیرون است از داخل مبدأیی که به آن باز گشته. از این روست که نتایج یا سخنانش، فاقد جامعهشناسی صحیح و بری از استنتاجی است که نسبت به آن جغرافیای مدنظر لحاظ قرار داده شود. بسیاری از دیتاهایی که به ما از جغرافیاهای دیگر رسیده است برآمده از این بعد سفر است. برساختهشده از ذهن توریستی و روایتشده از جهان ذهنیای که فاقد فاکتورهای درونمتنی جغرافیای مدنظر است. اما ذهن مهاجر در مواجهه با پول چگونه عمل میکند؟ او ذهنش از مبدأ جدا کرده و پول را نه در مقایسه با مبدأ که در مقایسه با خود همان جغرافیا فهم میکند. مهاجر در مواجهه با چیزها، قیمتی که میبیند را با ارزش پول در همان مقیاس و جغرافیا میسنجد و به پشت سر و ارزش پولی مبدأیی که از آن هجرت کرده، نگاه نمیکند. در ابتدای هجرت شاید چنین باشد اما به مرور ذهن او از مقایسه میایستد و ارزش پولی را در همان نقطه بازمیشناسد. این فاکتور ذهنی ساده است که نشان میدهد مهاجر قبول کرده که باید در آن جغرافیا و برآمده از آن جغرافیا ارزش مادی را فهم کند. نشان میدهد که او حالا هجرت کرده است و دیگر بند پولی ارزش سنجش قطع شده است. این نکته چند ملزوم دارد و البته که باید در نظر گرفته شود. ملزوم اولش این است که مهاجر مستقل باشد و از مبدأ تطمیع نشود. زیرا تا زمانی که پشتوانه بودنش در هجرت ارزش مالی مبدأ باشد و از آن سو ارتزاق شود، ذهنش هیچگاه وضعیت هجرت را به معنای جغرافیاییِ آن منطقه درک نخواهد کرد. ملزوم دوم نیز که مزید بر نکته اول است این است که مهاجر، از دل همان جغرافیا درآمد داشته باشد. این نکته است که سطح اجتماعی تعریفشده در آن جغرافیا را درک خواهد کرد. زیرا دیگر بخشی از نظم اجتماعی مالی در آن جغرافیا شده است و میتواند وضعیت بودنش را به نسبت سطح اجتماعی اهالی آن جغرافیا فهم کند. خط فقر و خط طبقه متوسط بودن مردمان را بفهمد و درآمدش را نسبت به ارزش مالی آن جغرافیا بسنجد. مسئله «پول» در جهان امروز و زیست اجتماعی با تمام نکات نقض و نقدهای طبقاتی وارده بر آن، تعیینکننده زاویه تماشای فرد به جهان پیرامون است. نسبت او با مسئله پول در موضوع هجرت، میتواند تعیینکننده دیدگاه او باشد. از دل همین مناسبات است که مهاجر شرقی و خاورمیانهای در دل بلاد فرنگ غرب، به شهود و اکتشاف معناهای تصنعی و دستسازی چون رفاه و آسایش میرسد. او از دل طیکردن همین فرایند ذهنی است که میتواند هجرتش را معنا دهد و به فهم دیگرگونه از مسئله هجرت و معرفتشناسی هجرت برسد. از این روست که طیشدن موقعیت ذهنی توریست به مهاجر، سبب تحولاتی در ذهن میشود که هستیشناسی فرد را دچار دگرگونی کرده و او را در مقابل سؤالات فراوانی قرار خواهد داد.