گفتوگوی «شرق» با کمال تبریزی درباره تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی
سینما از درون وفاق ندارد، همه در آن دخالت میکنند
ساترا برخورد نسبتا خشنی با هنرمندان دارد
سینما در ایران مسیر تازهای را آغاز کرده است. این جملهای است که در سالهای اخیر از زبان بسیاری از اهالی سینما شنیده میشود و طبیعی است که اهالی آن، واکنشهای متفاوتی به این تغییر مسیر نشان میدهند. برخی سکوت کردهاند، برخی هممسیر شدهاند و افرادی هم کنار گذاشته شدهاند! از دیدگاه «کمال تبریزی»، کارگردان صاحبنام سینمای ایران، ریشه هر اتفاقی که امروز در سیاستگذاریهای مربوط به سینما میبینیم، از رفتار خود اهالی سینما نشئت گرفته است.
سینما در ایران مسیر تازهای را آغاز کرده است. این جملهای است که در سالهای اخیر از زبان بسیاری از اهالی سینما شنیده میشود و طبیعی است که اهالی آن، واکنشهای متفاوتی به این تغییر مسیر نشان میدهند. برخی سکوت کردهاند، برخی هممسیر شدهاند و افرادی هم کنار گذاشته شدهاند! از دیدگاه «کمال تبریزی»، کارگردان صاحبنام سینمای ایران، ریشه هر اتفاقی که امروز در سیاستگذاریهای مربوط به سینما میبینیم، از رفتار خود اهالی سینما نشئت گرفته است. او معتقد است حالا دیگر سینمای ما به یک قانون اساسی نیاز دارد که همه اعضا به آن پایبند باشند. کارگردانی که فیلمهای متنوعی در کارنامه دارد و عموما بخشی از کارنامهاش را ساخت فیلمهایی سیاسی، با رویکرد کمدی تشکیل میدهد، مدتهاست تصمیم گرفته نسبت به اتفاقات پیرامونش سکوت کند. چرایی این سکوت و تعیین تکلیف سریالی ساخته او که سالهاست مهر توقیف خورده، از موضوعاتی است که با کمال تبریزی درباره آن صحبت کردیم.
مدتهاست از شما اظهارنظر جدی درباره سینما نمیبینیم، حتی برخلاف سابق که با ساخت یک اثر به برخی از اتفاقات سیاسی و اجتماعی پیرامون واکنش نشان میدادید، این بخش نیز کمرنگ شده است. سالها پیش معتقد بودید دیگر در حلقه افراد مورد اطمینان نیستید، این سکوت شما سیاسی است؟
گاهی به عنوان فردی که در اجتماع حضور دارید، با مردم در ارتباط هستید و به نوعی کنش اجتماعی دارید، بحث و گفتوگو اتفاق میافتد و تبادل نظر صورت میگیرد. در این شرایط ممکن است هریک از طرفین متوجه شوند که اشتباه کردهاند. در این بحث و گفتوگو است که بالاخره هر دو طرف و افرادی که مستمع آنان هستند، به درجه بالاتری از آگاهی و شناخت دست پیدا خواهند کرد. در تمام سالهای گذشته هرگاه گفتوگویی صورت میگرفت یا چالش اجتماعی به وجود میآمد که لازم بود اظهارنظر و بیانیهای نوشته و در نهایت اعلام موضع شود، من هم مشارکت داشتم و فعال بودم اما از دورهای به بعد احساس کردم این گونه از مشارکت را نمیپسندند. همچنین در ادامه متوجه شدم همین گفتوگوها بیش از اینکه باعث رشد و تبادل نظر شود، موجب ناراحتی، افسردگی و خشمگینی طرف گفتوگو میشود، در چنین حالتی بود که با خودم فکر کردم سکوت بهترین راهحل است. فرض کنید افرادی در سینما قصد دارند درباره موضوعی نظر بدهند، حرفشان را بزنند و اساسا درمورد چیزی که به آن اعتقاد دارند صحبت کنند، اگر قرار است این حرف، فردی را عصبانی کند و بعد منجر به اتفاقات نامطلوبی شود، به نظر من باید سکوت کرد. اگر واقعا طرف مقابل شما اصرار عجیبی برای نادیدهگرفتن نظرات شما دارد، به نظرم در این شرایط حرفنزدن بهترین گزینه است.
