|

بررسی ماجرای دریافت مجوز پخش فیلم در جشنواره‌های خارجی در گفت‌وگو با کیوان کثیریان:

چیزی به اسم سینمای ایران نخواهد ماند

کیوان کثیریان منتقد سینما، درباره قوانین جدیدی که برای حضور فیلم‌های ایرانی در فستیوال‌های ایرانی در نظر گرفته شده است، به «شرق» گفت: «شرط داشتن پروانه نمایش برای حضور در جشنواره‌های خارجی، مدتی است توسط مدیران سازمان سینمایی وضع شده است.

چیزی به اسم سینمای ایران نخواهد ماند

کیوان کثیریان منتقد سینما، درباره قوانین جدیدی که برای حضور فیلم‌های ایرانی در فستیوال‌های ایرانی در نظر گرفته شده است، به «شرق» گفت: «شرط داشتن پروانه نمایش برای حضور در جشنواره‌های خارجی، مدتی است توسط مدیران سازمان سینمایی وضع شده است. به هر حال یکی از مواردی که مدیران فرهنگی حال حاضر به آن معترض هستند، موضوع سیاه‌نمایی یا مثلا نداشتن تأیید سازمان سینمایی یا پروانه نمایش برای فیلم‌هایی است که از ایران خارج می‌شوند و معتقدند فیلم‌هایی که از سینمای ایران در جشنواره‌های جهانی شرکت می‌کنند، باید به گونه‌ای مشمول ممیزی شوند تا بخش‌هایی از فیلم که به تعبیر آنها سیاه‌نمایی است، تعدیل شود و بعد به جشنواره‌های خارجی ارسال شوند. شاید قبل‌تر هم این قاعده وجود داشت که پروانه نمایش لزوما به منظور نمایش فیلم در خارج از ایران نبود، اما معمولا ضمانت اجرائی برای برخورد با فیلم‌ساز و سینماگران وجود نداشت. واقعیت این است که با گستره زیاد جشنواره‌های بین‌المللی و نوع برخورد با فیلم‌ها، نیاز نبود دوستان ممیزی جدیدی بر فیلم‌ها اعمال کنند. در دولت‌های گذشته برای مدیران فرهنگی عموما تماشاچی داخل اهمیت بیشتری داشت و گاهی مجوزی که به فیلم‌ها داده می‌شد، برای داخل کشور به یک شکل بود و برای نمایش خارج از ایران، دست را بازتر می‌گذاشتند و ممیزی کمتری اعمال می‌شد و یا اصلا ممیزی وجود نداشت. مدیران حال حاضر در مسیری هستند که سخت‌گیری‌ها را برای حضور فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های بین‌المللی تشدید می‌کنند».

