فضای عمومی شهری و نظارت بر خشونت خیابانی
اخیر همه را در فکر فرو برد که چگونه باید این بحران اجتماعی را که در سوگ مهسا امینی ناگهان سر باز کرد، مهار و هدایت کرد تا کمترین آسیب ممکن متوجه همه طرفهای درگیر شود؟
وقایع اخیر همه را در فکر فرو برد که چگونه باید این بحران اجتماعی را که در سوگ مهسا امینی ناگهان سر باز کرد، مهار و هدایت کرد تا کمترین آسیب ممکن متوجه همه طرفهای درگیر شود؟ مهسا، دختری که با خانوادهاش برای گردش و تفریح به تهران آمده بود، قطعا نمیدانست چه سرنوشتی در انتظارش است. همه نگراناند و خوب است این احوال به تدریج قانون و قاعدهای پیدا کند تا در آینده دیگر با چنین وقایعی روبهرو نشویم. آنچه مسلم است، این است که ملت ما فترتا صلحطلب، مهربان و میهماننواز بوده و هست و شاید اگر بیشتر در چونی و چرایی این شرایط بکاویم، بتوانیم حتی به راهحلهایی برای نامهربانیها دست پیدا کنیم.
قبلا در یادداشتی به تعریف فضای عمومی شهری اشاره کردم که شامل همه فضاهای مشاع و عمومی شهریای میشود که شهروندان میتوانند آزادانه و بهصورت رایگان از آنها استفاده کنند. از سوی دیگر، عرصه عمومی یا قلمرو همگانی، حوزهای اجتماعیتر و وسیعتراست که اگرچه با فضای عمومی کالبدی و فیزیکی شهر همپیوند است، اما بیشتر به روابط بین افراد و نهادها در عرصه ارتباطات اجتماعی بازمیگردد و حتی فضای مجازی را نیز شامل میشود. در واقع فضای عمومی فضایی برای دیدن و دیدهشدن و به نمایش درآوردن زندگی جمعی است و حوزه همگانی بهمثابه «ذهنیت اجتماعی یا جمعی» عمل میکند که زندگی را سامان میدهد و روابط انسانها با یکدیگر را در چارچوب عرف و فرهنگ اجتماعی هدایت میکند.
بههررو، رفتار و شیوه زندگی جامعه ما در قرن گذشته دستخوش تغییرات بسیاری در عرصه مدنی شده است. ساختارهای رفاهی و آموزشی مدرن، سطح سواد و آگاهی عمومی را ارتقا دادهاند و یکدست کردهاند. ساختارهای قدرت نیز تا حدودی با این دگرگونیها همراه بودهاند، اما با وجود پیوستن به جامعه مدرن جهانی در ظواهر زندگی روزمره، فرهنگ اقتدارگرای کهن همواره ویژگیهای خود را حفظ کرده است؛ ویژگیهایی که برخی مانند «ایرانیت»، مشارکتپذیری، تعامل، صبر، صرفهجویی و همیاری از قدیم در سیستم شهر و روستا بودهاند و احترام و اعتماد متقابل را با خود به همراه داشتهاند و برخی دیگر مانند قبول تحکم ناعادلانه و اطاعت کورکورانه در مقابل قدرت پدر، معلم، رئیس و کارفرما، ما را از تفکر و تأمل در ماهیت اعمال و مسئولیتهایمان بازداشتهاند. چه بسیار اوقات که یک «چشم!» گفتهایم و خود را از مسئولیت عواقب کارهایمان خلاص کردهایم! چه بسیار در مقابل اجحاف گریستهایم و با فروتنی مفرط تسلیم شدهایم و البته در دوران اخیر با فریاد و فرار از خانه و خودکشی دختران جوان در محیطهای بسته و دیگر رفتارهای مأیوسکننده نیز روبهرو شدهایم. درواقع، داوری اخلاقی مفرط نسبت به زنان و دختران، گرههایی را به وجود آورد که وسواس در لباس، تندادن به دروغ و دوچهرگی و در نهایت منزویشدن در پی فشار زیاد را برای زنان جامعه در پی داشته است.
از سوی دیگر، تقسیم جامعه به دوست و دشمن، تضعیف تشکلهای اجتماعی و صنفی به علل متفاوت و فردگرایی و یکهتازی صاحبان سرمایه در جهت روحیه منفعتطلبی تا سرحد افراط نیز مزید بر علت شده و به سوءمدیریت در حوزههای اقتصادی و اداره امور مملکتی منجر شده است. شاخصههای توسعه شهری و اقتصادی کشور و اندکسهای زیستپذیری شهر تهران در مقایسه با دیگر شهرهای بزرگ دنیا نشانگر این واقعیت است که ما در حوزه توسعه شهری متعادل و قانونمند همواره عقب رفتهایم و به بحرانهای شهرنشینی افزودهایم. به تمام این نشانهها، مسائل ناشی از برخورد ایدئولوژیک و اخلاقی با افراد جامعه در حوزه عمومی نیز اضافه شده است. در نتیجه فضای عمومی و نیز عرصه عمومی فعالیت اجتماعی آنقدر در طول سالیان به تدریج تنگ شده است که بسیاری از سرمایههای اجتماعی (جوانان ما با مهاجرتها و نخبگانمان بر اثر کنار گذاشتهشدن از مراجع تصمیمسازی و تصمیمگیری) خودبهخود از صحنه حذف شدهاند.
اکنون ما در برههای بسیار حساس و سرنوشتساز از تاریخ کشورمان قرار گرفتهایم. اگر بستر تفاهم و گفتوگو برای حل این مشکلاتی که سالهاست بر هم انباشته شدهاند، فراهم شود، من یقین دارم بهسرعت میتوان برای رفع سوءتفاهمها گام برداشت. البته این امر مستلزم کوششی از سوی دولت برای بهکارگرفتن همه نیروهای شایسته، اعم از متخصص و مسئول و کلیه نهادهای دولتی و غیردولتی و مردمی برای تشریک مساعی در حلوفصل مشکلات است. دستبرداشتن از خشونت در خیابان، بدون شک اولین گام خواهد بود.