کنجکاوم بدانم در این چند سال درباره کدام موضوعات صدای شما شنیده نشده؟ شما اصولا اهل محاسبه نیستید و به راحتی اظهارنظر میکنید...
اشاره به محافظهکاری نیست، به شرایطی رسیدهایم که تنشها آنقدر زیاد شده که فقط منتظر هستیم کسی حرفی بزند و دیگری به قول معروف به خودش بگیرد. فکر میکنم بخشی از این ماجرا به دلیل حضور فضای مجازی در زندگی روزمره ماست و اینکه هر فردی به خودش اجازه میدهد درباره هر موضوعی اظهارنظر کند؛ مثلا این اواخر یکی از همکاران سینمایی اعتراضی به مدیریت فعلی وزارت ارشاد داشت و نظرش این بود که درحالحاضر مدیریت فرهنگی کشور دچار مشکل است، من آیتمی را در گوگل فعال کردهام که اگر صحبتهایی درمورد موضوعات سینمایی، اشخاص یا خودم وجود داشته باشد گوگل به من اطلاع میدهد و خبرهای مختلف را برایم ارسال میکند. بعد از این اظهارنظر در فاصله بسیار کوتاهی، فردی که او هم از دوستان ماست، از این صحبتها بسیار آشفته شد!
خلاصه اینکه شهر آنقدر شلوغ شده که اصطلاحا میگویند قورباغه هم هفتتیر میکشد. همه به خودشان اجازه میدهند وارد هر بحثی شوند حتی اگر اصلا به آنان مربوط نباشد، بنابراین در این شرایط به این نتیجه میرسیم که حرفنزدن راهحل بهتری است و به همین دلیل مدتهاست به دعوت رسانه بهاصطلاح ملی پاسخ منفی میدهم. رسانهای که پیش از این حضور فعالی در آن داشتم و در برنامههای مختلف تلویزیونی حضور پیدا میکردم، حرف میزدم و اختصاصا اگر موضوعِ بحث، سینما بود با علاقه در آن شرکت میکردم. اما در برخی جلسات متوجه نگاه جدید آقایان شدم و احساس کردم دیگر به دنبال نظرات من نیستند، بلکه قصد اصلی آنان تخطئه من است و دنبال موضعی هستند که آن را بکوبند. از اینجا بود که تصمیم گرفتم تا اطلاع ثانوی به دعوت تلویزیون پاسخ منفی بدهم، چراکه معتقدم گفتوگوی بیپروا مثل بعضیها مدل فرهنگ ما نیست. در هر شرایطی باید احترام انسانها را نگه داریم و نباید به جای نقد اثر یا موضوعی، هرچه به دهانمان آمد بگوییم و به قول معروف چشمها را ببندیم و دهانمان باز کنیم! در چنین موقعیتی قطعا تعقل وجود ندارد و شیطان به جای آن نشسته است و به جای گفتوگو بیشتر فحاشی رخ میدهد، پس آداب و تربیت خانوادگی به من حکم میکند هرگز در چنین موقعیتی نمانم و بلافاصله آن را ترک کنم. اغلب پدر و مادرهای قدیم بچهها را اینطور تربیت میکردند و مثل حالا نبود که بچه مجاز باشد هر کاری دلش خواست انجام دهد، منظورم بچههای بعضی از برنامههای رسانه ملی است که قرار بود دانشگاه تعلیم و تربیت باشد.
