مروژک جیبی
ادبیات نمایشی و تئاتر لهستان در قرن بیستم دورهای درخشان داشت و چهرههای جریانساز و مهمی بهعنوان نویسنده و کارگردان به جهان معرفی کرد که نقش مؤثری در شکلگیری نظریههای مختلف در نمایشنامه و اجرا داشتند. اسلاومیر مروژک را میتوان مشهورترین نویسنده لهستانی نیمه دوم قرن بیستم دانست که به دلیل ترجمههای متعدد آثارش در ایران هم بهخوبی شناخته میشود.
شرق: ادبیات نمایشی و تئاتر لهستان در قرن بیستم دورهای درخشان داشت و چهرههای جریانساز و مهمی بهعنوان نویسنده و کارگردان به جهان معرفی کرد که نقش مؤثری در شکلگیری نظریههای مختلف در نمایشنامه و اجرا داشتند. اسلاومیر مروژک را میتوان مشهورترین نویسنده لهستانی نیمه دوم قرن بیستم دانست که به دلیل ترجمههای متعدد آثارش در ایران هم بهخوبی شناخته میشود. مروژک در 29 ژوئن سال 1930 در کراکوف لهستان متولد شد. او کارش را بهعنوان روزنامهنگار و کارتونیست در سال 1951 آغاز کرد و در 1953 اولین رمانش را نوشت. اولین مجموعه داستان او نیز در 1957 با نام «فیل» منتشر شد و خیلی زود به بسیاری از زبانهای اروپایی ترجمه شد. مروژک در سال 1958 اولین نمایشنامهاش یا عنوان «پلیس» را به چاپ رساند و در پی موفقیتهای زیادی که در نمایشنامهنویسی به دست آورد عمده فعالیتش را در این عرصه پیش برد. همانطورکه اشاره شد از مروژک تاکنون ترجمههای متعددی به فارسی انجام شده و محمدرضا خاکی یکی از مترجمان او در ایران است که پیشتر برخی از نمایشنامههای او نظیر «پرتره» و «خیاط» را به فارسی برگردانده بود. در نمایشنامه «خیاط» که در سال 1964 نوشته شد، تناقضهای جهان معاصر و مسئله اصل و بدل به روایت درآمده است. در این نمایشنامه سهپردهای که اولینبار در سال 1977 منتشر شد، مروژک با شیوه سرشار از طنز و تمسخر و با لحنِ هجوآمیز و گزندهای که خاصِ نمایشنامههای اوست، به طرح پرسشهای جدی و جهانشمول پیرامونِ جایگاه و نقش فرهنگ، تغییر مسیر در جنبشهای اجتماعی، ادعای بازگشت به طبیعت و حفظ محیطزیست و خرابکاریها و دام و تلههای مدعیانِ دروغگو و جعلی این بازگشت، میپردازد. «پرتره» هم نمایشنامهای است که باز به مسئلهای معاصر مربوط است و با یک اتفاق هولناک عاشقانه آغاز میشود و با خیانت و زندانیشدن و اعدام ادامه مییابد. محمدرضا خاکی بهتازگی ترجمه دیگری هم از مروژک منتشر کرده که مجموعهای از داستانهای کوتاه این نویسنده لهستانی است. «مروژک جیبی» با عنوان فرعی الفبایی از داستانهای بیفایده اما ضروری عنوان این کتاب است که بهتازگی در نشر مانیاهنر منتشر شده است. خاکی در بخشی از یادداشت ابتدایی کتاب درباره این داستانها نوشته: «در این کتاب، گزیدهای از بهترین داستانهای کوتاه اسلاومیر مروژک نویسنده نامدار لهستانی، با زیر عنوان رندانه داستانهای بیفایده، اما ضروری گردآوری شده است. بیفایده، زیرا به گمان نویسنده هیچ معلوم نیست که به درد کسی خواهند خورد، اما ضروری برای اینکه، به گمان من، راههای زندهماندن و زندگیکردن در جامعهای دیوانه و بیمنطق را نشان میدهند». در سیوهشت داستانی که در این کتاب گردآمدهاند، نقاشیهایی از شاوال، کاریکاتوریست برجسته فرانسوی هم منتشر شده است. محمدرضا خاکی پیش از این در گفتوگویی با روزنامه «شرق» درباره آشناییاش با مروژک گفته بود: «اما آنچه بهطور خاص برایم جالب بود و توجه مرا به نمایشنامههای مروژک جلب میکرد، جنبه استعاری آثار او و مخصوصا جنبههای سمبولیک نمایشنامههایش بود؛ اینکه لزوما از قواعد تئاتر رئالیستی تبعیت نمیکرد، برایم جاذبه داشت. در سالهای نوجوانیام با آنکه اطلاع دقیقی از تئاتر و ادبیات نمایشی لهستان نداشتم، اما جهان مروژک جهان جذابی برایم بود. بعدها، وقتی به دانشگاه وارد شدم و تئاتر به رشته تحصیلیام تبدیل شد، به صورت جدیتری به خواندن نمایشنامه پرداختم. دوران دانشجویی و حضور در کلاس استادانی تئاترشناس و هنرمند، تأثیر زیادی بر من گذاشت. علاقه خاص من به تئاتر و آثار مروژک از همان سالها جدیتر شد. در نمایشنامههایش چیزی شگفتانگیز یا عجیب (Estrange) وجود داشت و این یکی از دلایل جذابیتِ آثار مروژک و ادبیات نمایشی لهستان برای من بود. اولین کاری که ترجمه و اجرا کردم نمایشنامه پُرتره مروژک بود. نمایشنامهای تمثیلی و سیاسی-اجتماعی که لهستانی را نمایش میدهد که در آن، فضا اندکی باز شده و حالا میتوان کمی درباره خطاهایِ سیاسی گذشته ممنوع حرف زد. طنز و درعینحال تراژدی پایان این اثر واقعا درخشان است. آثار نمایشنامهنویسان لهستانی جنبههای مختلفی دارد و مثلا در یک اثر نمایشی هم عنصر طنز را میبینیم و هم فضای تلخ و تیره را؛ شاید این یکی از جاذبههای این آثار باشد». در «مروژک جیبی»، با داستانهای خیلی کوتاهی روبهروییم که در هریک مسئلهای از جهان معاصر یا بهطورکلی مسئلهای که در جامعه انسانی وجود دارد مطرح شده است.
مروژک جیبی/ اسلامیر مروژک/ ترجمه محمدرضا خاکی/ نشر مانیاهنر