پاسخ خسرو معصومی به پرسش های «شرق» درباره کارکرد سینمای سیاسی بعد از وقایع اجتماعی
مگر فیلم سیاسی هم می شود ساخت؟
«سینما» از همان روزگاری که وارد ایران شد و مورد توجه و علاقه مردم این سرزمین قرار گرفت، تلاش کرد مانند داستان و شعر پژواکی از حرف و درد عامه مردم باشد و همین شد که انواع ژانرها از سوی کارگردانان تجربه شد تا مظروفی باشد برای بیان مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مهمتر از همه سیاسی.
شرق: «سینما» از همان روزگاری که وارد ایران شد و مورد توجه و علاقه مردم این سرزمین قرار گرفت، تلاش کرد مانند داستان و شعر پژواکی از حرف و درد عامه مردم باشد و همین شد که انواع ژانرها از سوی کارگردانان تجربه شد تا مظروفی باشد برای بیان مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مهمتر از همه سیاسی. خسرو معصومی از جمله کارگردانهایی است که در بسیاری از آثارش تلاش کرده مصائب و اتفاقات پیرامونش را تصویر کند و گاه برداشتهای سیاسی از فیلمهایش باعث شده تا اثرش مهر توقیف بخورد. معصومی بر این اعتقاد است که در سینمای ایران اصولا هیچ فیلم سیاسی ساخته نشده است و حتی فیلم «گوزنها» مسعود کیمیایی را فیلمی در ژانر اجتماعی میداند و نه سیاسی. معصومی در این گفتوگو دلایل خود را توضیح میدهد و از فیلمنامههایی میگوید که با تم سیاسی نوشته شدهاند اما یا اجازه ساخت نگرفتهاند یا میدانند که هرگز ساخته نخواهند شد. این گفتوگو را که به بررسی سیر تاریخی ساخت فیلم سیاسی در سینمای ایران پرداخته شده، معصومی قبل از هر چیز پاسخ پرسش های ما را با یک پرسش دیگر پاسخ داد: «مگر در اینجا فیلم سیاسی هم می شود ساخت». این جمله او شاید بطن همه حرفهایش در این گفت و گو باشد میخوانید.
طی سالیان، تعبیرهای متفاوتی از ساخت فیلم سیاسی در سینمای ایران شده است. نگاه شما به این بخش از سینمای ایران چیست؟ آیا تا به امروز در تصویر اتفاقات سیاسی موفق بودهایم؟
فکر میکنم اگر واقعبینانه به این موضوع نگاه کنیم، باید گفت که اصلا در سینمای ما فیلم سیاسی ساخته نشده است. با نگاه به سینمای دنیا راحتتر میتوان درباره ساخت فیلم سیاسی و اصلا شمایل تصویرکردن سیاست در سینما صحبت کرد. فیلم «اعتراف» ساخته کوستا گاوراس از نظر من نمونه کامل یک فیلم سیاسی است. در این فیلم میبینیم آدم بانفوذی را دستگیر میکنند و به زیرزمینی میبرند و داستان تازه شروع میشود. درباره سینمای ایران میتوان گفت که اساسا امکان ساخت فیلم سیاسی به گونهای که انتظار میرود فیلم به واقعهای سیاسی اشاره کند، نداریم یا اجازه ساخت چنین فیلمهایی وجود ندارد. ممیزی بسیار یکی از اصلیترین موانع فیلمسازان برای پرداختن به موضوعاتی اینچنینی است.
معدود فیلمهایی در تاریخ سینمای ایران برچسب سیاسی دارند و به نظر میرسد با همین عنوان پذیرفته شدهاند؛ مثل فیلم «گوزنها».
