«شرق» بررسی میکند
احیای روابط ایران و امارات در سایه آینده مبهم مناسبات تهران-ریاض؟!
24 تیرماه/ 15 جولای بود که انور قرقاش اعلام کرد ابوظبی سفیر خود را به تهران میفرستد و میخواهد روابط خود را با ایران بازسازی کند. به دنبال این موضعگیری وزیر مشاور دولت امارات متحده عربی در سیاست خارجی شاهد آن بودیم که پنجشنبه هفته جاری حسین امیرعبداللهیان در یک گفتوگوی تلویزیونی بیان کرد بهزودی سفیر امارات در تهران به ایران خواهد آمد.
عبدالرحمن فتحالهی: 24 تیرماه/ 15 جولای بود که انور قرقاش اعلام کرد ابوظبی سفیر خود را به تهران میفرستد و میخواهد روابط خود را با ایران بازسازی کند. به دنبال این موضعگیری وزیر مشاور دولت امارات متحده عربی در سیاست خارجی شاهد آن بودیم که پنجشنبه هفته جاری حسین امیرعبداللهیان در یک گفتوگوی تلویزیونی بیان کرد بهزودی سفیر امارات در تهران به ایران خواهد آمد. این در حالی است که با وجود برگزاری پنج دور نشست در بغداد هنوز احیای روابط ایران و عربستان سعودی در هالهای از ابهام به سر میبرد؛ بنابراین با توجه به مناسبات عمیق ریاض و ابوظبی و همچنین همسویی کامل اماراتیها با مواضع و محورهای سیاست خارجی سعودیها این سؤال ذهن را درگیر میکند که چرا امارات متحده عربی برخلاف عربستان رویه احیای روابط با جمهوری اسلامی ایران را با سرعت هرچه تمامتر در پیش گرفته است؛ رویهای که پیش از آن نیز در قبال سوریه نیز مشاهده شد و ابوظبی اولین بازیگری بود که نسبت به بازگشایی سفارت خود در سوریه، احیای روابط با دمشق و حتی میزبانی از بشار اسد پیشقدم شد؟ از سوی دیگر باید این نکته را هم در نظر گرفت که امارات متحده عربی تنها کشور عربی خاورمیانه نیست که مواضعی درخصوص ازسرگیری روابط با ایران را مطرح کرده است؛ چراکه اردنیها و پیش از آن نیز مصریها از رغبت و تمایل خود برای ازسرگیری روابط با تهران گفتهاند. پیرو آنچه گفته شد، به همان میزان که احتمال دارد ابوظبی، امان و قاهره با اتخاذ سیاست خارجی مستقل از عربستان وارد گود احیای روابط با شده باشند، باید این امکان را در نظر گرفت که ازسرگیری روابط این کشورها با ایران میتواند پروژهای با مدیریت سعودیها باشد.
24 تیرماه/ 15 جولای بود که انور قرقاش اعلام کرد ابوظبی سفیر خود را به تهران میفرستد و میخواهد روابط خود را با ایران بازسازی کند. به دنبال این موضعگیری وزیر مشاور دولت امارات متحده عربی در سیاست خارجی شاهد آن بودیم که پنجشنبه هفته جاری حسین امیرعبداللهیان در یک گفتوگوی تلویزیونی بیان کرد بهزودی سفیر امارات در تهران به ایران خواهد آمد.
