|

روایت یک گفت‌وگو با شیرین بیانی

فرهنگی‌زن نامدار عرصه تاریخ‌پژوهی

ضرب‌المثل معروفی است به این مضمون که پشت هر مرد موفقی تلاش، پشتکار و همت زنی نهفته است. این مثل البته در عالم فرهنگ و هنر کاربردهای بسیاری دارد؛ چرا‌که گفته می‌شود هنرمندان و اهل قلم و فرهنگ از حساسیت‌هایی برخوردارند که افراد دیگر پیشه‌ها دور از آن عوالم هستند و بنابراین همسران این افراد باید از صبوری و شکیبایی ویژه‌تری برخوردار باشند و علاوه بر آن رگه‌هایی از عشق و محبت بی‌شائبه در وجود آنها غلیان داشته باشد تا این افراد را نه‌تنها تحمل کرده، بلکه یار خاطر آنها در ریز و درشت و فراز و فرود زندگی باشند.

فرهنگی‌زن نامدار عرصه تاریخ‌پژوهی

حسین امینیان‌ندوشن: ضرب‌المثل معروفی است به این مضمون که پشت هر مرد موفقی تلاش، پشتکار و همت زنی نهفته است. این مثل البته در عالم فرهنگ و هنر کاربردهای بسیاری دارد؛ چرا‌که گفته می‌شود هنرمندان و اهل قلم و فرهنگ از حساسیت‌هایی برخوردارند که افراد دیگر پیشه‌ها دور از آن عوالم هستند و بنابراین همسران این افراد باید از صبوری و شکیبایی ویژه‌تری برخوردار باشند و علاوه بر آن رگه‌هایی از عشق و محبت بی‌شائبه در وجود آنها غلیان داشته باشد تا این افراد را نه‌تنها تحمل کرده، بلکه یار خاطر آنها در ریز و درشت و فراز و فرود زندگی باشند. حال اگر در همین زندگی مشترک، جدا از وظیفه همسری، فردی ظرفیت‌های وجودی خود را به‌عنوان یک زن بشناسد و بتواند آنها را به منصه ظهور برساند، باید بر ذهن و تلاش او بوسه تحسین زد. دکتر شیرین بیانی نمونه‌ای از این زنان است که ۱۱ مرداد با سالروز تولد او هم‌زمان است. نخستین سالروز تولدی که بی‌همسر فرهنگ‌مدارش، زنده‌یاد دکتر محمدعلی اسلامی‌ندوشن، رخ می‌دهد و البته در تمامی این سال‌ها و جدا از مقام همسری آن زنده‌یاد، شخصیت فرهنگی ویژه و مستقل خود را دارا بوده است؛ مورخی که برخی از آثارش در زمینه تاریخ ایران میانه، به‌خصوص سه‌گانه‌اش درباره دین و دولت در عهده مغول، اکنون به‌عنوان یکی از معتبرترین آثار مرجع این دوران شناخته شده است و محققان داخلی و خارجی‌ای که بخواهند در این زمینه و آن دوران پژوهشی صورت دهند، بدون تردید بی‌نیاز از مراجعه به آثار این فرهنگی‌زن تلاشگر و صافی‌اعتقاد نیستند. چگونگی شکل‌گیری این کتاب نیز نشان می‌دهد خانم بیانی از سال‌های دانشجویی و تحصیل و حتی زمانی که استاد تاریخ دانشگاه تهران بود، جدا از تدریس، روی این بخش از تاریخ ایران تمرکز کرده بود. از سال‌های اولیه دهه ۴۰ که کتاب حدودا ۵۰۰‌‌صفحه‌ای آل‌ جلایر را منتشر کرد، تا سال‌های پایانی دهه ۵۰ که سه کتاب دیگر هم در این زمینه نوشت و نیز کتابی را هم از زبان فرانسه برگردان فارسی کرد (تاریخ سری مغولان)، در واقع پیش‌زمینه و به قول اهالی فرهنگ دست‌گرمی کتاب اصلی او (سه‌گانه دین و دولت در عهد مغول) بود که سال ۱۳۷۰ منتشر شد و جایزه کتاب سال بخش تاریخ را نیز نصیب مؤلف آن کرد. اگر بپذیریم شخصیت افراد در همان دوران کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد و خانواده سهمی مهم و