|

ماجرای مک‌فارلین چگونه فاش شد؟

ماجرای ایران- کُنترا که به ماجرای مک‌فارلِیْن یا «ایران‌گیت» نیز معروف است، یک رسوایی سیاسی است که در آمریکا از 20 آگوست 1985 تا چهارم مارس 1987 به‌ مدت یک سال و نیم، در دور دوم ریاست‌جمهوری رونالد ریگان رخ داد.

ماجرای ایران- کُنترا که به ماجرای مک‌فارلِیْن  یا «ایران‌گیت» نیز معروف است، یک رسوایی سیاسی است که در آمریکا از 20 آگوست 1985 تا چهارم مارس 1987 به‌ مدت یک سال و نیم، در دور دوم ریاست‌جمهوری رونالد ریگان رخ داد. مقامات دولت آمریکا تلاش داشتند به‌طور مخفیانه به ایران تسلیحات بفروشند. آنها امیدوار بودند که بدین‌ وسیله آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان را تضمین کنند. در سال 1365 هیئتی آمریکایی به سرپرستی «مک‌فارلین» مشاور امنیتی ریگان رئیس‌جمهور وقت این کشور، برای مذاکره درباره آزادی نیروهای آمریکایی در لبنان در ازای فروش تجهیزات نظامی مورد نیاز ایران در جنگ تحمیلی، با پاسپورت‌های ایرلندی وارد ایران شدند. این ارتباط را «قربانی‌فر- دلال اسلحه» فراهم کرده بود.

آمادگی آمریکا  برای  معامله  بلندمدت

ایرانی‌ها به این باور رسیده بودند که آمریکایی‌ها آماده‌‌اند در قبال گروگان‌ها در معامله بلندمدت اسلحه شرکت کنند. آنها احساس کردند که آمریکایی‌ها در حال فریب آنها هستند و می‌خواهند سود خود را کسب کنند. سرانجام، توافقی حاصل نشد و هیئت آمریکایی در 28 می ‌تهران را با دست خالی ترک کرد. با وجود این شکست، مذاکرات ادامه یافت و دو طرف پس از آزادی یک گروگان و تحویل چندین محموله تسلیحاتی دیگر به ایران، برای مذاکرات بیشتر در آلمان دیدار کردند. آمریکایی‌ها پس از ناکامی در تهران، تلاش کردند قربانی‌فر را از گفت‌‌وگوها کنار بگذارند، زیرا آنها به او مشکوک بودند.

قربانی‌فر از ترس ازدست‌دادن مشاغل سودآورش و گیرافتادن در صورت‌حساب‌های میلیون‌ها دلاری پرداخت‌نشده، عصبانی شد. در 10 جولای 1986، تحت فشار طلبکاران سعودی خود، دو نامه طولانی به محسن کنگرلو نوشت که در آنها از صورت‌حساب‌های معوقه شکایت داشت و چندین سناریو را برای گفت‌وگوهای بعدی پیشنهاد کرد. قربانی‌فر بعدا که ناامیدتر شد، نسخه‌هایی از این نامه‌ها را احتمالا با هدف فشار به کنگرلو، از طریق امید نجف‌آبادی که او را از قبل از انقلاب می‌شناخت، برای آیت‌الله منتظری فرستاد.

افشای  مذاکرات  از  سوی  مجله  لبنانی

مجله لبنانی «الشراع» در شماره دوم نوامبر 1986 (11 آبان 1365) مذاکره‌ را افشا کرد. این نشریه با عنوان روابط پنهانی ایران و آمریکا و همچنین خرید سلاح در مقابل محدودکردن گروه‌های جهادی و مقاومت در لبنان خبر از سفر سری چهارم خرداد 1365 مک‌فارلین به ایران داد. بعدها ادعا شد عامل لورفتن اطلاعات، بیت آیت‌الله منتظری قائم‌مقام پیشین رهبری بوده است. گویا با گلایه‌های قربانی‌فر برای دریافت پول خود یا ارجاع سلاح‌ها به‌ دفتر ایشان، اعضای دفتر به این اطلاعات سری دست پیدا می‌کنند و جهت تضعیف رقبای سیاسی خود، از کانال امیدی نجف‌آبادی (از اعضای بیت آیت‌الله منتظری) به‌ دوستان سیدمهدی هاشمی و در نهایت به نشریه الشراع رسید. البته افشاگری این نشریه لبنانی از سوی مک‌فارلین تکذیب شد، اما هاشمی‌رفسنجانی فردای آن روز بر ادعای نشریه الشراع مهر صحت زد.

