روانکاوی و نظریه فیلم
اندیشه روانکاوانه و سینما آغازی همزمان دارند و به جز همزمانی، دارای پیوندی ذاتی هم هستند. در سال 1895، فروید و یوزف برویر «مطالعاتی در باب هیستری» را منتشر کردند و لویی و آگوست لومیر نخستین فیلمهایشان را در گراند کافه پاریس نمایش دادند.
شرق: اندیشه روانکاوانه و سینما آغازی همزمان دارند و به جز همزمانی، دارای پیوندی ذاتی هم هستند. در سال 1895، فروید و یوزف برویر «مطالعاتی در باب هیستری» را منتشر کردند و لویی و آگوست لومیر نخستین فیلمهایشان را در گراند کافه پاریس نمایش دادند. با این حال آنطور که تاد مکگوان هم میگوید جای شگفتی است که زمان نسبتا زیادی طول میکشد تا روانکاوی در نظریه فیلم جای پای محکمی پیدا کند. او میگوید فصل مشترک روانکاوی و سینما تنها سال سرآغازشان نیست و در توضیح میگوید که از خلال تحلیل رؤیاهاست که روانکاوی به مهمترین کشفیات خود نایل میشود و تا به امروز، سینما مانند یک کارخانه رؤیا، صورتی از رؤیاپردازی جمعی باقی مانده است.
مکگوان کتابی دراینباره نوشته که بهتازگی با عنوان «نظریه روانکاوانه فیلم و قاعده بازی» و با ترجمه علی قاسمی در نشر نو منتشر شده است. این کتاب درآمدی موجز و تا حد ممکن به دور از دشوارگویی درباره نظریه روانکاوانه فیلم است و نشان میدهد که این نظریه را چگونه میتوان به منظور تفسیر فیلم کلاسیک ژانر رنوار به کار گرفت. این کتاب پیدایش نظریه روانکاوانه فیلم را از بنیادهای آن در اندیشه فروید و لکان و نیز تحول آن را از خلال آرای ژیژک و جون کاپجک پی میگیرد.
«قاعده بازی»، فیلمی است از رنوار که او آن را در اوج محبوبیتش ساخت. نویسنده درباره انتخاب این فیلم برای نوشتن کتابش نوشته: «قاعده بازی برای یک تفسیر راونکاوانه گزینه غریبی است. برخلاف فیلمی مانند سرگیجه آلفرد هیچکاک (1958) که بهوضوح درباره سوژهای میلورز و برساختن فانتزیای به منظور تحقق آن میل است، فیلم رنوار شخصیتهایی دارد که بهظاهر عاری از هرگونه پیچیدگی روانیاند. آنها صرفا نقشهای اجتماعی محولهشان را بیآنکه اندیشه کنند، بازی میکنند. هیچ شخصیت جالب توجهی ندارد که تماشاگر ملزم به کوششی برای فهم او شود؛ بلکه انگیزههای همهشان آشکار و سطحی است؛ اما فقدان پیچیدگی روانی به منزله فقدان بینشی به درون روان نیست. در واقع، ابتذال شخصیتهایی که رنوار خلق کرده، حاکی از اهمیت آنها برای فهم روان سوژه به معنای دقیق کلمه است. او (همانگونه که از عنوان فیلم برمیآید) نه استثنا بلکه قاعده را نمایش میدهد. این واقعیت هم ناآرامی اولیهای را که فیلم برانگیخت توضیح میدهد و هم پژواک دیرپای آن در میان تماشاگران را». کتاب به جز مقدمه، دارای دو فصل با عناوین «نظریه روانکاوانه فیلم» و «روانکاوی و قاعده بازی» است و در پایان هم بخشی با عنوان «نظریه روانکاوانه فیلم، امروز» آمده است.
مکگوان توضیح داده که نظریه روانکاوی فهمی از اساسیترین پرسش پیشروی مطالعه فیلم به دست میدهد: چرا کسی به تماشای فیلم مینشیند و از آن لذت میبرد؟ او برای پاسخدادن به این پرسش نخست برخی مفاهیم کلیدی روانکاوی را توضیح داده است. در بخش کوتاه پایانی کتاب، مکگوان میگوید ما فیلمها را ازآنرو تماشا میکنیم که به نحوی میل ما را برمیانگیزند. پیشپردههای تبلیغاتی ازآنرو وجود دارند که ما را وسوسه کنند که فیلمی را تماشا کنیم و درباره فیلمهای مختلف نوشته: «شاهکارهای سینما آثاری هستند که میل را بیشتر از فیلمهای معمولی تحریک میکنند، حتی اگر در ابتدا تنها گواه موجود بر این میل، سرکوب در قالب عداوت یا بیتفاوتی باشد. فیلمهایی که میل ما را بههیچوجه برنمیانگیزند، در حکم شکستاند و وقتی فیلمی در این مقوله قرار میگیرد، ما اغلب اوقات بهسادگی از تماشای آن یا توجهکردن به آن دست میکشیم. اکثریت گسترده فیلمها جایی میان این دو مقوله واقع میشوند و ما باید آنها را وارسی کنیم تا دریابیم چگونه به میل ما مرتبط میشوند. پرسش میل و فیلم پرسشی سوبژکتیو نیست. تماشاگران متفاوت آشکارا واجد میلهای متفاوتی هستند؛ اما میل نسبت به فیلم موقعیتی بیرونی ندارد. گرچه ممکن است تماشاگران متفاوت به انحای گوناگون واکنش نشان دهند، ساختار هر فیلم شکل ویژهای از بهکارگیری میل را خلق میکند و روابط بخصوصی با این میل اتخاذ میکند. به این اعتبار، ما میتوانیم بدون فروغلتیدن به ورطه سوبژکتیویسم یا رخصتدادن به طرح موضوع تفاوتهای میان تماشاگران، درباره میل در سینما سخن به میان آوریم».