معضل تازه کرملین در قبال عقبنشینیهای روسیه در اوکراین
روسیه با سرعت در امتداد جبهه خارکف عقبنشینی میکند و تانکهای سوخته و حتی واضحتر از آن تانکهای بدون آسیبدیدگی را پشت سر میگذارد.
روسیه با سرعت در امتداد جبهه خارکف عقبنشینی میکند و تانکهای سوخته و حتی واضحتر از آن تانکهای بدون آسیبدیدگی را پشت سر میگذارد. تصاویر تلویزیونی از مردم محلی در حال استقبال از نیروهای اوکراینی و گزارش شاهدان عینی در محل وجود دارند، اما هیچیک از این تصاویر از رسانه دولتی روسی پخش نشدهاند. از آنجایی که کرملین در تلاش برای یافتن راهی برای چرخاندن وضعیت غیرقابل چرخش است، وضعیت فعلی نهتنها اعتبار عمومی روسیه را خدشهدار میکند، بلکه بر وحدت نخبگان آن کشور نیز تأثیرگذار خواهد بود. وزارت دفاع روسیه در حال صحبت از «گروهبندی مجدد» واحدهای خود است. تلویزیون دولتی روسیه اقدامات «سربازان شجاع» خود را مورد تمجید قرار میدهد. روزنامه دولتی «روسیسکایا گازتا» پیروزی این ادعا را بازگو میکند. خبرنگار جنگی روزنامه «کومسومولسکایا پروادا»، با عرض پوزش خبرنگار «عملیات ویژه نظامی»! (تمسخر اصطلاحی که دولت روسیه برای جنگ اوکراین به کار میبرد) داستانهایی را به مخاطب ارائه میدهد که گویی عقبنشینی نیروهای روس نه نشانه شکست آنان بلکه یک عقبنشینی منظم به دلیل مواجهه با حمله «مزدوران خارجی» و «نیروهای آموزشدیده ناتو» است. مارک گالئوتی در یادداشتی برای نشریه اسپکتیتر نگاهی داشته به عقبنشینیهای روسیه در اوکراین. گالئوتی مدرس سرشناس و نویسنده مقیم لندن است که در مورد جنایات فراملی و امور امنیتی روسیه مینویسد. او استاد دانشگاه یوسیالای در بخش مطالعات شرق اروپا و دانشیار رشته ژئوپلیتیک یورو آتلانتیک در شورای ژئواستراتژی است. گالئوتی پژوهشگر ارشد در وزارت خارجه برتیانیا در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷ بوده است. در ژوئن ۲۰۱۴ حکومت روسیه گالئوتی را از سفر به آن کشور منع کرد. کتابهای فراوانی از او منتشر شدهاند که همگی در حوزه مسائل روسیه هستند. به نوشته گالئوتی، رسانههای رسمی روسیه یا در تلاش هستند تا فروپاشی خطوط جبهه نبرد آن کشور را نادیده بگیرند یا به دنبال راههایی برای توجیه و لاپوشانی آن هستند، اما در هر صورت تلاشهایشان نامنسجم است و قانعکننده نیست. در این روند، وضعیت فعلی مشکل کلیدی یک ماشین تبلیغاتی تحت کنترل حکومت را نشان میدهد: همه چیز به خطی بستگی دارد که از بالا میآید. در عوض، به نظر میرسد کرملین در بهترین حالت دچار آشفتگی و در بدترین حالت دچار بحران است. روسیه غافلگیرشده مطمئن نیست که چگونه باید پاسخ دهد و رسانهها را هدایت نمیکند و در سیستمی مانند این هیچکس جرئت نشاندادن ابتکار عمل را ندارد تا مبادا اشتباه نکرده باشد. در هر حال، این همان تفکر تدافعی به سبک شوروی است که ارتش روسیه را مسحور خود کرده و نتیجه معکوس داده است. کرملین دو مشکل فوری دارد. اولین مورد این است که چگونه