این تغییر موضع در مسیر فیلمسازی شما هم نمود پیدا خواهد کرد؟
بخشی از این فترت مربوط به دوران کروناست؛ دورانی که بسیاری از عزیزان و دوستان مهمی در سینما را از دست دادیم. در دوران کرونا برخی در سینما ترجیح دادند کار کنند اما من فکر کردم لازم نیست در هر شرایطی فیلم ساخت، پس بخشی از کمکاری من به خاطر کروناست. واقعیت این است که من سال به سال یا دو سال یک بار فیلم ساختهام اما باید این را هم در نظر داشته باشیم که شرایط و نوع اداره جامعه به سمتی رفته که هر روز محدودتر میشویم، یعنی تحمل نقدپذیری کمتر میشود و شرایطی که قبلا در اختیار سینماگران بود، بستهتر و فضا تنگتر میشود. سیستم به سمتی حرکت میکند که تمایل دارد بیشتر و فقط روی موضوعات بخصوصی کار شود و همین نبود تنوع موضوعات، تولید آثار سینمایی را محدود میکند. شاید یکی از دلایل کمپیدایی من این است که اساسا فکر میکنم مسیر غلط است. در حال حاضر تنش بهوجودآمده در جامعه به شکلی است که انگار همه با هم پدرکشتگی دارند و این مسیری نیست که نتیجه مطلوبی داشته باشد. به نظرم در این شرایط، طرحی که نوشته یا فیلمی که ساخته میشود نیز تأثیر مورد نظر را نخواهد داشت.
قرار نبود حوزه فرهنگ و هنر به چنین سمتی حرکت کند، اما عدهای با پول و سرمایه این قرار را به هم زدند و مسیرهای دیگری ایجاد کردند، سطح سلیقه و پسند مخاطب را به شدت نازل کردند و فیلمهایی که ساخته میشود صرفا رنگوبوی کسب سرمایه به خود گرفته و انگار در چنین موقعیتی بیشتر معادلات ریالی تعیینکننده است تا تأثیر کاری که انجام شده. وقتی به چنین سمتی حرکت میکنیم طبیعی است که افرادی کمکارتر شوند، شاید من به نسبت دیگران فعالیت بیشتری داشته باشم، اما بسیاری از همکارانم هرگز موقعیت کارکردن پیدا نمیکنند و شرایط بهگونهای پیش میرود که بسیاری در سینما کنار گذاشته میشوند و نتیجه نهایی این خواهد بود که به هنر نمایش صرفا به عنوان یک تجارت پرسود نگاه میشود.
فکر میکنم میتوان انتظار داشت که فعالیت در بخش خصوصی سینما از این جریان تبعیت کند، اما در بخش دیگری که نیاز به سوبسید برای ساخت فیلم وجود خواهد داشت (که اساسا در همه دنیا امری متداول است) ممکن است فعالیتهای مفیدی انجام شود، ولی نباید در این بخش نیز با اعمال نگاهی خاص به برخی موضوعات مشخص صرفا به ژانر معینی توجه کرد. واقعیت این است که سینما در همه ژانرها و موضوعات نیاز به تولید دارد و متأسفانه اتاق فکری هم وجود ندارد که به سبد محصولات سینمایی فکر کند و تنوع را در نظر بگیرد. همه این موارد باعث میشود برای عدهای از سینماگران حضور در حوزه تولید فیلم دشوار و تمایل به فیلمسازی در سینما کمتر شود.
با توجه به شرایط موجودی که از آن صحبت میکنید، در این مدت مشخصا چه برخوردی با فیلمنامههای شما برای ساخت شده است؟
در سالهای گذشته در حوزه فیلمسازی اتفاقات بسیار و متفاوتی را تجربه کردم، تا به امروز همکاری مختلفی با تلویزیون داشتم و چند سریال ساختم که آثار بدی نبودند، مخاطب خود را داشتند و از کیفیت نسبی خوبی هم برخوردار بودند. آخرین سریال هم «سرزمین کهن» بود که توقیف شد و معلوم نیست بالاخره چه تصمیمی درباره آن خواهند گرفت، بارها به مدیران سابق سیما توصیه کردم اگر این سریال در تلویزیون امکان پخش ندارد، آن را در شبکه نمایش خانگی عرضه کنید که متأسفانه نه قادر به پخش آن از تلویزیون هستند و نه حاضرند آن را در اختیار یکی از پلتفرمها برای نمایش بگذارند.
