دانشگاه ایرانی در تنگنا
بیشتر کارهای پژوهشی و پایاننامه کارشناسی ارشد و رساله دکترای من در زمینه آموزش دانشگاهی و نظام آموزش عالی کشوراست.
الهام فخاری: بیشتر کارهای پژوهشی و پایاننامه کارشناسی ارشد و رساله دکترای من در زمینه آموزش دانشگاهی و نظام آموزش عالی کشوراست. همه این گزارشها را چنین آغاز کردهام: «پیشکش به دانشجویان ایران». در همه سالهای کاری، اداری، پژوهشی و آموزشی در دانشگاه، بهترین و درخشانترین لحظههایم را با دانشجویان سپری کرده و اگرچه در روندی ناعادلانه از کار آموزشی در دانشگاه محروم شدهام ولی برای و به پاس شور زندگی آنان مینویسم. همواره باور داشتهام که دانشجویان جان زندگیبخش هر نهاد آموزشی بهویژه دانشگاه هستند و اگر هنوز چیزی به نام «دانشگاه» معنادار باشد، بهخاطر زندهبودن و جانبخشی دانشجویان است نه آن ساختارهای درهمپیچیده و خشک اداری و دیوارکشیشده و محروسه. دانشگاه مهمترین پایگاه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعه است. نظامهای سیاسی در سراسر جهان با همه گوناگونی و ناهمانندیشان یک وجه اشتراک دارند: توجه و تمرکز بر آموزش بهویژه آموزش دانشگاهی. این توجه بالادستی به آموزش جاهایی به زمینهسازی سازنده برای خلاقیت و بالندگی انجامیده و در جاهایی منجر به سیاستگذاری و رویه قالبگیری، سریسازی و مهار شدید شده است. دستاوردهای نظام دانشگاهی که بر پایه تلاش برای آزاداندیشی، پرسشگری، دانشپژوهی و آفرینندگی کار کند، با نظام دانشگاهی که هدف کانونی خود را یکسویهسازی و پذیرش و پیروی بداند، بسیار متفاوت است و این تفاوت نهتنها در علوم انسانی که در فراوردههای رشتههای فنی و علوم پایه هم خود را نشان میدهد. دانشگاهها هم اثرپذیر از دگرگونیها و هم پدیدآورنده تغییر هستند، بدنه پویای آنها را جوانان (بالای 18ساله و به مثابه فرد بالغ دارای حقوق و مسئولیتها) پدید میآورند و نزدیکترین سازمان آموزشی به بازار کسبوکار به شمار میروند. چیستی دانشگاه با دانشپژوهی (علم) گره خورده است، از این رو نمیتوان سازمان، ساختار، محتواها، دستاندرکاران، دروندادها و بروندادهای دانشگاه را از ماهیت علمی تهی کرد و انتظار داشت که کارکردهای معتبر داشته باشد. اگر سندهای بالادستی کشور در زمینه هدفگذاری آموزش عالی را بررسی کنید، درمییابید که کلیگوییهای کلان فاقد راهبردهای اجرائی هماهنگ با چیستی و چگونگی علم هستند و بسیاری از دانشگاهها بهجای بهبود و تحول به نسلهای دانشگاهی نوین، تبدیل به مرکزهای صدور مدرک شدهاند. دانشگاه ایرانی چنان در ناروانی سیاستگذاری کلان دچار کندی شد که از شتاب دگرگونیهای فناوری و بهویژه فناوری و شبکههای ارتباطات و اطلاعات جا ماند. اگرچه پیشرفتهترین دستگاهها یا سازهها خریداری شدند ولی تعاملهای دانشگاه، فرایندهای جذب استادان، نظام بهکارگیری کارکنان و روندهای انتخاب مدیران دانشگاهی نامنعطف و متصلب مانده است. ازجمله آسیبهای چنین سازمان نامنعطفی فرسودگی شغلی استادان، فرسودگی آموزشی (تحصیلی) دانشجویان و قطع ارتباط دانشآموختگان است.