چرا امارات به دنبال احیای روابط با ایران است؟
فارغ از اینکه تحولات منطقه خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس به واسطه ازسرگیری کامل روابط امارات متحده عربی و جمهوری اسلامی ایران و بازگشت مناسبات دو طرف به سطح سفیر چه تغییر و تحولاتی پیدا خواهد کرد، باید این سؤال مهم و کلیدی را پرسید که به چه دلیل یا دلایلی ابوظبی تا به این اندازه مشتاق احیای روابط با تهران است تا جایی که هشت روز پیش انور قرقاش تأکید کرد که امارات متحده عربی بخشی از یک محور و ائتلاف علیه ایران نخواهد بود، حتی اگر اقدامات تهران در منطقه به تلاشهای دیپلماتیک کمک نکند؟ سیدجلال ساداتیان در گفتوگو با «شرق» و در پاسخ به این سؤال ضمن اشاره به اینکه احیای روابط امارات متحده عربی با جمهوری اسلامی ایران میتواند به بهبود مناسبات تجاری دو طرف بینجامد، تصریح کرد که ابوظبی در وهله نخست سعی دارد به واسطه ازسرگیری روابط با تهران عملا مناسبات امنیتی خود را تقویت کند؛ چراکه تداوم جنگ یمن و حملات گاه و بیگاه موشکی و پهپادی انصارالله و حوثیها، شرایط امارات را به لحاظ امنیتی، توریستی و سرمایهگذاری خارجی با مشکلاتی همراه کرده است. پس ابوظبی تلاش دارد در سایه ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، فضای امنیتی را چه به لحاظ امنیت پیرامونی در منطقه خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس و مهمتر از آن امنیت داخلی در درون خاک امارات برای خود مساعد کند. با همه این تفاسیر ساداتیان در ادامه گفتوگوی خود با «شرق»، نکته مهمتری را برای چرایی اشتیاق وافر اماراتیها در جهت ازسرگیری روابط با ایران مطرح کرد و در این راستا به تلاش ابوظبی با هدف تحقق و پیگیری یک سیاست خارجی متوازن، منعطف و همهجانبه برای تقویت و افزایش وزن دیپلماتیک امارات متحده عربی در منطقه و جهان اشاره کرد. پیرو نکته یادشده ساداتیان تشریح میکند که امارات متحده عربی پیشازاین به صورت تقریبا همزمان، هم در سایه پیمان ابراهیم روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری و حتی نظامی، امنیتی و دفاعیاش را با اسرائیل در منطقه پیش برده است و هم ازسرگیری مناسبات با سوریه، تا جایی که بهتازگی بشار اسد میهمان اماراتیها بود. با این حال ابوظبی برای اینکه وزنه دیپلماتیک منطقهای و جهانی خود را تقویت کند، سعی دارد همین روابط جاری با اسرائیل و عربستان را در جبهه مقابل با جمهوری اسلامی ایران هم احیا کند تا از مواهب، منافع و منابع برقراری و ارتقای روابط با تمام این بازیگران در جبهههای مختلف امتیازات خود را کسب کند؛ کمااینکه مشابه این رویه از سوی قطریها و عمانیها نیز در این سالها در دستور کار قرار گرفته است.
در مقابل علی بیگدلی تحلیل خود را با تأکید بر این نکته آغاز میکند که امارات متحده عربی برخلاف عربستان سعودی اساسا یک نگاه سیاسی و دیپلماتیک به مناسبات و تحولات منطقهای و جهانی دارد؛ درصورتیکه ریاض بهخصوص بعد از ولیعهدی محمد بنسلمان همواره یک نگاه نظامی، امنیتی و دفاعی به همه مسائل دارد؛ پس اماراتیها اکنون اختلافاتی جدی با عربستان سعودی در جنگ یمن پیدا کردهاند. با درنظرگرفتن این مسئله قطعا نباید و نمیتوان آثار مخرب تداوم جنگ یمن بر شرایط اقتصادی امارات را نادیده گرفت. به همین دلیل ابوظبی تلاش دارد با احیای روابط با ایران، ضمن برتری میدانی و دیپلماتیک در این جنگ (یمن)، شرایطی را فراهم کند که هزینههای آن برای امارات متحده عربی کاهش پیدا کند.
این استاد دانشگاه در ادامه به دلیل مهمتری برای چرایی اماراتیها در جهت احیای روابط با ایران اشاره دارد؛ بیگدلی عنوان میکند که امارات متحده عربی پروژه حضور و نفوذ در مذاکرات هستهای را کلید زده است؛ یعنی همانگونه که پیشتر عمانیها و قطریها در سایه ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی توانستهاند با نقش میانجیگر، واسط یا تسهیلگر در گفتوگوهای هستهای خواستهها، انتظارات و مواضع خود را در مذاکرات بگنجانند، اماراتیها هم در تلاشاند یا خواستههای خود را در مذاکرات هستهای با ازسرگیری روابط با تهران محقق کنند یا اینکه اساسا این مذاکرات را به شکست بکشانند.