فکر میکنید مشکل کجاست؟ چرا در پلتفرمها عرضه نمیشود؟
احتمالا موضوع به مشکلات مالی و سود بیشتر برمیگردد! چراکه اگر سریالها جذاب و پربیننده باشند سود سرشاری بابت تبلیغات رایج برای تلویزیون دارند و قطعا صداوسیما تمایل دارد این سود مالی در اختیار خودش باشد، به نظرم تنها دلیل اینکه «سرزمین کهن» در پلتفرمها عرضه نمیشود، همین موضوع است و هیچ دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. ممکن است تلویزیون بابت پخش «سرزمین کهن» از یکی پلتفرمهای موجود انتظار قیمت بالا داشته باشد که نهایتا باعث خواهد شد این سریال بهخاطر مسائل مالی و نه نمایش اثری که همه برای آن زحمت کشیده و عمر خود را صرف کردهاند و هزینه ساخت آن را مردم دادهاند، در آرشیو سازمان خاک بخورد و این خسارت بزرگ برای هیچیک از مدیران سازمان اهمیتی نداشته باشد و در نهایت بار دیگر همه راهها به اصطلاح به رم ختم شود!
حرف من این است که چرا باید این سریال با توجه به اصلاحاتی که در آن صورت گرفته و دیگر هیچ مشکلی برای نمایش ندارد، به هر دلیلی امکان پخش نداشته باشد، درحالیکه راهحل ساده آن بخش خصوصی است که به راحتی امکان نمایش پیدا خواهد کرد و تنها شرط آن کشیدن دندان طمع و صرفنظر از بهرهبرداری بیش از اندازه از آن است. من مطمئن هستم «سرزمین مادری» به هر صورتی که پخش شود بینندگان پرو پا قرصی پیدا خواهد کرد.
چند سال پیش قصد داشتم سریالی برای تلویزیون بسازم، زمانی که فیلمنامه را خواندم آنقدر خاص و ویژه بود و موضوعی تند به جهت آسیبهای اجتماعی داشت که فکر کردم چطور ممکن است چنین چیزی در تلویزیون ساخته شود؟ بارها در جلسات از اعضای شورا پرسیدم که آیا شما این فیلمنامه را خواندهاید؟ فیلمنامهای را جوانی به نام حامد افضلی نوشته بود که به نظرم قلم مستعدی داشت، البته قبلا قرار بود آن سریال را محمدرضا هنرمند بسازد که به دلایل مختلف و مشکلاتی که برای او پیش آمده بود این اتفاق نیفتاد. محمدرضا با من تماس گرفت و از من خواست اگر طرح و ایده را دوست دارم ساختن آن را شروع کنم و من با وجود اینکه تا لحظه آخر شک داشتم تلویزیون مسئولیت چنین سریالی را بپذیرد، قبول کردم و عوامل را انتخاب و پیشتولید را شروع کردیم. چند قسمتی هم فیلمبرداری کردیم و دو، سه قسمت آماده نمایش شد، اما در این میان آقایان در تلویزیون خواستند قسمتهای آمادهشده را ببینند اما به محض دیدن بلافاصله کار را تعطیل و اعلام کردند که این سریال آنطورکه باید نشده است! برای اینکه پوششی برای لغو ساخت سریال پیدا کنند، مرتضی میرباقری که در آن زمان معاون سیما بود مصاحبه تاریخی و مفصلی انجام داد و اعلام کرد که سریال به دلیل کیفیت پایین متوقف شده است اما واقعیت این بود که ممیزی در سیما اجازه نمیداد که چنین مضمونی از کانالهای تلویزیونی پخش شود و متأسفانه به این دلیل ساخت سریال متوقف شد. قصدم از گفتن مطلب این بود که ما به مرور در مسیری پیش میرویم که به طور طبیعی نمیتوان وارد حیطههای حساسی شد که به لحاظ ممیزی مورد قبول و تمایل افرادی به عنوان ناظر در نهادهای مختلف باشد، در مقابل و در بخش خصوصی هم موضوعاتی مورد پسند صاحبان سرمایه است که تهی از اندیشه هستند و عمدتا ایدههای پیش پا افتاده یا در حد ابتذال دارند. متأسفانه تضمین بازگشت سرمایه به غلط یا درست به چنین موضوعاتی وابسته شده است، در چنین شرایطی طبیعی است گروهی از فیلمسازان که حرفی برای گفتن دارند کم و بیش کنار گذاشته شوند و این مهمترین دلیل بیکاری بسیاری از همکاران من است.
