حق زنان بر شهر
مد تنها محدود به کالاهای مصرفی نیست، مفاهیم نیز کالایی میشوند. هر چند سال یک بار، مفهومی در ادبیات نظری متخصصان و پس از آن در اصطلاحات مصرفی سیاستگذاران وارد میشود که گاهی مبنای اقدامات مؤثر شده و گاهی تنها جنبه نمایشی خود را حفظ میکند.
مد تنها محدود به کالاهای مصرفی نیست، مفاهیم نیز کالایی میشوند. هر چند سال یک بار، مفهومی در ادبیات نظری متخصصان و پس از آن در اصطلاحات مصرفی سیاستگذاران وارد میشود که گاهی مبنای اقدامات مؤثر شده و گاهی تنها جنبه نمایشی خود را حفظ میکند. حق بر شهر نیز از جمله همین مفاهیم است، این مفهوم یکی از شناختهشدهترین مفاهیم مطرحشده توسط لوفر در کتابی به همین عنوان است که درباره چرایی و چگونگی آن توضیح داده است. این کتاب در سال 1967 پس از خیزش جنبشهای اجتماعی – سیاسی در اروپا و آمریکا به چاپ رسیده و یکی از مهمترین منابع سیاستگذاری شهری پس از خود بوده است. «حق بر شهر» در نگاه لوفر، درخواستی برای دسترسی به زندگی شهری است، همان تعریفی که بیشترین قرابت را با خواست گروههای خاص در شهرهای ایران دارد.
ایران سالهاست که با پدیده شهرنشینی روبهروست اما همچنان درباره کمیت، کیفیت و قواعد این شیوه از زندگی جمعی مباحث بسیاری مطرح است. مباحثی با سرفصلهای بسیار که هر چند سال یک بار بنا بر نگاه مدیران ارشد حکمرانی شهری برخیشان اهمیت ویژهای پیدا میکنند.
در جهان مدرن، در دوگانه فضای خصوصی-عمومی، زیست عمومی بر زیست خصوصی ارجحیت داشته و نقش مؤثرتری را در جامعهپذیری و امکان جامعهپذیری ایفا میکند. از همینروست که حق بر شهر را نیز باید حقی اشتراکی دانست که برای تحقق تغییرات ناشی از آن، نیازمند یک قدرت جمعی هستیم، این حق بیش از هر چیز به دنبال بازآفرینی و بازتعریف فرایندهای زیست شهری است. سالهاست دیگر شهرنشینی، عبارتی غیرجامع و شهروندی، مفهومی دقیق و جامع، برای زندگی شهری است که به خصلت زیست ساکنان شهرها گفته میشود. مهمترین وجه شهروندی با شهرنشینی، اصل حقوق و تکالیف است. افرادی که در شهر زندگی میکنند، نسبت به آن حق دارند و به همین نسبت نیز در مقابل آن تکالیفی را بر عهده دارند. «حق بر شهر» برای تمام افراد وجود دارد؛ چه شهروند رسمی باشند و چه غریبه.
در مجموع میتوان دو مؤلفه مهم را در حق شهری تعریف کرد:
1- حق زندگی فردی در شهر: حق بهرهگیری از فضاهای شهری برای زندگی روزمره، حق زندگیکردن، بازیکردن، کارکردن، رفتوآمد، خریدکردن، عبور و مرور، یادگیری و یاددادن، به عبارتی طبق این حق سیاستگذاران وظیفه فراهمکردن الزامات برای شهروندان را دارند تا فرد بتواند در آن زیستی آرام و امن را تجربه کند.
2- حق مشارکت در شهر: حق اینکه ساکنان شهر در تصمیمگیریهای مربوط به فضاهای شهری در هر سطحی از تصمیمگیری دخیل باشند و سیاستها بدون نظرسنجی و برآوردهکردن نیازها و خواست شهروندان ساخته نشود، این امر به آن معناست که شهروندان مهمترین تصمیمسازان سیاستهای تصمیمگیران باشند.
حق استفاده از شهر و نقشآفرینی در ساخت آن، احساس تعلق را به ارمغان میآورد. تعلق حسی که در فعالیتهای روزمره و استفاده از مکانها ساخته شده و رشد میکند. این فعالیت روزمره علاوه بر اینکه احساس تعلق برای شهروندان به بار میآورد، سبب ساخت فضایی برای همگان میشود. چنانکه مهمترین تفاوت میان فضا و مکان را وجود «روح» در فضا برشمردهاند؛ روحی که برگرفته از کنشگران و کنش اشتراکیشان است.