چرا الان؟
پس از روشنشدن ابعاد و زوایای چرایی تمایل پررنگ امارات متحده عربی برای ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، سؤال دیگری که باید به آن پرداخت به بازه زمانی فعلی این تلاش بازمیگردد؛ بهخصوص آنکه در هشت سالی که از عمر دولت یازدهم و دوازدهم گذشت، هم حسن روحانی و هم به شکل جدیتر محمدجواد ظریف سعی داشتند با ترتیبات منطقهای، احیای روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس را کلید بزنند که با انفعال، بیعملی و نوعی پاسخ منفی بازیگران حاشیه خلیج فارس روبهرو شد؛ اما پس از تحقق پروژه یکدستسازی قدرت و تقویت میدان در عرصه دیپلماسی باید پرسید چرا اکنون اماراتیها، اردنیها، مصریها و حتی خود عربستان سعودی سعی دارند روابط را با دولت رئیسی از سر بگیرند؟ بیگدلی پاسخ سؤال را مذکور را اینگونه میدهد که بیشک تحولات سیاسی داخلی در هر کشوری مهمترین پارامتر در تعیین سمت و سوی سیاست خارجی آن کشور است. بنابراین اگرچه ما در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ شاهد تحقق پروژه یکدستسازی قدرت و رویکارآمدن دولت رئیسی بودیم، اما در عین حال همین مسئله (رویکارآمدن رئیسی) سبب شد که کشورهای حاشیه خلیج فارس با شرایط جدیدی مواجه شوند. به این معنا که پس از خرداد 1400 فاصله بین «دولت» و «سیستم» در ایران به کمترین میزان خود رسید. بنابراین ریسک ازسرگیری روابط با جمهوری اسلامی اکنون نزدیک به صفر است؛ درحالیکه گسل دولت روحانی، شانس شکست هرگونه تلاشی را از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای ازسرگیری روابط با دولت یازدهم و دوازدهم بالا برده بود.
این استاد دانشگاه در ادامه تأثیر اقتضائات سیاست داخلی بر بنبست در سیاست خارجی ایران، به نکته مهمتری میپردازد و آن هم ناظر بر مانع تراشیهای گروههای فشار در مسیر دیپلماسی دولت یازدهم و دوازدهم است. بیگدلی اذعان دارد: چه در داخل کشور و چه در سطح منطقه و جهان بر کسی پوشیده نیست همانگونه که سیاست خارجی دولت روحانی در زمینه برجام با کارشکنی، فشار و مانعتراشی در هشت سال حیات خود همراه بود، بیشک همین مخالفتها و سنگاندازیهای منتقدان دولت سابق در آن سالها، حتی به شکل جدیتری در سیاست منطقهای هم پی گرفته میشد. در نتیجه فضایی هم برای دولت روحانی در جهت احیای روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس، علیرغم تمام ادعاهای مثبت رئیسجهوری و وزیر امور خارجه سابق وجود نداشت و این واقعیتی بود که کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به آن واقف بودند؛ پس تمایلی برای پاسخ مثبت از جانب این کشورها به تلاشهای دولت روحانی در زمینه احیای روابط شکل نگرفت. بیگدلی در ادامه میگوید: ضمن آنکه ما نباید فراموش کنیم در آن سالها زمان زیادی از اعدام شیخ نمر، حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد و همچنین حمله سعودیها در کنار امارات متحده عربی، مصر، بحرین و... به یمن نمیگذشت. بنابراین به موازات مخالفت داخلی با هرگونه اقدام و تصمیم دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی، فضا برای ازسرگیری روابط کشورهایی مانند امارات با ایران هم مهیا نبود.