«گوزنها» از نظر من صددرصد فیلمی اجتماعی است. فیلم سیاسی چیزی است که تمام خط و خطوط مسائل سیاسی در آن گنجانده شده و قصه براساس تم سیاسی جلو میرود. فرض کنید که درحالحاضر قصهای براساس زندگی و مرگ رئیس شهربانی زمان دکتر محمد مصدق دارید که قصه بسیار جذاب و پرکششی است، پرداختن به چنین موضوعی از نظر من یعنی ساخت فیلم سیاسی. حالا سؤال من اینجاست که اساسا میتوان چنین قصهای را تصویر کرد؟ یا این امکان وجود دارد که من قصهای را براساس چریکهای فدایی خلق ایران بسازم یا قصهای براساس جنبش سیاهکل روایت کنم؟ پاسخ روشن است. اجازه ساخت چنین فیلمهایی وجود ندارد. خاطرم هست رضا علامهزاده قصد داشت اوایل انقلاب فیلمی به نام «جای پای آهو» را مقابل دوربین ببرد که به یقین فیلم سیاسی محسوب میشد اما اجازه ساخته فیلم داده نشد؛ بنابراین باید خط باریک بین ساخت فیلم اجتماعی و سیاسی را در نظر گرفت. لزوما هر فیلم اجتماعیای که به موارد سیاسی اشاره میکند، به معنی مطلق فیلم سیاسی نیست و در دستهبندی فیلمهای اجتماعی است. فکر میکنم در دورههای مختلفی از تاریخ سینمای ایران قطعا داستانهای جذاب سیاسی برای روایت در سینما داشته و داریم اما نزدیکشدن به برخی از آنها ساده نیست. مثلا شخصیت حمید اشرف که به نظرم بسیار پرکشش و جذاب است. خصوصا وقتی داستان زندگیاش را میخوانیم که 24 ساعت از دست ساواک فرار میکند و مدام درحال تعویض آپارتمان محل سکونتش بوده. چریکی با مشخصات منحصربهفرد و فینالی که به درگیری در فرودگاه مهرآباد منجر میشود و در همین درگیری تعدادی به دست گروهی از ساواک کشته میشوند. به یقین چنین فیلمی مخاطب را مجذوب میکند؛ اما یقین بدانید تصویرکردن چنین روایتی در سینما بهسادگی امکانپذیر نیست یا قصه سیاهکل که گروهی راهی جنگل میشوند و جلوی آنها گرفته میشود و امکان اینکه کدخدا را بکشند و فرار کنند وجود دارد اما به دلیل وجود همان کدخدا مبارزه میکنند و به همین دلیل در انتها گیر میافتند و همگی لو میروند. از نظر من چنین موضوعاتی را میتوان عنوان موضوع داغ سیاسی دانست. لازم نیست راه دوری برویم تا ثابت کنیم دست فیلمساز در سینمای ایران برای پرداختن به موضوعات سیاسی باز نیست. میتوانم به کارنامه خودم رجوع کنم. دستکم سه، چهار سال درباره کولبرها قصه نوشتم و فیلمنامه من از دیدگاه دوستانی که باید در شورای پروانه ساخت آن را مطالعه میکردند، ملتهب بود و همین موضوع باعث شد پرونده این فیلم در شورای پروانه ساخت بسته شود. درصورتیکه این فیلم حرفهای زیادی برای گفتن داشت.
در واقع میتوان اینطور نتیجه گرفت که از فیلم اجتماعی شما هم خوانش سیاسی صورت گرفت؟
در این فیلمنامه به نوعی به مشکلات این قشر اشاره کردم. اتفاقاتی که وجود دارند و میتوان آنها را مرتفع کرد و هنوز اقدامی برای رفع این موانع صورت نگرفته است. مثلا به این موضوع اشاره شده که اگر شرایط کار در کردستان ایران فراهم شود، واقعا شاهد اتفاقات بدی در آن اقلیم نخواهیم بود. اتفاقی مثل احداث یک کارخانه که اگر چنین شود، مشکل معیشت بسیاری از مردم آن اقلیم برطرف میشود. ساخت فیلم درباره جنبشهای کارگری که موضوع مورد علاقه من است هم از آن دست مواردی است که تصویرکردنش چندان ساده به نظر نمیرسد. در شهری مثل بهشهر که خودم اهل انجا هستم، کارخانهای بود که سههزارو 500 کارگر داشت؛ یعنی کارگران آنجا سه شیفت کار میکردند و کارخانه تعطیل شد. نگاهکردن به زندگی این ششهزار کارگر از موضوعات مورد علاقه من است اما میدانم که موانعی برای تصویرکردن چنین موضوعاتی که میتواند عنوان فیلم سیاسی داشته باشد، سخت یا غیرممکن است.