اثرگذار در شکل‌گیری شخصیت یک فرد دارند، خانم بیانی از خانواده‌ای فرهنگی برآمد. مادرش ملکه ملک‌زاده بیانی (فرزند مهدی ملک‌زاده، نویسنده کتاب چندجلدی تاریخ مشروطیت در ایران) از چهره‌‌های برجسته در زمینه سکه‌شناسی است که در سال‌های پایانی دهه ۲۰، وقتی در همین رشته از فرانسه فارغ‌التحصیل شد و به ایران آمد، عملا ریاست این بخش در موزه ایران باستان را عهده‌دار شد و به نوعی پایه‌گذار پژوهش‌های علمی در سکه‌شناسی در رشته تاریخ دانشگاه تهران شد. پدرش، خانبابا بیانی نیز استاد تاریخ و پایه‌گذار دانشگاه تبریز است و آثارش به‌خصوص در زمینه تاریخ دوره ناصری ازجمله آثار درخور ارجاع به شمار می‌رود. طبیعی است در چنین فضایی که هم مادر سر در تاریخ دارد و هم پدر، فرزند هم به چنین رشته‌ای گرایش پیدا کند. نگارنده به صفت آشنایی از نزدیک با دکتر محمدعلی اسلامی‌ندوشن و رفاقتی که بین ایشان و پدر مرحومم در سال‌های قبل از انقلاب وجود داشت، گاه و بی‌گاه حضور خانم دکتر بیانی را هم در ندوشن و در مزرعه صدر در منزل خواهر دکتر اسلامی‌ندوشن شاهد بودم؛ جدا از آنکه در سال‌های اخیر هم به تناسب ارتباط همان سال‌ها، در تماس‌هایی که با دکتر ندوشن داشتم نیز گاهی با خانم بیانی گپ‌و‌گفتی صورت می‌گرفت و این ارتباط اگر‌چه از راه دور ادامه داشت. در صحبت با فرزندان و نوه‌های خواهرزاده دکتر اسلامی می‌شنیدم که تا چه اندازه و به‌خصوص در سال‌های آخر حیات دکتر اسلامی، از نقش فرشته‌‌خصال خانم دکتر بیانی در مراقبت و پرستاری (جسمی و فرهنگی) از ایشان یاد می‌کردند. در آن سال‌ها به یاد دارم روزی خانم دکتر بیانی به ندوشن آمده بودند و می‌خواستند دختران قالی‌باف و نوجوانان زیلوباف و بچه‌های شش و هفت‌ساله‌ای را که برای تأمین معیشت خانواده‌شان مجبور به این فعالیت بودند، ببیند. یکی از فروشندگان و واسطه‌گران قالی و گلیم سعی کرد با همان نشان‌دادن قالی و گلیم ماجرا را فیصله دهد اما خانم دکتر بیانی گفت دوست دارد از نزدیک شاهد قالی‌بافی در همان منزلی باشد که جای خواب و خوراک دختران و زنان قالی‌باف است و من شاهد بودم که چقدر مهربانانه با آنها صحبت می‌کند و به درد‌دل‌های آنها مشفقانه گوش می‌سپرد. بعدها فهمیدم قصدشان این بود که به خانواده‌های آن بچه‌ها و کودکان کاری که روز و شب کار می‌‌کردند، کمکی هم بکند. اکنون که این نوشته را می‌نویسم، در تماسی که با ایشان داشتم (شامگاه روز دوشنبه یکم آگوست به وقت کانادا) و صحبتی بیش از یک‌ساعته که از هر دری و جایی سخن راندیم، از عشق و علاقه‌اش به ایران برایم گفت و اینکه روی کتاب بیست‌و‌هفتمش تمرکز کرده‌ است. حتی وقتی من دعوتشان کردم سری به فرانسه بزنند که میزبانشان باشم، گفتند تنها آرزویم این است که بار دیگر به ایران بروم. بی‌تردید نام این فرهنگی‌زن نامدار عرصه پژوهش تاریخی، در عرصه تاریخ‌پژوهی ایران ماندگار خواهد ماند. برایشان که نخستین سال بی‌همسر دانشورشان را می‌گذرانند، آرزوی طول عمر با عزت نفس دارم و به یاد این بیت مولانا می‌افتم که گرچه گل رفت و گلستان شد خراب‌/ بوی گل را از که جوییم از گلاب.