بااینحال ساداتیان مسائل دیگری را برای انتخاب این بازه زمانی از سوی امارات در جهت احیای روابط با ایران در دولت رئیسی برمیشمارد که به تحولات سیال در حوزه سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه اشاره دارد. در این رابطه سفیر پیشین ایران در انگلستان خاطرنشان میکند که گذشت نزدیک به هشت سال از جنگ یمن و تشدید هزینههای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری و بهخصوص امنیتی برای همه کشورها، از خود یمن گرفته تا عربستان، امارات و حتی ایران، باعث شده است ابوظبی در این برهه و مقطع، نهایتا ازسرگیری روابط با تهران را برای تحقق منافع و امنیت خود کلید بزند. بنابراین مسئله به دولت روحانی یا رئیسی بازنمیگردد، بلکه این مهم بیشتر ناشی از آثار، تبعات و همچنین اقتضائات دیپلماتیک و امنیتی منطقه خاورمیانه است. البته ساداتیان در ادامه این نکته را هم گوشزد میکند که تلاشهای امارات متحده عربی و ابراز تمایل ابوظبی برای ازسرگیری روابط با تهران از پیش از آغاز به کار دولت رئیسی و در همان ماههای پایانی دولت روحانی به موازات مذاکرات وین مطرح بود. نماینده پیشین مجلس در ادامه گفتههای خود با «شرق»، به شکست آزمون و خطای امارات متحده عربی در استفاده از اهرم آمریکا نیز گریزی میزند و در این رابطه عنوان میکند که عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و ...، هم در دولت دونالد ترامپ و هم در دولت جو بایدن سعی کردند از اهرم فشار کاخ سفید بهخصوص در حوزه تحریمها و سیاست فشار حداکثری برای تعدیل سیاستهای منطقهای ایران استفاده کنند، ولی چون نهایتا این مهم تاکنون میسر نشده است، کشورهای منطقه از اردن و مصر تا عربستان و امارات و حتی اخیرا بحرینیها در این مقطع دست به تغییر نگرش و برنامههای خود در قبال ایران زدهاند و تلاش دارند تا از دالان احیا و ازسرگیری روابط خود با جمهوری اسلامی، تبعات سیاست منطقهای تهران را به حداقل برسانند.
احیای روابط با چراغ سبز ریاض است یا بدون اذن عربستان؟
در ادامه رمزگشایی از چرایی امارات در جهت احیای روابط با ایران و انتخاب این مقطع زمانی برای ازسرگیری مناسبات، سؤال مهمتری که مطرح میشود ناظر بر نقش عربستان در این رابطه است؛ بهویژه آنکه تلاشهای دیپلماتیک همزمانی از سوی سعودیها برای احیای روابط با ایران، ذیل نشست بغداد در حال جریان است. هرچند با گذشت بیش از پنج دور از گفتوگوها بین مقامات دو کشور (ایران و عربستان) در پایتخت عراق، هنوز ازسرگیری روابط تهران - ریاض چشمانداز روشنی ندارد، ولی امارات متحده عربی خود را برای بازگشت روابط کامل دیپلماتیک با جمهوری اسلامی در سطح سفیر آماده میکند و به موازاتش اردنیها و مصریها نیز خواهان ازسرگیری روابط با ایران هستند. به همین دلیل این گزاره تحلیلی مطرح است که آیا ابوظبی، امان و قاهره با اتخاذ سیاست خارجی مستقل از ریاض خواهان احیای روابط با تهران هستند یا اینکه اساسا دور تازه رویکرد مثبت کشورهای عربی منطقه برای برقراری روابط با ایران را باید پروژهای با مدیریت سعودیها در نظر گرفت؟ به دنبال این سؤال باید پرسش مهمتری را مطرح کرد؛ اینکه آیا امارات بدون چراغ سبز عربستان به دنبال روابط با ایران است یا خیر؟
