|

شاپور منوچهری به خاک سپرده شد

شاپور منوچهری یکی از شاخص‌ترین وکلای دادگستری، پنجشنبه گذشته به خاک سپرده شد. بیستم مرداد 1401خیابان زاگرس مملو بود از دوستداران این وکیل شریف که برای ادای احترام و حضور در آیین تشییع‌ او از مقابل کانون وکلای دادگستری مرکز گرد‌هم آمده بودند.

شاپور منوچهری به خاک سپرده شد

شاپور منوچهری یکی از شاخص‌ترین وکلای دادگستری، پنجشنبه گذشته به خاک سپرده شد. بیستم مرداد 1401خیابان زاگرس مملو بود از دوستداران این وکیل شریف که برای ادای احترام و حضور در آیین تشییع‌ او از مقابل کانون وکلای دادگستری مرکز گرد‌هم آمده بودند. آقای منوچهری وکیل دانشوری بود. به دور از اغراق‌های مرسوم زمانه، ویژگی‌های نیکویی داشت و وقتی سه سال قبل برای بزرگداشت جهانگیر‌خان مستوفی، یکی از دادفران نامدار این سرزمین، با او به گفت‌وگو نشستم، حسن خلق و مردم‌داری‌اش را به چشم دیدم. یکی از ویژگی‌های بارز وکیل تازه از‌دست‌رفته آن بود که به واسطه تجربه سال‌ها روزنامه‌نگاری در سنین جوانی و پس از آن تحصیل در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، شأن واژه‌ها را خوب می‌شناخت. مصاحبت با او همراه شد با بازنمایی خاطرات شیرین روزنامه‌نگاری و بعدتر مسئولیتی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشت. بسیاری از وکلا اما این سابقه دور و دراز و آن خاطرات را نشنیده‌اند. از دیگر سو، بسیاری از افت‌وخیزهایی که منوچهری و همکارانش در ادوار هیئت‌مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز از سر گذرانده‌اند، به‌طور قابل قبولی ثبت و ضبط نشده‌ است. حالا با مرگ منوچهری به احتمال این بخش از زندگی او به‌عنوان تکه‌ای از تاریخ کانون وکلای دادگستری و البته بخشی از داستان‌های در سینه مانده آن وکیل نام‌آشنا، با پیکرش به خاک سپرده می‌شود.

منوچهری علاوه بر آشنایی شگرفی که با هنر و خاصه موسیقی، هنر نوازندگی و ادبیات داشت، وکیل آزاداندیشی بود. از نگاه او قانون باید پاس داشته می‌شد.

در گفت‌وگویی که پیش‌تر با او داشتم، درباره حضور در هیئت‌مدیره یا ارکان نهادهای صنفی همچون کانون وکلا گفته بود: «اگر من بخواهم نایب‌رئیس یا رئیس کانون یا قاضی دادگاه کانون یا عضو کمیسیون‌ها بشوم و بعد به دیگران پز بدهم و از این راه برای خودم شأنی به وجود بیاورم، مسلما نمی‌توانم قدم مثبتی برای کانون وکلا بردارم؛چرا‌که به دنبال ایجاد موقعیتی برای خودم هستم». او اما نقطه مقابل چنین رفتارهایی بود تا آنجا که به گواه آنها که تجربه همنشینی با استاد را داشتند، از خودش برای اعتبار کانون وکلا هزینه کرد. برای نمونه، وقتی از گوشه و کنار درخواست‌ها (شاید هم دستوراتی) بر عدم تمدید پروانه برخی از وکلای دادگستری به کانون وکلا روانه می‌شد، منوچهری که در آن دوران نایب‌رئیسی کانون وکلای دادگستری مرکز را بر عهده داشت، این درخواست‌های غیر‌قانونی را کناری گذاشت و النعل‌بالنعل نص و روح ماده 17 آیین‌نامه لایحه استقلال وکلای دادگستری مصوب 1333 را به اجرا درآورد. در آن ماده آمده بود: «از تاریخ اجرای این قانون هیچ وکیلی را نمی‌توان از شغل وکالت معلق یا ممنوع نمود مگر به موجب حکم قطعی دادگاه انتظامی». شاپور منوچهری تا وقتی مسئولیت داشت از زیر پا گذاشتن اجرای این ماده جلوگیری کرد و در یک مورد خاص وقتی برخی درخواست‌ها مبنی بر تمدیدنکردن پروانه وکالت نسرین ستوده به کانون وکلا رسیده بود (شاید یک‌تنه)، در مقابل این خواست ایستاد. بسیاری بر این اعتقادند که منوچهری از آن روز به بعد تنها به این دلیل در انتخابات کانون وکلای دادگستری مرکز رد صلاحیت شد که زیر بار این موضوع نرفته بود.

آقای منوچهری هفته گذشته بر اثر خونریزی مغزی به کما رفت و مورد عمل جراحی قرار گرفت. وقتی خبر این موضوع رسانه‌ای شد، برخی افراد سعی در تکذیب‌کردنش داشتند، اما متأسفانه آنچه نباید اتفاق افتاده بود. آن‌طور که وکیل حمید جنتی در مراسم بدرقه دوست دیرینش بر به‌کما‌رفتن منوچهری صحه گذاشت. بسیاری امیدوار بودند این اتفاق پایان زندگی وکیل شریف را رقم نزند، اما تلاش پزشکان افاقه نکرد و دوشنبه هفدهم مرداد (مصادف با دهم محرم) خبر درگذشت استاد شاپور منوچهری مخابره شد و پیکرش پس از تشییع از مقابل کانون وکلای دادگستری مرکز در باغبان کلای کردان در کنار همسرش و زنده‌یاد مرتضی ممیز به خاک سپرده شد. روانش مینوی باد!