دلیل توقف ساخت سریالی که اخیرا برای شبکه نمایش خانگی تدارک میدیدید هم همین موضوع است؟
برای ساخت این سریال زحمت زیادی کشیده شد و فکر و ایده متفاوتی برای آن داشتم. قصد داشتم با ساخت این سریال اندکی تحول ساختاری در شبکه نمایش خانگی ایجاد شود و شبیه سریالهایی که برای مردم عادی شده و همینطور پشت سر هم ساخته میشوند، نباشد. طبیعی است که در بخش خصوصی، سرمایهگذار انتظاراتی دارد و شرط ساخت سریال ما هم این بود که روزانه در حدود 10 دقیقه فیلمبرداری کنیم. ابتدا قرار بود با بهکارگیری دو دوربین در صحنه این کار انجام شود، اما رفتار عجیب سرمایهگذار و تعطیلیهای پیدرپی باعث شد به تهیهکننده جدید اعلام کنم چنین چیزی عملا امکانپذیر نیست و دیگر نمیتوان کیفیت را قربانی کمیت کرد. در نهایت با وجود اینکه پیشتولید آغاز شد و آماده فیلمبرداری بودیم، متأسفانه همکاری ادامه پیدا نکرد.
در حوزه نمایش خانگی کمتر پیش میآید افرادی حاضر به ریسک در سرمایهگذاری باشند و بخش فرهنگی و هنری اثر برای آنها ارزش بیشتری از بازگشت سرمایه داشته باشد. با وجود این شرایط طبیعی است که بسیاری از فیلمسازان نتوانند بهراحتی در سینما و شبکه نمایش خانگی کار کنند. حالا تقریبا همه میدانیم که پلتفرمها، روش و اصول غلطی را در ساخت سریالها طراحی و تدوین کردهاند و بهسرعت به راهشان ادامه میدهند که من تصور نمیکنم پایان خوشی در انتظارشان باشد.
پس به نظر شما آسیب بزرگ شبکه نمایش خانگی در حال حاضر نبود تفکر لازم و روش درست و استاندارد سریالسازی است؟
در همه جای دنیا سریال ساخته میشود، اما متأسفانه به شکلی معنادار فاصله بسیاری بین کیفیت ساخت سریالهای ما با آنان وجود دارد. به نظر من، نبود تفکر و نداشتن مسیر مشخص برای ساخت و نمایش سریالهای ایرانی باعث شده همه چیز شکل عجیب و غریبی پیدا کند و روشهای تازهای خلق شود که عمدتا غلط و مندرآوردی است. شوربختانه تفکری برای هدایت اندیشه اجتماعی به سمت موضوعات و مسائلی که نیاز جامعه است، وجود ندارد و تمایل بیشتر به سمت موضوعاتی است که صرفا سبب خندیدن مخاطب میشود. خاطرم هست مدتی قبل به برنامه «خندوانه» رامبد جوان انتقاد کردم، رامبد هم با من تماس گرفت و بر سر موضوعی که به آن انتقاد داشتم بحث کردیم. دلیل اعتراض من این بود که چرا باید باری به هر جهت و هر طور شده بخندیم؟ دقیقا مثل مهمانداران هواپیما که همیشه باید به شکل بخشنامهای لبخند روی لب داشته باشند، ولی وقتی نگاهشان میکنید متوجه میشوید این لبخند مصنوعی است و اتفاقا از نظر عصبی و روانی کاملا حال طرف بد است، اما چارهای نیست و قانون مهمانداران هواپیمایی این است که باید به روی مسافران لبخند بزنند، در صورتی که ممکن است از درون حال خوبی نداشته باشند و گرفتاریهای متعدد زندگی، آنان را عصبی کرده باشد.