روایت آیت‌الله منتظری چنین است: «در همان روزهایی که مصادف با افشای جریان مک‌فارلین بود، روزی آقای امید نجف‌آبادی نزد من آمد و گفت: «من قبل از انقلاب با شخصی به نام منوچهر قربانی‌فر دوست بودم و او آن زمان برای چاپ تحریرالوسیله و حکومت اسلامی و... مبالغ قابل توجهی به من کمک می‌کرد. حال او دلال اسلحه شده و با مقامات آمریکا و انگلیس نیز رفت‌وآمد دارد و او واسطه خرید موشک تاو توسط ایران از آمریکاست. آقایان برای خرید اسلحه روابط مخفیانه‌ای با آمریکایی‌ها برقرار کرده بودند و مک‌فارلین مشاور رئیس‌جمهور آمریکا و همکاران او به‌ طور مخفیانه و با پاسپورت جعلی وارد کشور شدند. سپس با نامه‌های منوچهر قربانی‌فر این مسئله برای ما برملا شد. قربانی‌فر فتوکپی نامه‌های خود به آقای کنگرلو را به‌ وسیله آقای امید نجف‌آبادی برای من فرستاد و طبعا جریان مک‌فارلین در بیت ما مطرح شد. البته من اصلا قربانی‌فر را ندیده‌ام و نامه‌های قربانی‌فر را ظاهرا سیدمهدی توسط یکی از دوستانش به الشراع رسانده بود و آقایان با علم‌کردن این مسائل می‌خواستند به طرف‌های آمریکایی خود بفهمانند که ما با طرفداران صدور انقلاب، به قول آمریکایی‌ها تروریسم و با مخالفان این مذاکرات و افشاکنندگان آن، برخورد کرده‌ایم».

روایت‌های اعلام‌شده

ابراهیم یزدی در پاسخ به این پرسش که چه اندازه شناخت از سیدمهدی هاشمی داشتید؟ بر این باور است: «درمورد اینکه سیدمهدی هاشمی این روابط را فاش کرد تردید جدی دارم. من از آقای منتظری پرسیدم، گفت: «نه چنین نیست». به ایشان گفتم: «در بیرون می‌گویند سیدمهدی روابط را فاش کرد»، گفتند: «نه، اصلا او در جریان نبود. برادر سیدمهدی (هادی) جزء محارم آقای منتظری بوده و او از این روابط مطلع شد و مهدی هاشمی هم از طریق برادرش اطلاع یافت و بعد به الشراع داده بود. منتظری گفت عامل اصلی فهمیدن خبر، سیدهادی نبوده است. نامه به سیدمهدی رسیده و او به الشراع داده است. در آن زمان که نامه را به الشراع دادند قرار نبود مذاکرات مخفی بماند. آقای منتظری هم خبر را به سیدمهدی نداده که این خبر برای خودت باشد. سیدمهدی آدمی بود که ذاتا علاقه داشت به مطبوعات بگوید من از همه‌ چیز خبر دارم» (تاریخ ایرانی، سوم دی 1395).

حسین علایی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس معتقد است: «کنگرلو برای تأمین سلاح‌های جنگ تحمیلی به‌ دنبال این بود تا برخی از قطعات موشک‌های هاگ را که ایران نیاز داشت، تأمین کنند. به‌ همین دلیل هم منوچهر قربانی‌فر به‌عنوان یک دلال که به‌ دنبال سود خودش بود در این ماجرا قرار گرفت. آن‌گونه که خود کنگرلو برای من تعریف کرد، وقتی کار را شروع می‌کند با هماهنگی با نخست‌وزیر پیش می‌رود اما بنا به درخواست نخست‌وزیر وقت، مسئله به آقای هاشمی ارجاع داده می‌شود. از این زمان ایشان وارد ماجرا می‌شود، بنابراین آقای هاشمی به‌ دنبال آمریکایی‌ها نرفتند».

جعفر شیرعلی‌نیا، پژوهشگر جنگ، اعتقاد دارد: «سال 1364 جبهه ایران در وضعیت دشواری قرار داشت اما در ادامه ایران در عملیات والفجر پیروز می‌شود و آقای هاشمی هم عنوان می‌کند که این سلاح‌ها در این پیروزی نقش داشتند. آمدن مک‌فارلین به ایران نمی‌توانست تنها به‌خاطر تأمین سلاح باشد. یک مقام امنیتی صهیونیستی درون هواپیما جزء همراهان مک‌فارلین بود که این مسئله توجیه‌پذیر نیست و حضور این مقام صهیونیستی منجر به شکست پروژه می‌شود».

عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران نیز توضیح می‌دهد: «ما در بحث ارتباط با آمریکا دو مجوز داشتیم که سران نظام در جریان بودند؛ یکی اینکه سلاح‌های آمریکایی را از بازار آزاد ولو دلال‌های بین‌المللی تهیه کنیم و دیگری اینکه به‌صورت غیرمستقیم با آمریکایی‌ها وارد مذاکره بشویم تا بتوانیم برخی نیازمندی‌های خود را در جبهه تأمین کنیم».