ساداتیان در ادامه گپوگفت خود، پاسخ پرسش فوق را با تمرکز بر نفی انطباق کامل سیاست خارجی ابوظبی با ریاض میدهد. از این منظر، سفیر پیشین ایران در انگلستان بر این باور است که امارات متحده عربی اگرچه در ادوار مختلف سعی کرده بهعنوان یکی از بازیگران همراه، همسو و حامی سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه و جهان عمل کند، اما در همین مدت اختلافنظرهای جدی بین ریاض و ابوظبی در مسائل مختلف از جنگ یمن گرفته تا مسائل مربوط به شورای همکاری خلیج فارس مطرح بوده است. بنابراین نمیتوان گفت عربستان سعودی و امارات متحده عربی در یک انطباق کامل، ذیل حوزه سیاست خارجی به سر میبرند؛ کمااینکه دیگر کشورها مانند اردن و مصر نیز با وجود همراهی و همسویی با سیاست خارجی عربستان سعودی، تلاش دارند در سایه یک استقلال سیاسی، عملا روابط با ایران را از سر بگیرند. نماینده پیشین مجلس در ادامه بر این نکته تأکید دارد که امارات متحده عربی ازجمله کشورهایی بوده است که در زمان تحریم توانست منافع و سود سرشاری را از محدودیتها و فشار سیاسی و اقتصادی به ایران متوجه خود کند. بااینحال قطع روابط با ایران نیز آثار مخربی بر ابوظبی در پی داشته است؛ چراکه جمهوری اسلامی ایران سطح درخور توجهی از مناسبات مالی، ارزی و اقتصادی را از مسیر امارات برای خود تعریف کرده بود. بنابراین امارات در شرایط کنونی بعد از جنگ اوکراین و تأثیراتش در منطقه و جهان، سعی دارد بدون توجه به مناسبات حسنهای که با عربستان دارد، ازسرگیری روابط با ایران را در دستور کار قرار دهد. البته این مسئله لزوما به معنای آن نیست که اماراتیها به بهای مخدوشکردن روابط خود با سعودیها تلاش خواهند کرد مناسباتشان را با جمهوری اسلامی ایران احیا کنند. همانگونه که پیشتر اشاره کردم، امارات متحده عربی مانند قطریها و عمانیها سعی میکند با همه کشورها، بازیگران و مهرههای تأثیرگذار منطقه روابط خود را تقویت کند؛ بنابراین به همان اندازه که مناسبات خود را با عربستان، اسرائیل و ترکیه تقویت کرده است، از آن سو ازسرگیری روابط با سوریه و جمهوری اسلامی ایران را نیز پیش میبرد.
سفیر پیشین انگلستان در ادامه تحلیل خود یادآور میشود که هیچ توجیه و منطق عقلانی هم وجود ندارد زمانی که عربستان سعودی با برگزاری پنج دور نشست در پایتخت عراق خواهان ازسرگیری روابط با ایران است، امارات متحده عربی، اردن، مصر و دیگر کشورها هم دست روی دست بگذارند و با انفعال و هدردادن فرصتها به نوعی خود را از امتیازات احیای روابط با تهران محروم کنند.
در مقابل علی بیگدلی خوانشی متفاوت از ساداتیان دارد و در ادامه گفتوگوی خود با «شرق» هشدار میدهد: به همان اندازه که میتوان رویکرد مستقل در عرصه سیاست خارجی امارات متحده عربی را موتور محرکه تلاشهای ابوظبی برای احیای روابط با تهران دانست، باید این سناریوی احتمالی را هم در نظر داشت که پشت پرده تمایل پررنگ اماراتیها و چراغ سبز اردنیها و مصریها برای احیای روابط با ایران، به سعودیها باز گردد؛ چراکه ریاض سعی دارد از طریق احیای روابط این کشورها با تهران، عملا به مدیریت تحرکات منطقهای تهران دست پیدا کند؛ خاصه آنکه انتظار و فصل مشترک تمام کشورهای منطقه خاورمیانه از عربستان و امارات تا بحرین، مصر اردن و...، نه به پرونده فعالیتهای هستهای ایران، بلکه به نفوذ منطقهای موشکی و توان دفاعی جمهوری اسلامی بازمیگردد. در این بین تنها اسرائیل است که همسو با ایالات متحده آمریکا در وهله اول سعی در مدیریت پرونده فعالیتهای هستهای ایران دارد. بیگدلی در ادامه همین تحلیل بیان میدارد که اگر ما درصدی، حتی اندک را برای احتمال پروژهبودن ازسرگیری روابط با ایران قائل شویم، باید نشست بغداد را هم یک بازی سیاسی از جانب سعودیها برای مدیریت ایران در حوزه منطقهای و دفاعی در نظر گرفت؛ به ویژه آنکه در ماههای اخیر و در جریان سفر بایدن به منطقه، مسائلی مانند طرح پدافند مشترک منطقهای بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس یا طرح ناتوی عربی - اسرائیلی مطرح شد که نشان میدهد ادعاها و مواضع برخی کشورها درباره ازسرگیری روابط با ایران صرفا با هدف خرید زمان مطرح شده است.