برنامه خندوانه هم چنین حسی برای من داشت و حالا که دوباره به آن فکر میکنم، میبینم واقعا درست فکر میکردم؛ متأسفانه در این برنامه گاهی حرفهایی گفته میشد که احتمالا نهتنها باور مخاطب، بلکه حتی باور کسانی که این برنامه را تولید میکنند هم نبود. شاهد حرف من اظهارنظرهایی است که درباره برنامه گفته میشود و البته میزان ریزش مخاطبان آن است. این انتقاد را درست زمانی که خندوانه در اوج بود، مطرح کردم که چرا مردم را تشویق میکنید بیهوده بخندند؟ جدا از اینکه پزشکان توصیه بسیاری به خندیدن میکنند و ممکن است نتایج خوب درمانی داشته باشد و روح و روان را به آرامش برساند، این مسیر خوبی برای یک برنامه تلویزیونی نیست و نتیجهاش این میشود که مدام حرفی بزنیم و بخندیم. درست مثل تعریف سینمای کمدی در سالهای اخیر که به غلط به صورت خنداندن مخاطب به هر قیمتی درآمده و در چنین وضعیتی است که طبیعتا سینمای کمدی جدی گرفته نمیشود. به نظرم جدیگرفتن سینمای کمدی و طنز از ساختنش مهمتر است. اگر فکر کنیم هر موضوعی که اصطلاحا سردستی گرفته شود و باری به هر جهت دور هم خوش باشیم، نام آن سینمای کمدی است، کاملا اشتباه فکر کردهایم. اتفاقا بهعکس، این مدل فیلمسازی مثل مصرف مواد مخدر است. اگر در فیلم طنز و کمدی نقدی وجود نداشته باشد و صرفا تمام مدت فقط محض خنده باشد، از اهداف اصلی سینمای طنز دور شده و به سینمای مبتذل خواهیم رسید و در شرایط فعلی احتمالا برخی از سینماگران نخواهند توانست همرنگ دیگرانی شوند که برای ساخت فیلمی که فقط نام کمدی را با خود دارد، به روشهای معمول فیلمفارسی قدیم دور هم جمع شوند و روز به روز در طی این مسیر از هم پیشی بگیرند.
تا از موضوع آسیبهای شبکه نمایش خانگی دور نشدهایم، باید گفت مدتهاست حرف و حدیثهای بسیاری درباره چگونگی ارائه محصولات شبکه نمایش خانگی وجود دارد و رودرروییهای «ساترا» و پلتفرمها ابعاد پیچیدهای پیدا کرده است. آینده این مسیر را چطور پیشبینی میکنید؟
اخیرا بابت سریالی که قرار بود در شبکه نمایش خانگی بسازم و متأسفانه به تعطیلی کشانده شد، جلساتی با اعضای شورا در ساترا داشتم که به این نتیجه رسیدم ساترا روش اشتباهی را پایهگذاری کرده و برخوردها در مجموعه ساترا با اهالی هنر و سازندگان آثار در پلتفرمها درست نیست. ساترا معتقد است در حوزه سریالسازی تعادلی که باید، در موضوعات رعایت نمیشود و باید برخی موارد را محدود کرد و به لحاظ ممیزی باید بازنگری دیگری داشت و معتقدند هنرمندان هرطور دلشان خواسته در بخش خصوصی عمل کردهاند. این تلقی برای ساترا دستاویزی شده تا برخورد نسبتا خشنی با هنرمندانی که در شبکه نمایش خانگی فعالیت میکنند، داشته باشد که من معتقدم این روش بههیچوجه درست نیست و باید توأم با سعه صدر باشد. نوع رفتار و برخورد ساترا نباید بخشنامهای، خشک و آییننامهای باشد.