او ادامه داد: «طبیعی است که قواعد قدیم به جهت اعمال محدودیت ارسال فیلم به جشنواره‌های بین‌المللی عملا امکان‌پذیر نیست. چراکه ارسال فیلم به هر جشنواره‌ای انفرادی است و از طرف فیلم‌ساز یا تهیه‌کننده تنها با یک لینک امکان‌پذیر است. بنابراین دیگر نمی‌توان مقابل برخی جریانات ایستاد. به این دلیل که در حال حاضر قبل از ارسال فیلم به جشنواره‌ها، نمی‌توان جلوی فیلم را گرفت و ممانعتی اتفاق نمی‌افتد، روش تنبیه در نظر گرفته شده است. موضوعی که رسما اعلام نمی‌شود، اما خبرهایی می‌خوانیم مبنی بر اینکه بازیگر یا فیلم‌سازی چند سال از کار محروم شده‌اند. به هرحال وقتی کمربند ممیزی و سانسور سفت می‌شود، فیلم‌سازی که مایل است در داخل ایران به کارش ادامه بدهد، مجبور است به برخی خواسته‌ها تن بدهد و مجوزهای لازم را اخذ کند. مگر اینکه تصمیم بگیرد در جای دیگری غیر از ایران کار کند. به نظرم سیاست‌های تنبیهی در میان‌مدت هم حتی جواب نمی‌دهد. به این دلیل که فضای جشنواره‌های خارجی بازتر از چیزی است که ما تصور می‌کنیم. نمی‌توان مقابل دیده‌شدن اثر هنری را گرفت. سیاست‌های جاری هیچ نتیجه‌ای جز فیلم‌سازی زیرزمینی ندارد و بسیاری را به این سمت می‌برد که بی هیچ مجوزی فیلم بسازند. درست مثل مدلی که جعفر پناهی فیلم می‌سازد. این مدل فیلم‌سازی اتفاقا امتیازی برای فیلم‌ساز محسوب می‌شود، چراکه ممنوعیت‌های مختلف در داخل کشور گاهی به عنوان امتیاز در خارج از ایران تلقی می‌شود و نظر مثبت داوران و مدیران جشنواره‌ای را برای انتخاب یا جایزه‌دادن به فیلم برمی‌انگیزد. بنابراین این شکل تنبیه اصولا مبنای عقلی ندارد. معتقدم دیگر دورانی که بتوان با سیاست‌های این‌چنینی، فیلم‌سازی را سر خط کنیم گذشته است. این روش تنها این تلقی را بیرون از مرزهای ایران بیشتر می‌کند که سانسور در ایران شدت گرفته و فشار بر سینماگران بیشتر شده و نتیجه مشخص این سیاست هم تولید فیلم‌ساز زیرزمینی است و فیلم‌سازانی که جشنواره‌های خارجی را به داخلی ترجیح خواهند داد و بدون مجوز فیلم خواهند ساخت و دیگر نیازی به دریافت پروانه ساخت و نمایش احساس نخواهند کرد. به هرحال باید پذیرفت سیستم اکران در ایران قابل قیاس با دنیا نیست و برخی از فیلم‌سازان ممکن است فکر کنند که نمایش فیلم در آمریکا یا فرانسه بازتاب بهتری برایشان خواهد داشت و با یورو و دلار کسب درآمد می‌کنند و اکران ایران را فراموش می‌کنند».

کثیریان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «برخوردهایی از این جنس حتی در جشنواره فجر هم باعث شد بسیاری از فیلم‌سازان مایل به حضور در این رقابت نباشند. استراتژی مدیران فرهنگی از نظر من کاملا اشتباه است و عملا در میان‌مدت به ضرر خودشان تمام می‌شود. چراکه طی 40 سال گذشته، بسیاری از فیلم‌های سینمای ایران در جشنواره‌های بین‌المللی نمایش داده شده و جوایز معتبری کسب کرده‌اند و هیچ‌گاه سخت‌گیری‌ها به این اندازه نبوده است. طبیعی است که منطق درستی برای این تصمیم‌ها وجود ندارد و هنرمند و اثر هنری را نمی‌توان تا این اندازه کادره کرد. به یقین نتیجه، تولید فیلم‌های بی‌خاصیت که در چارچوب تنگ ممیزی فعلی جا می‌گیرند، می‌شود و طبیعی است که برای مردم هم جذاب نخواهند بود. در ادامه فیلم‌سازانی که حرف زیادی برای گفتن ندارند و اساسا منتقد وضع موجود نیستند بیشتر می‌شود. فیلم‌سازانی که با چارچوب‌های مدیران فرهنگی هماهنگ‌تر هستند و باعث می‌شوند تنوع و تکثر در میان فیلم‌سازان دیده نشود. باید قبول کرد که سینما وجوه اعتراضی و انتقادی هم دارد. اگر این موارد را از آن بگیریم، عملا چیزی باقی نمی‌ماند جز یک‌سری فیلم بی‌خاصیت. به نظرم مدیران فرهنگی این روزها خیلی به تبعات تصمیماتی که می‌گیرند فکر نمی‌کنند. بیشتر نوعی قدرت‌نمایی است که به نظرم عمر چندانی هم ندارد و باعث طردشدن و کناره‌گیری یک‌سری فیلم‌ساز می‌شود. باید پذیرفت سینمای ایران آن‌قدر بزرگ هست که همچنان جدی گرفته شود و اگر سینمای ایران اسم و رسمی هم در دنیا دارد، به‌خاطر همین فیلم‌هایی است که بزرگان سینما ساختند و مورد توجه قرار گرفته است. می‌دانم که مدیران فرهنگی جشنواره‌های خارجی را رصد می‌کنند و اغلب در این جشنواره‌ها حضور دارند و طبیعی است که دیده باشند فیلم‌های کشورهای دیگر بیشتر انتقادی است، اما به هیچ وجه اسم سیاه و نما و یا دشمن را روی فیلم‌سازان نمی‌گذارند. اتفاقا فیلم‌ها هم مورد توجه قرار می‌گیرند، بدون اینکه نظر بیننده‌ها، داوران و یا آدم‌هایی که فیلم را می‌بینند، نسبت به کشور مورد نظر تغییر کند. کارکردن در حوزه واقع‌گرایی در سینما مستلزم همین انتقادات و نشان‌دادن کاستی‌هاست و این نکته‌ای است که توسط مدیران فرهنگی ما درک نمی‌شود و فکر می‌کنند فیلم‌هایی که از کشورهای دیگر در جشنواره‌ها شرکت می‌کنند چیزی غیر از این است».