از آن سو شتاب تحولات در فضای جهانی، جهش بزرگ رایانهای، انقلاب نرمافزاری و تبادل بیمرز اطلاعات در فضای اینترنتی، جهان را دگرگون کرده است. در هر دورهای دانشگاه متناسب با جامعه و فناوری باید دگرگون شود. درحالیکه در دانشگاههای معتبر جهان تغییر پارادایم علمیپژوهشی و تحول ساختار علم از درختی به شبکهای، تغییر مفهوم «تخصص علمی» را موجب شده، جانشینی خلاقیت، کارآفرینی، ارتباطات و فناوری اطلاعات بهجای مهارتهای دو موج قبلی علمی، چرخههای دانشگاهی را هم تحت تأثیر قرار دادهاند. دانشگاه کارآفرین یکی از بارزترین نمونههای دانشگاههای نسل سومی در این تغییرات به شمار میرود. دانشگاههای نسل سوم و چهارم در پیوند با موج سوم علمی تعریف میشوند. فراستخواه در توصیف دانشگاه موج سومی جریان دانش را شبکهای، تعاملها را اثربخش، در زمان واقعی و در پیوند چرخهای دائمی با کار و فعالیت میداند. او از دانشگاه کارآفرین و دانشگاه نوآور اجتماعی بهعنوان دانشگاههای نسل سوم و چهارم یاد میکند. با این تعریف، دورههای رسمی ازپیشطراحیشده فلهای و یکنواخت باید جای خود را به حالت سفارشی، زمینهای و توزیعی دهند. از سوی دیگر، باید محیطهای آموزشیِ رسمی، یکسانساز و متکی بر مکان فیزیکی به دانشگاهِ برخط و شبکهای، نیمهرسمی در هر محیط پویای زندگی و کار در تنوع پردیس جهانی تبدیل شوند. پرسش اساسی و بزرگ این است که وضعیت دانشگاه ایرانی در این زمان چگونه است و چه سنخیتی با فضای جهانی دارد؟
با این رویکرد آموزش عالی، مبتنی بر شبکههای ارتباطی زمینهساز جامعهپذیری دانشگاهی، و بازار بهکارگیری دانشِ پژوهشبنیاد از راه گسترش ارتباطات است. آموزش دانشگاهی جهانی امروزه به زمینههایی همچون شهروندی، کارآفرینی، شبکههای اجتماعی، کارگزاری نوآوری اجتماعی، جامعه یادگیرنده، معنویت و زیستبوم هم بهگونهای فراگیر میپردازد. امروزه بیش از یک دهه است که آموزش از کلاس واقعی به آموزش مجازی (نوعی آموزش تودهگرا) و شبکه ارتباطی گسترده و پیچیدهتر تغییر یافته است. این تحول دستاوردها، پیامدهای گوناگونی را پدید آورده است. با این دگرگونی علم و دانشگاه، پردیس، جوّ، سازمان، برنامه، محتوا و دستاندرکاران آموزش دانشگاهی هم با توجه به شتاب بسیار زیاد تحولات فضای جهانی، باید بازتعریف شوند. در چنین شرایطی نظام آموزش دانشگاهی ما همچنان کند و سنگین در نقش تأسیسی پیشین خود، انتقال دانش درحالیکه فناوری دسترسی پرشتاب و آسان برای همه در هر لحظه و هرجا را شدنی کرده، درجا زده است.
در رویکرد نوین و امروزی آموزش، فرایند آموختن، شبکههای تعاملی و اندیشههایی که در پس دستاوردهای آموزش وجود دارد، برجستهتر از فراورده دانشی است که به دست میآید. نکته دیگر این است که در این نوع برنامهریزی، ترکیبی از برنامهها و ارتباط میان زمینههای گوناگون دانش، ارتباط با گروهها و واقعیتهای زندگی بیرون از کلاس بسیار مهم است. بستر و میدان این رویکرد همانا ارتباطات و فناوریهای در پیوند با ارتباطات به شمار میرود. از سوی دیگر، جامعه و نقشهای اجتماعی ماهیت ایستا ندارند. پویاییهای نسلی ـ فناورانه و فرهنگی ـ اقتصادی، فرصتها و تهدیدهای تازهای پدید میآورند و در پی آن نسلهای نوپدید از سازمانها، نهادها، فضاها و گروههای اجتماعی خودنمایی میکنند. در این راستا میتوان از بازآفرینی نقشها برای ایجاد و بهرهوری از فرصتها سخن به میان آورد. امروزه توجه به فراهمسازی عدالت جنسیتی/ قومی از جمله محورهای توسعه پایدار به شمار میرود. استادان دانشگاههای نسل سوم و چهارم ناگزیر هستند شبکه ارتباطی ـ تعاملی گسترده و مؤثری داشته باشند و بتوانند فعالیتها را بهطور معنادار در برنامه یکپارچه و هماهنگ کنند.
یافتههای پژوهش نشان میدهند در بسیاری از برنامههای آموزشیِ بررسیشده در دانشگاههای ایران اشاره و توجهی به شبکههای ارتباطی، نوآوری و کارآفرینی وجود ندارد و واحدهای سازمانیِ ارتباطی میان دانشگاه و جامعه ـ بازار کار انگشتشمار، غیرشبکهای و از نظر ارتباطی کمکار بودهاند. با وجود اظهار علاقهمندی به نوآوری، بهکارگیری روشهای نوین آموزشی، عضویت و ارتباط با نهادهای بروندانشگاهی ضعیف بوده، پاسخدهندگان زمینهسازی دانشگاه در این موارد را کم و خیلیکم ارزیابی کردهاند. نبود شبکههای ارتباطی پویا و اثربخش بین دانشگاه، دستاندرکاران آموزش، بازار کار، بافت اجتماعی، سپهر جهانی و نهادهای حاکمیتی کاستی چشمگیر کارکردهای دانشگاهی در ایران به نظر میرسد.
