درسهای سیل تابستانی
وقوع سیل تهران و استانهای دیگر با همه تلخیها، درسهایی هم به همراه داشت که بد نیست بعد از فروکشکردن گرد حادثه، کمی در آن تأمل کنیم. طبیعت در طول قرنها سازوکاری را در دل خود تعریف کرده بود که مسائل و مشکلاتش را حل کند.
وقوع سیل تهران و استانهای دیگر با همه تلخیها، درسهایی هم به همراه داشت که بد نیست بعد از فروکشکردن گرد حادثه، کمی در آن تأمل کنیم. طبیعت در طول قرنها سازوکاری را در دل خود تعریف کرده بود که مسائل و مشکلاتش را حل کند. بعدها هوش و تدبیر انسان هم به کمک آمد و تلاش کرد برای برخی از بحرانها، پاسخی بسازد؛ از مسیلهایی که برای سیلها ساخته شد تا ساختار یک روخانه که با پیچ و خم و پستی و بلندیهایش به صورت طبیعی بستری میتوانست باشد برای مهار سیل. اوضاع وقتی بههمریخته شد و افسار امور از دست رفت که انسان «توسعه» را سرلوحه حیاتش قرار داد. دستکاری در طبیعت با عینک توسعه و بیتوجه به همه جزئیاتی که پیش از این وجود داشت، دو خطر جدی را متوجه حیات انسانی میکند؛ نخست اینکه محیط زیست را تخریب میکنیم و فضای طبیعی را از آن میگیریم و دیگر اینکه به بهانه توسعه، بسترهای خطرسازی را برای جامعه فراهم میکنیم. سیل اخیر میتوانست در تابستان داغ امسال و در این سالهای درگیری با خشکسالی، بهعنوان یک نعمت الهی نجاتبخش بسیاری باشد؛ اما این شادی به بحرانی تبدیل شد که جان بسیاری را گرفت. علت اصلی این رویداد را میتوانیم در سه موضع جستوجو کنیم. نخست عدم وفاداری به قوانین طبیعی، به این معنا که ما انسانها به قوانینی که طبیعت طی قرنها در دل خودش پدید آورده است، بیتوجه هستیم. با بیتوجهی کامل به این قوانین، انسان مدرن تنها مسائل مربوط به توسعه را خوب میفهمد و پیش میبرد؛ غافل از اینکه طبیعت به سختی و دستی عبرتآموز، هرازچندی با چوب قوانینش انسان را تنبیه میکند. دومین دلیل رخدادن چنین حوادثی این است که انسان مدرن به پیشرفتهشدنش بسیار غره شده و برای همین به دستاوردهای پیشینیان باوری ندارد. ما در سرزمینی زندگی میکنیم که تجربه سالها انسان خردمند در آن نهفته است. مردمی که برای مهار سیلابها، مدیریت آب و منابع آبی ایدهها و دستاوردهای زیادی داشتند و به کمک همین دستاوردها هم در این سالها این مملکت را از شر سیلابها و خشکسالیها نجات داده بودند. بااینحال، کمتر کسی از امروزیها به این دستاوردهای دانش قدیمی باور دارد و آنها را به کار میبندد. در همین سیل پیشرو دیدیم که سیستم مهار سیلاب بنای کهن تخت جمشید چگونه از پی قرنها درست عمل کرد تا این بنا را از شر سیلاب نجات دهد. همین داستان برای قناتهای ایرانی هم مطرح است. در واقع صنعت آبداری و مدیریت آب در ایران صنعتی قدیمی است و عجیب است که با این پیشینه، امروز باید عزادار مرگ عزیزانی در سیلاب باشیم. سومین عامل هم این است که ما نهتنها به قوانین طبیعت یا دانش پیشینیانمان توجه نمیکنیم، بلکه حتی در مسیر خلاف قوانین و اسلوب دنیای جدید نیز قدم برمیداریم. به نظر میرسد در مسئلهای مثل ساختوساز منافع مالی بر منافع شخصی ما در بلندمدت ارجحیت دارد. تعارض میان مدیران مختلف، اعم از وزارت نیرو و شهرداری یا وزارت نیرو و وزارت راه و... منجر به تعرض جدی شهروندان به حریم رودخانهها شده است. حریم رودخانهها که در اختیار وزارت نیرو است، این روزها به جولانگاهی برای ساختوسازهای بیرویه و خطرناک تبدیل شده است. تجاوز به حریم رودخانهها موجب شده با کوچکترین سیلابی، آسیبهای فراوانی به مردم وارد شود. تأثیر منفی این تعارض منافع را میتوانیم در اتفاقاتی که در مسیلها رخ میدهد نیز ببینیم. اغلب میبینیم مسیلها را تنگ یا محدود کردهاند یا سازههایی روی آن ساختهاند. به این ترتیب مسیلهایی را که راه نجات شهر از سیل هستند، تخریب یا محدود میکنیم برای اندکی ساختوساز بیشتر. با همه این اقدامات، انسان امروزی با ایده توسعه شهری تخریب را در پیش گرفته است و نتیجه فعالیتهای توسعهطلبانهاش نیز به تخریب بیشتر منجر میشود. معنی توسعه حتما با پایداری باید همراه باشد وگرنه اگر سازهای ساخته شود که چند سال بعد با سیلی نابود شود و منجر به نابودی جاهای دیگر هم شود، معنایی جر تخریب ندارد.