میتوان هر نوع روایت مثبتی را بدون توسل به فاحشترین دروغها ساخت و به مخاطبان عرضه کرد؛ این همان معضلی بود که روسیه در هر دو جنگ چچن و در طول جنگ شوروی در افغانستان با آن مواجه شد: چگونه به اندازه کافی دروغ بگوییم، اما نه بیش از حد. نوع عجیبی از موازنه اخلاقی در رژیمهای توتالیتر (تمامیتخواه) دیده میشود. اکثر روسها لزوما خط رسمی تبلیغاتی و خبری حکومت آن کشور را باور نمیکنند، اگرچه بسیاری از روسها معتقدند چندان مایل نیستند برای باورنکردن آن خط تلاش کنند؛ چراکه این موضوع را از نظر اخلاقی و قومی بسیار خطرناک میدانند. در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی یکی از والدین یک کهنهسرباز جنگ شوروی افغانستان را به یاد دارم که به من گفت: «نمیخواستم آنچه را که مردم در مورد جنگ میگفتند باور کنم، زیرا اگر باور میکردم یا باید کاری انجام میدادم یا بخشی از آن میشدم». به همین ترتیب، امروزه بسیاری از روسها ترجیح میدهند جعبه را بسته نگه دارند و ندانند که گربه شرودینگر مرده است یا زنده. با این وجود، هرچه شکاف بین تبلیغات و واقعیات بیشتر باشد، اجتنابورزیدن از حقیقت دشوارتر است. چالش دوم کرملین این است که چگونه نخبگان را مدیریت کند؛ آنانی که بیشترین ضرر را از جنگ متحمل شدهاند و همچنین بیشترین و بهترین آگاهی را نسبت به وقایع در حال وقوع دارند. یک نشانه این موضوع گلایه و انتقاد «رمضان قدیروف»، فرمانده جنگ چچن، بوده که آشکارا در رسانههای اجتماعی اظهار کرده «وضعیت جهنمی است» و هشدار داده «اگر امروز یا فردا تغییری در استراتژی انجام عملیات نظامی ویژه ایجاد نشود، من باید نزد فرمانده عالی نهادهای نظامی و سیاسی کشور بروم تا وضعیت را برای آنها توضیح دهم». نمیتوان ماهیت ژست اخیر او را به درستی ارزیابی کرد؛ زیرا او پیشینهای از تهدید لفظی توخالی را داشته است (همانگونه که نیروهای روس از اینکه نیروهای چچنی بیشتر دوست دارند در تیکتاک ویدئو منتشر کنند تا آنکه بجنگند از دست آنان عصبانی شده بودند). با این وجود، زمانی که قدیروف اعتراف میکند که اوضاع بد پیش میرود و سعی میکند از هدایت کارزار تهاجمی فاصله بگیرد، این نشانهای از وجود فشارهای عمیقتر و تکتونیکی است. تکنوکراتها مدتهاست از جنگ ناراضی بودهاند، اما نمیتوانند کاری برای آن انجام دهند. از آنجایی که اطرافیان پوتین و فرصتطلبان روس نیز تمایل دارند بهطور علنی ناامیدی خود را نشان دهند، این وضعیت نشاندهنده انزوای فزاینده شخص پوتین است. پوتین دستکم در شرایط فعلی در معرض تهدید نیست. با این وجود، اگر او احساس کند که ممکن است در معرض خطر قرار گرفته باشد مسلما ما را به قلمروی خطرناکتری میبرد. ممکن است او راههایی برای قالببندی مجدد روایت بیابد و در حالی که آن را پیروزی مینامد، صلح را بپذیرد. با این وجود، او ممکن است احساس کند چارهای جز یافتن راهی برای تشدید تنش ندارد، مبادا شکست در خارج از کشور منجر به پرتاب او از پنجره در داخل کشور شود.