او در مورد تأثیرات جامعه بر نگاه فیلم‌سازان اشاره کرد و گفت: «به هر حال در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که با مشکلات مختلفی روبه‌رو هستیم. بالاخره اگر قرار بر ساخت فیلم سفیدنما هم باشد باید سفیدی پیدا کرد. وقتی اطراف پر است از مشکل و قصه‌های دردناک، طبیعی است فیلم‌ها هم به همان سمت سوق پیدا می‌کند. تبعات برخورد مدیران فرهنگی با فیلم‌سازان در این دوره این خواهد بود که سینماگر مطابق میل آنها فیلم بسازد و اگر این کار را انجام ندهد، حذف خواهد شد و در این صورت آدم‌های جدیدی جایگزین خواهند شد که به راحتی طبق خواسته مدیران فیلم می‌سازند و بودجه ساخت فیلم‌هایش هم از منابع دولتی تأمین می‌شود و سینمای ما تبدیل می‌شود به چیزی که دیگر ابهت و صلابت همیشگی را ندارد و جشنواره‌های خارجی هم از فیلم‌های زیرزمینی سینمای ایران تغذیه خواهند کرد. به نظرم تلاش به این سمت است که سینمای ایران با چنین چالشی روبه‌رو شود که هیچ دردسری در آن وجود نداشته باشد و هیچ حرف تازه‌ای در آن زده نشود. سینما پر شود از فیلم‌های مبتذلی که کپی آثار پیش از انقلاب است و مملو از شوخی‌های جنسی است و ظاهرا ساخت این نوع فیلم‌ها طرفداران بیشتری دارد. چون نه تنها حرف جدی ندارد، بلکه از کسی هم انتقاد نمی‌کند و ظاهرا این سینمایی است که مورد نظر مدیران است. دوستان تصمیمشان را گرفته‌اند و می‌دانند چه کسانی را حذف می‌کنند. آن‌قدر این دایره تنگ می‌شود که حتی فیلم‌سازانی مثل رضا میرکریمی و یا احمدرضا درویش که سابقه و اسم و رسمی دارند، هم از این دایره دور افتاده‌اند. یا باید در ساخته‌های سینمایی انتقادی نکرد و یا تن به حذف‌شدن داد. عملا نتیجه چنین سیاست‌هایی حذف نام ایران از عرصه رقابت‌های بین‌المللی است و تا حدی هم به این خواسته نزدیک شده‌اند. در یکی دو سال آینده خواهیم دید که اصولا دیگر چیزی به اسم سینمای ایران نخواهیم داشت و برخوردی که در حال حاضر با سینمای ایران می‌شود و اکران‌های کم‌رونقی که برای سینماها وجود دارد و عدم استقبال مردم از فیلم‌های بد و ضعیف باعث می‌شود تا مخاطب همیشگی سینمای ایران از طرق دیگری نیازهای تصویری خودش را تأمین کند».