خاطرم هست در دورهای محمدعلی نجفی فیلمی تحت عنوان «گزارش یک قتل» را ساخت که درباره حزب توده بود. به نظرم نمیتوان به این فیلم عنوان فیلم سیاسی داد. گاهی تحریف سیاست در ساختههای بسیاری از همکارانم اتفاق میافتد. اینکه از موضوعی سیاسی برداشت دیگری صورت بگیرد و درنهایت بهعنوان فیلم سیاسی عرضه شود، به نظرم چندان قابلقبول نیست. اگر فیلمسازی قصد دارد درباره حزب توده و اعضایش صحبت کند، باید رودرروی همان همان آدمها قرار بگیرد تا آنها هم صحبتهای خودشان را داشته باشند. حتی اگر فیلمساز یا فیلمنامهنویس به این افراد دسترسی نداشته باشد، نحوه پرداخت چنین موضوعاتی باید به گونهای باشد تا صد درصد موضوع مورد توجه واقعی باشد و آن این است که نگاه ما به موضوع بهگونهای باشد تا اگر نظرات مخالف هم فیلم را دیدند، از نحوه تصویرکردن رویدادها به این نتیجه برسند که همهچیز درست و منصفانه روایت شده است. در سینمای ایران تا به امروز اندک فیلمسازانی سعی کردند تا به وقایع تاریخی بپردازند. در این بخش از صحبتهایم قصد دارم به این موضوع اشاره کنم که گاهی اندک روایتهای سینمای ما از وقایع سیاسی هم با کمی تغییر زاویه نگاه صورت گرفته است و به تعبیر دیگر بیطرف نیست. بازهم باید تأکید کنم که حتی ساخت فیلمهایی از این دست هم نمیتواند تماما به معنای فیلم سیاسی در سینمای ایران باشد. سینمایی است که اساسا بود و نبودش فایدهای ندارد.
به نظرم همیشه این خواست از سمت مدیران سینمایی برای ساخت فیلمهای سیاسی وجود داشته و به قول شما اندک فیلمسازانی به دلایل متعدد سراغ ساخت چنین فیلمهایی رفتهاند. این بخش از کار در سینما برای شما هم جذاب است؟
بله و قطعا موضوعات سیاسی مخاطبان و علاقهمندان خاص خودش را دارد. من مدتی قبل فیلمنامهای به نام «کافهتایپ» نوشتم و مضمون این فیلم کاملا سیاسی است. بهنوعی میتوان گفت ادامه «پر پرواز» است. اما در حالوهوایی دیگر و مهمتر اینکه باسمهای نیست. در این فیلمنامه به مسائل روز جامعه اشاره شده است. زمان گرفتن پروانه ساخت، داستان را برای دوستان تعریف کردم و به ظاهر از آن تعریف میکردند و مورد قبولشان بود. اما مدام تأکید میکردند که احتمال تصویب آن خیلی کم است. باید به این موضوع دقت کنیم که سینمای ایران مثل یک سفیر برای کشورمان عمل میکند و نام و آوازه سینمای ایران در تمام جهان پیچیده است. بیراه نیست اگر بگویم که الان در تمام دنیا ارزش و احترام زیادی برای سینمای ایران قائل هستند. به نظرم چندان مناسب نیست که با فیلمها و فیلمسازانی که برای کشور افتخارآفرینی میکنند، برخورد تندی صورت بگیرد. همه با هم تلاش کنیم تا این سینمای پرافتخار را سر پا نگاه داریم. گاهی کجفهمیهای شورای پروانه ساخت مانع از تصویب فیلمنامههایی میشود که میتواند تأثیرگذاری مضاعفی روی مخاطب داخل و خارج از مرزهای این کشور داشته باشد.