از سوی دیگر پیامد سیاستهای حذف استادان نوآور و شبکهساز، در وضعیت کیفیت آموزش دانشگاهی و آسیبهایی که در پیمایش ملی فساد دانشگاهی در ایران گزارش شده، نمود مییابد. تفاوت دانشگاه پویا با یک اداره یا سازمان متصلب نه در نام بلکه در شیوه اندیشیدن و خواستهها و چگونگی شبکههای ارتباطی و تعاملهاست. ناهمخوانی شعارها با واقعیت عینی-تجربی، نبود ارتباط اندیشه و زبان، نبود اندیشه آفریننده، گمگشتگی در واژههای فریبکارانه، تبعیت محض آنچه هست بهمثابه سنت (در هر سطحی) ازجمله بازدارندهها هستند. آموزش تنها با برخورداری از گواهینامهها یا برپایی ساختمانها و گشایش مرکزها به انجام نمیرسد. در واقع، به کاری برای بهسازی شبکههای تعاملی پویا و آموزشی آفریننده نیاز است تا سرمایه اجتماعی، انسانی و اقتصادی به جریان بیفتد و دگرگونی پدید آورد و از این دیدگاه وضعیت نظام آموزش عالی و دانشگاهی ما نگرانکننده است.
با اینکه نیمی از ساختار کلی اجتماعی زنان هستند، سهم آنان از نقشها، سرمایهها و کارکردها در جنبههای فرهنگی، جامعهشناختی، اقتصادی و سیاسی با مردان تفاوت اساسی دارد. آنچه وضعیت زنان را در مقایسه با مردان و از سویی در روند تاریخی متمایز میکند، ماهیت نقشها، نوع اثر و میزان و نوع سرمایههای آنهاست که یکی از سطوح آنها اقتصادی و یکی از انواع شبکههای ارتباطی است. چنین برداشتی متأثر از نظریه بوردیو است که نقشها و سرمایهها را محصول فرایندی اساسی به نام «جامعهپذیری» میداند و در سه سطح منبع، محتوا و روش و در سه بعد زمان، مکان و تعامل به این مهم پرداخته است. تحصیلات دانشگاهی از مهمترین سرمایههای فرهنگی فرد است که میتواند در فضای دانشگاهی با سرمایه اجتماعی شکل جدیدی از سرمایه ارتباطی و نقش اقتصادی را برای زنان رقم بزند. در دهه کنونی، آمار دانشجویان و دانشآموختگان زن در ایران افزایش چشمگیر و البته در حد نزدیکشدن به دسترسی برابر به آموزش عالی را نشان میدهد. این وضعیت را که همزمان با چالش اقتصادی ـ اجتماعی اخیر در کشور رخ داده، میتوان بهترین فرصت برای جهش همهجانبه و توسعه فراگیر ملی تلقی کرد. هر بهبود خلاقانهای در این فضا بر همه حوزهها و کارکردهای اجتماعی اثرگذار خواهد بود. توسعه کارآفرینی (با تأکید ویژه بر زنان)، از نظر بهرهگیری از ظرفیت بالقوه نهادها و ساختار اجتماعی برای توسعه اهمیت دارد. این در حالی است که یافتههای پژوهشی گویای کمتحرکی و کاستیمندی آموزش و فقدان برنامهریزی برای گسترش تعاملها و توسعه کارآفرینی دانشگاهی با تمرکز بر زنان است.