متأسفانه این امکان بهراحتی برای سازندگان آثار در شبکه نمایش خانگی وجود ندارد که در جلسات ساترا حضور داشته باشند، البته این امکان برای من احتمالا به دلیل سابقهای که در تلویزیون داشتم، فراهم شد تا در یکی، دو جلسه آنها حضور داشته باشم. رفتم و از نزدیک با آنها صحبت کردم که نتایج خوبی داشت و باعث شد نگاهی که شورا در ابتدا به فیلمنامه داشت، کاملا تغییر کند. من توضیحاتی دادم و کانسپتی برایشان طراحی کردم، درباره شخصیتها صحبت کردم و مشکل حل شد و ممیزیای که پیش از این جلسه درمورد سریال اعمال شده و آن را غیر قابل ساخت و پخش اعلام کرده بودند، رفع شد؛ اما احتمالا این اتفاق برای همه همکاران من رخ نمیدهد. این جلسات از شأن شورای ساترا کم نخواهد کرد و برعکس وقتی با تهیهکننده، کارگردان و فیلمنامهنویس یعنی سه فردی که مأخذ فکری، نگارش و ساخت هستند، جلساتی برگزار کنند، به اعتبار آن میافزاید. باید با هنرمندان رودررو و بیواسطه صحبت شود و شک نکنید اگر چنین اتفاقی رخ دهد، ساترا 90 درصد بیشتر موفق خواهد شد و به نتیجهای که مدنظر دارد، دست پیدا خواهد کرد.
به نظر من هنرمندانی که در شبکه نمایش خانگی فعالیت میکنند، قصد ندارند چندان خارج از حیطهای که مدنظر ساترا است، حرکت کنند و برگزاری این جلسات باعث میشود با توجه به محدودیتهای مدنظر ساترا، راه سومی برای حل موضوع پیدا کنند. من معتقدم این روش باعث غنای کار نیز خواهد شد و خلاقیت اثر افزایش پیدا میکند. در جلسهای که با اعضای شورا در ساترا داشتم که اتفاقا سیدمحسن مهاجرانی نیز حضور داشت و من از ایام گذشته با او آشنایی دارم، چنین بحثی صورت گرفت که اگر با فیلمسازان رودررو گفتوگو شود و همه با هم استدلال خود را مطرح کنند و فرصت دفاع از نظریه خود را داشته باشند، خیلی راحت توافق مدنظر حاصل خواهد شد. این گفتوگوها از این نظر سازنده است که در غیر این حالت، هر دو طرف فکر میکنند طرف مقابل غرضورزی و عناد دارد و ممکن نیست بتوان به توافق رسید. یقین دارم در صورت برگزاری جلسات و گفتوگو، ساترا با افرادی به توافق خواهد رسید که قبلا تصور نمیکرد امکان مصالحه با آن فیلمساز وجود داشته باشد. این دوربودن از هم باعث ایجاد سوءتفاهم بیشتر میشود؛ اما وقتی چشم در چشم قرار بگیریم، برخی از مشکلات خود به خود برطرف میشود. فکر میکنم اگر ساترا چنین روشی را در پیش بگیرد، قطعا به نتیجه بهتری خواهد رسید و در آینده محصولات بهتری خواهیم داشت. بخش سریالسازی شبکه نمایش خانگی هم با مشکلاتی که قبلا داشته، مواجه نمیشود و مسیر برای ساخت مجموعههای بیشتر و بهتر هموار خواهد شد.