روابطی شکننده یا مستحکم؟
با وجود ابراز تمایل جدی طرف ایرانی و بهخصوص اماراتیها درباره احیای روابط دو کشور، نباید این واقعیت را هم از نظر دور داشت که اختلافات و تعارض منافع بین طرفین کماکان به قوت خود باقی است؛ بر این اساس بازگشت سفرای دو کشور نمیتواند خبر از روابطی مستحکم بین تهران و ابوظبی بدهد. در این رابطه ساداتیان و بیگدلی در یک موضعگیری مشترک اذعان دارند که ازسرگیری روابط ایران و امارات متحده عربی به معنای شکلگیری روابطی مستحکم بین دو طرف نیست. اما سفیر پیشین ایران در ادامه گفتوگوی خود با «شرق» قدری محتاطانه با مسئله برخورد میکند و از بهکاربردن روابط «شکننده» بین تهران و ابوظبی خودداری و بیان میکند که علاقه وافر دو طرف برای ازسرگیری روابط اگرچه نمیتواند به اختلافات دو کشور پایان دهد، اما میتواند زمینه مثبتی برای عبور دو کشور از روابط شکننده به وجود آورد. بنابراین روابط فعلی جمهوری اسلامی ایران و امارات متحده عربی بهخصوص بعد از بازگشت سفرا، نه یک رابطه شکننده خواهد بود و نه مناسباتی کاملا مستحکم و حسنه، بلکه یک رابطه «نیمهمستحکم» را به دنبال دارد.
اما علی بیگدلی تأکید دارد با وجود تداوم جنگ یمن و همچنین مخالفتهای گسترده امارات متحده عربی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، ازسرگیری روابط بین دو کشور و حتی بازگشت سفرای دو کشور، روابط کنونی ایران و امارات را از مرز «شکننده» خارج نمیکند، بنابراین با کوچکترین اتفاق و رویدادی، چه به صورت برنامهریزیشده و چه برنامهریزینشده امکان دارد دوباره روابط تهران - ابوظبی به نقطه صفر و حتی بدتر از آن بازگردد.
احیای روابط کشورها با ایران نتیجه سیاست خارجی دولت سیزدهم است یا تحولات منطقهای و جهانی؟
با آغاز به کار دولت سیزدهم، شعار اصلی سیاست خارجی دولت رئیسی بر تعمیق مناسبات منطقهای بهخصوص با همسایگان قرار گرفت. به همین دلیل طیفی از کارشناسان و رسانههای داخلی بهویژه جریان حامی دولت، اتفاقاتی نظیر تلاش امارات برای احیای روابط با ایران، برگزاری نشست بغداد با هدف ازسرگیری مناسبات
تهران - ریاض یا مواضع مثبت اردن و مصر برای برقراری روابط با جمهوری اسلامی را نتیجه این سیاست خارجی موفق دولت سیزدهم میدانند.
در این خصوص، هم سفیر پیشین ایران در انگلستان و هم استاد دانشگاه شهید بهشتی باز هم در یک نگاه مشترک اعتقاد دارند آنچه باعث شده کشورهای حاشیه خلیج فارس به سمت احیای روابط با ایران گام بردارند، نه سیاست خارجی دولت سیزدهم بلکه تأثیر تحولات منطقهای و جهانی بهخصوص بعد از جنگ اوکراین است؛ بنابراین هر دولتی که در انتخابات 1400 روی کار میآمد، نهایتا شاهد تمایل کشورهای منطقه برای برقراری روابط با ایران میبودیم.
از این نظر ساداتیان تأکید دارد که کشورهای منطقهای و جهانی با شناخت کامل بر تحولات و اقتضائات سیاست داخلی ایران به این واقعیت غیرقابل انکار پی بردند که باید احیای روابط با جمهوری اسلامی در دستور کار قرار بگیرد، نه دولتهای ایران؛ چراکه دولتها از هر طیف و جناحی، عنصر تعیینکننده در سیاست خارجی منطقهای ایران نیستند و صرفا مجری اسناد بالادستی هستند.
به موازات این نکته، علی بیگدلی نیز اذعان دارد که بیشک، نه سیاست خارجی منطقهای دولت سیزدهم، بلکه شرایط بعد از جنگ اوکراین و تأثیر تداوم این جنگ بر فضای منطقه خاورمیانه و کل جهان باعث شده است کشورهای منطقه احیای روابط با ایران را در دستور کار قرار دهند؛ چراکه تهران بهعنوان بازیگر همسو با مسکو عمل میکند.