هر بهبود در توسعه کسبوکار و شکوفایی اقتصادی از طریق نوآوری و کارآفرینی (بهویژه بر هویت اجتماعی و اصلاح نابسامانیهای جامعهشناختی) اثرگذار خواهد بود. پیشزمینه این کار، تقویت یادگیریهای رسمی و غیررسمی از طریق گسترش شبکهها با ابزارهای ارتباطهای اجتماعی ازجمله همایشها، نمایشگاهها و کارگاههای موضوعی و تخصصی است. با توجه به کارایی آموزشی و ثمربخشی اجتماعی ـ اقتصادی شبکهها، میتوان زمینه کاری ـ آموزشی تازهای برای نوآوری در آموزش کارآفرینی و بهبود جو کاری ـ اجتماعی در نظر گرفت. شبکهها یکی از روشهای کارای آموزش و یادگیری مادامالعمر و یادگیریهای شغلی ـ اجتماعی هم هستند و بهویژه در رویکرد تفکر سیستمی به آن پرداخته میشود. شبکههای تعاملی میتوانند مرزها و محدودیتها را کمرنگ کنند و سازوکارهای بهبود روشها، بازآفرینی فراوردهها و یافتن بازارهای نو را فراهم کنند. در ایران هم دانشگاههایی که سامانههای تعاملی اثربخش، چندگانه و پیشرو داشتهاند، هم در سپهر جهانی و هم در کشور جایگاه بهتر و اثربخشی بیشتری دارند. تجربه آموزشی در دانشکده دربردارنده دو جنبه کلیدی رفتارهای دانشجو و شرایط دانشگاه است. در وضعیت بهینه برای درگیرشدن آموزشی دانشجو، دانشگاه باید زمینهساز تعامل هدفمند و سازنده استاد ـ دانشجو، همیاری و همآموزی دانشجویان با فراهمکردن محیط دانشگاهی پشتیبان و انتظارهای سطح بالا و روشن باشد. درگیرشدن آموزشی دانشجو برایند اثرگذاری این دو دسته عاملها و سازهای چندسویه است. این کار، در بافت و با بازسازی یا نوسازی سازمان آموزشی (دانشگاه) امکانپذیر میشود. به زبان دیگر، بر پایه سازمان دانشگاهی در ارتباط با دیگر لایههای جامعه و برخوردار از تواناییها و سامانههای ارتباطی مؤثر، برنامه آموزشی هماهنگ با نیازها و ویژگیهای دانشگاه نسل جدید و متناسب با بافت بومی، میتوان دست به کار سنجش، بهبود نگرش، فراهمساختن فرصت یادگیریهای پیچیده و حل خلاقانه مسئله زد.
چنین بهبودهایی در جایی شدنی است که انتظار از دانشگاه، تولید فراوردههای قالبی و همانند نباشد و سیاستگذار و مجری خود برآمده از شایستگیها و خلاقیتهای علمی و تخصصی باشد. هنگامی که نظام آموزشی در برابر درک تغییر مقاومت داشته و نتواند محتواها و روشها و ابزارها را متناسب کند، سازمانهای آموزشیِ گرفتار کندی و کاستی به سرخوردگی اجتماعی و فرسودگی آموزشی دامن میزنند و چرخه کاهندهای بازتولید میشود.
گرچه آنچه درباره بایستههای تحول دانشگاهی در میان متخصصان آموزش عالی و آموزششناسان کشور گفته شده، در عمل دچار کندی و عدم پذیرش بوده؛ ولی دانشجویان امروز ایران نشان میدهند این بار نه نظام آموزش عالی، بلکه دانشجو است که تحول دانشگاه کهنه را از یک چهااردیواری برای خطابه استاد به پویاییهای متن جامعه ممکن کرده، ارزشهایی فراگیر و عادلانه را مطالبه میکند و به پیش میبرد. مفهومهایی که درباره دانشگاه امروزین در جهان ارتباطات امروز بازگو شد، نه در سبک مدیریتی گذشتهنگر بیشتر دانشگاهها و دانشکدهها، بلکه در منش بازخوردهای دانشجویان تازهنفس رخ داده است. وضعیت امروز نشان میدهد که این دانشجویان که در سپهر جهان ارتباطی زندگی میکنند، در قالب دیوارهای فیزیکی دانشگاه و سرفصلهای روی کاغذ نمیمانند، در واقع دانشجو فراتر از نظام آموزشی روند بالندگی را طی کرده است و راه خود را گرچه بهسختی در جهان میپیماید. چه بسا باید بازگو کرد که حتی اگر بخواهید و فشار بیاورید، نمیتوان قالب جامه دانشگاه 30 سال پیش را بر تن دانشجوی جوان امروزی درآورد.
در نقد پژوهشهای پیشین میخواهم بگویم وضعیت دانشگاههای امروز ایران نشان میدهد برنامه درسی پنهان، دگرگونیهای فناوری و بالندگی جوانان تحول دانشگاهی را در ایران به پیش بردهاند، بیرون از ساختمانها، سندهای بالادستی، سرفصلهای مصوب قدیمی، ضوابط جذب و شیوه مدیریتی کنونی وزارت علوم. این یک مورد پژوهشی ویژه برای پژوهشگران جهان است که دانشجویان جوان ایران دانشگاه ایرانی را دگرگون کردهاند، بدون برخورداری از پستهای مدیریتی و برنامهریزی و در حاشیهای اثربخش در متن رسمی؛ بهترین درودها پیشکش به دانشجویان ایران.