جایی در ابتدای گفتوگو به انتقادهایی از وزارت ارشاد اشاره کردید، به نظر میرسد در ماههای اخیر تعداد انتقادهایی از این دست بیشتر شده و بسیاری معتقدند سیاستهای وزارت ارشاد نیاز به بازنگری دارد. شرایط این روزهای سینما را چطور میبینید؟
وقتی این دوره را با دورههای قبلی، دستکم دولت پیشین مقایسه میکنم، به این نتیجه میرسم که اگر یک جوالدوز به یکی میزنیم، یک سوزن هم به خودمان بزنیم. فکر میکنم بیانصافی است که این رابطه و نبود تناسبی را که بین بدنه سینما و دولت یا وزارت ارشاد به وجود آمده، تماما متوجه حوزه دولتی کنیم و بگوییم آنها هستند که دایره سینما را محدود و تنگ میکنند یا مشکلاتی را به وجود میآورند. کمی هم به خودمان نگاه کنیم. طرف مقابل ما هم با خودش فکر میکند اگر با افرادی رودررو شود که به بلوغ فکری نرسیده باشند و به هر لحاظ نتوانند خودشان را اداره کنند، به فکر دخالت میافتد و موضعگیریاش معنیدار میشود.
واقعیت این است که ما از درون سینما تا به امروز نتوانستیم به وفاق برسیم و طبیعی است که بههمیندلیل دخالتهای دیگران نیز بیشتر میشود، تا وقتی دعواهای درونگروهی وجود دارد و توافق نوشته یا نانوشتهای براساس اصول مشخص نداشته باشیم، هر فردی ساز خودش را خواهد زد و طبیعی است که یک نهاد دولتی مثل وزارت ارشاد نیز با خود فکر میکند که اهالی سینما شایستگی لازم را برای اداره امور خود ندارند! سینمای ما حالا دیگر نیاز به یک قانون اساسی دارد که همه اعضا به آن پایبند باشند. به نظر من ریشه هر اتفاقی که امروز در سیاستگذاریهای مربوط به سینما میبینیم، از رفتار خودمان نشئت گرفته است. اگر منصفانه نگاه کنیم، متوجه میشویم مجموعه اتحادیه تهیهکنندگان و کارگردانان سینما که اساسا باید به نوعی سرپرستی سینما را بر عهده داشته باشند و مسئول اصلی کیفیت و کمیت فرهنگ و هنر در سینما هستند، هنوز نتوانستهاند با هم به توافق و پذیرش نقاط مشترک اصلی برسند. اگر اعتراض بحقی میکنیم که چرا در حوزه سینما تنوع و امکان بروز انواع سلیقه و نگاه متفاوت وجود ندارد، دلیل ابتدایی و اصلی این است که خود ما هم اتاق فکری در این زمینه نداریم و به تنوع موضوعات در سینما فکر نمیکنیم، به دنبال سبد محصولات متنوع در حوزه تولید نیستیم و صرفا به سود سرمایه و بازگشت چندبرابری اهمیت میدهیم.
این واقعیتی بزرگ و بسیار تلخ است که ما در سینمای ایران تشکل صنفی منسجم، هماندیشه و همراه با یکدیگر نداریم. اگر این ضعف درخورتوجه از طرف ما وجود نداشت، هیچکس نمیتوانست در مقابل این مجموعه بایستد و خواستههای خود را به آن تحمیل کند. تا زمانی که نتوانیم سبد کاملی از محصولات در زمینه خانواده، کودک و نوجوان، سرگرمی و تفریحات مورد نیاز داشته باشیم تا سینمایی در حوزه فرهنگ و هنر و اندیشه ارائه بدهیم و مدام به فکر ساخت فیلمی باشیم که صرفا پرفروش باشد، انتظاری جز شرایط فعلی نمیتوان داشت. سالهاست سینما محل حضور افرادی شده که تصور میکنند فیلمسازی مثل یک خم رنگرزی است که هر چیزی را میتوان در آن ریخت و هم زد. با این حال بحث تضادی که بین بدنه سینما و دولت وجود دارد، حتما نیاز به توجه و تأمل بیشتری دارد، حتما دولت هم مقصر است؛ اما متأسفانه در بدنه سینما هم جای خیلی چیزها خالی است. انصاف داشته باشیم که بعد از اینهمه سال تجربه هنوز موفق به تشکیل صنوف یکپارچه، منسجم و قدرتمند در سینما نشدهایم، هر گوشهای یک ساز میزنیم و ارکستر هماهنگی برای خلق آثار متنوع هنری نداریم و طبیعی است که دیگران هم ساز خودشان را بزنند.