|

نسل ما و جنگ سرد خداحافظ آقای دبیرکل

میخائیل گورباچف درگذشت. نسل من خاطرات زیادی از جنگ سرد و اتحاد جماهیر شوروی دارد. شاید بزرگ‌ترین اتفاق تاریخی که نسل من در میان این‌همه اتفاقات پی‌درپی در ایران و جهان شاهدش بود، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.

میخائیل گورباچف درگذشت. نسل من خاطرات زیادی از جنگ سرد و اتحاد جماهیر شوروی دارد. شاید بزرگ‌ترین اتفاق تاریخی که نسل من در میان این‌همه اتفاقات پی‌درپی در ایران و جهان شاهدش بود، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. 

بعد از این فروپاشی با انبوهی از حوادث جهانی روبه‌رو بودیم که همه مستقیم یا غیرمستقیم به تغییر هژمونی قدرت‌های جهانی به دنبال فروپاشی شوروی مربوط بود. اتفاقاتی که در اروپا افتاد و به تجزیه کشورهایی مانند یوگسلاوی یا چکسلواکی منجر شد و حتی رشد بنیادگرایی و 11 سپتامبر همه و همه زیر سایه تغییر نقشه جهانی بعد از فروپاشی شوروی اتفاق افتاد. همه اینها حول محور مردی به نام میخائیل گورباچف می‌چرخید که با رهبران قبلی اتحاد جماهیر شوروی تفاوت اساسی داشت؛ شیک‌پوش بود، اصلا ظاهری ایدئولوژیک نداشت و می‌خواست با تحولات سیاسی و اصلاحات، شوروی آن روزگار را نجات دهد. اما آن جامعه بسته و سرکوب‌شده به جای اصلاحات راه فروپاشی را پذیرفت و اتحاد جماهیر شوروی به کشورهای متعددی تقسیم شد و ناگهان نقشه جهان به شکل عجیبی تغییر کرد. آن روزها را به‌خوبی به یاد دارم. حوادث با سرعتی باورنکردنی پشت سر هم اتفاق می‌افتاد. نیروهای شوروی از افغانستان خارج شدند و گورباچف به این جنگ احمقانه پایان داد. او حتی فراتر از این رفت و اتحاد دو آلمان را موضوعی مربوط به خودشان دانست. دیوار برلین فروریخت و آلمان‌ها به هم پیوستند. در سفری که به برلین داشتم، از باقی‌مانده‌های این دیوار تاریخی دیدن کردم. جالب است که هنوز بعد از این‌همه سال تکه‌های کوچک این دیوار را برای یادگاری می‌فروشند. یادگاری‌ای که من هم در کتابخانه‌ام گذاشته‌ام و هر وقت به آن نگاه می‌کنم، یادم می‌آید که جلوگیری از آزادی یک ملت نمی‌تواند امر ابدی باشد و دوران دیکتاتوری هر دولتی مانند دیوار برلین فرو می‌ریزد. 

گورباچف به‌خوبی می‌دانست که با وضعیت اقتصادی شوروی امکان اینکه بتواند نیمی از جهان را اداره کند، وجود ندارد. نمی‌شود هویت و فرهنگ ملت‌ها را به زور ایدئولوژی تغییر داد. اتحاد جماهیر شوروی می‌خواست با ایدئولوژی لنینی-استالینی خود بهشت را به مردمانش هدیه کند؛ اما چیزی که ساخت دست‌کمی از جهنم نداشت. 

از‌این‌رو حتی در روسیه هم چیزی از آن هیمنه باقی نمانده است. چنان‌که اگر به روسیه سفر کنید، باقی‌مانده 70 سال دیکتاتوری اتحاد جماهیر شوروی فقط به یادمان‌هایی برای عکس‌گرفتن بدل شده‌اند و دیگر هیچ. تلاش برای حفظ این دستگاه عریض و طویل هم به جایی نرسید و کودتا علیه گورباچف با تلاش‌های فراوان یلتسین ناکام ماند. و سپس اتحاد جماهیر شوروی مانند درخت بسیار بزرگی که داخلش را موریانه‌ها جویده و پوچ کرده باشند، فروریخت. به‌ دنبال آن خیلی‌ها فروریختند. کسانی که در سودای بهشت لنینی‌-استالینی بودند. اعضای حزب توده که فکر می‌کردند شوروی بهشت موعود است و برای این عقیده پوچ جنگیده بودند و به زندان رفته بودند، ناگهان حاصل تمام عمرشان را فروپاشیده می‌دیدند. اینها اتفاقاتی بود که می‌تواند درس عبرتی برای هر‌کس باشد. به‌ گمانم هرجا که آزادی نباشد و هرکس که از درون آزاد نباشد، دچار این فروپاشی  خواهد شد.