حضور زنان در فضاهای عمومی از جمله غفلتهای بزرگی بوده که در طراحی و ساخت فضاهای شهری پررنگ است. در زیست مدرن، این شهر است که مرکز آگاهی و ارتقای مهارتهای زندگی است. از همین رو شهر، باید برای همه مردم راهی را باز کند که امکان ساخت محیطهایی از آن خودشان را داشته باشند. محیطی که ضمن تضمین امکان زندگی، امکان مهارتافزایی و ارتباط مؤثر را برای شهروندانش نیز فراهم کند.
زنان نیز مانند مردان نیاز به حضور در شهر، رفتوآمد، خلاقیت، تجربه، آموزش، ورزش، گفتوگو، برقراری ارتباط با دیگران و... دارند. نگاهی به فضاهای شهری، سیاستهای اجرائی و دسترسیهای آن، این امکان را به افراد میدهد تا مقایسهای میان امکانات و تسهیلات زندگی میان مردان و زنان و سنجش امنیت و امکان این زیست بین دو گروه را داشته باشند.
دو سال پیش بود که گزارشی از ایرنا سروصدایی جدی درباره ضرورت مناسبسازی فضاهای شهری برای حضور زنان به راه انداخت. گزارشی درباره آزار و اذیت روی پلهای هوایی عابرپیاده برای زنان، گزارشی که موجب شد در شهری مانند تهران، با کنشگری فعال معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و اقدام سازمان زیباسازی، محیط پیرامونی پلهای عابر که با تبلیغات شهری پوشانده میشدند، اصلاح شده و تبلیغات شهری تنها در فضایی با طول کمتر نصب شوند تا پل از دید عابران و رهگذران در خیابان پنهان نباشد.
روشنایی فضاهای شهری، اصلاح جدولکشیها و نردههای خیابان، اصلاح پل مسیرهای جوی آب، اصلاح پیادهرو، دسترسی ایستگاههای اتوبوس و مترو و تاکسی و دهها مثال دیگر که شهر را برای زنان ناامنتر یا در دسترسی پایینتری قرار میدهد در لیست اصلاحات فضای شهری قرار دارند، اصلاحاتی که در زمره حق زنان بر شهر تعریف میشوند. از آنجایی که فضای اجتماعی تولید میشود، بدان معنا که فضا به خودی خود نمیتواند وجود داشته باشد، پس انسان را نیز باید بهعنوان مهمترین کنشگر سازنده آن تعریف کنیم. هر گروه بنا بر تجربه خود اقدام به رفع نیازهای خود در فضا خواهد کرد. نحوه تقسیمبندی جنسیتی-جغرافیایی فضاهای شهری نیز از جمله محوریترین مباحث حق بر شهر است که پس از حضور گسترده و عمومی زنان در شهر طرح و پیگیری شده است. این مسئله که جغرافیای امروز شهرها، حاصل اختصاص نقشهای سنتی به زنان و مردان و تأکید بر مردانهبودن فضاهای شهری و نقشآفرینی زنان در جغرافیای خانه و ایفای نقشهای مراقبتی برای آنان است، یکی از چالشهای اصلی حکمرانی شهری جدید را بهوجود آورده است. این تقسیمبندی «عمومی-خصوصی» فضاهای خصوصی را مناسب زنان و فضاهای عمومی را مردانه میداند و این امر چنان تکرارپذیر بوده که بهعنوان هنجاری نانوشته ولی جاافتاده، هنجار ارزشی عمومی را شکل داده است.
به عبارتی شهر، هم در موجودیت فیزیکی و هم در موجودیت اجتماعی تعلق کمتری به زنان دارد و کمتر مناسب برآوردهکردن دو حق «زندگی فردی در شهر» و «مشارکت زنان» است. این مسئله خود بهعنوان آغازگر چرخهای معیوب، تالی جبرانناپذیری را به بار آورده است، از یک سو، مناسبنبودن فضاهای شهری به کاهش تحرک زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، نادیده گرفتهشدن جسم زنانه در طراحی شهری منجر میشود و از سویی دیگر دستاویزی جدی در اختیار سیاستگذارانی با رویکردهای ضد زنانه قرار میدهد تا برهانی برای جلوگیری از حضور زنان در شهر داشته باشند.
عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کنار سیاستگذاریهای رسمی که توسط نهادهای رسمی کشور صورت میگیرد در میزان دخالت و مشارکت فعال زنان در امور شهری تأثیری عمده دارد. قرارنگرفتن زنان در رأس امور بهخصوص پستهای ردهبالای مدیریتی و نظارتی، عدم نظرسنجی در طراحی فضاهای شهری، عدم بازبینی و اصلاح پس از دریافت نظرها و بسندهکردن به نظر کارشناسان تخصصی که غالب جامعه آن را مردان تشکیل میدهند، بازبینینکردن در طراحی فضاهای قدیمی که با رویکردهای غافل از حضور زنان ساخته شده از جمله مهمترین معضلهای این حوزه است.
یکی از مهمترین عرصههایی که میتواند به متوقفکردن این چرخه منجر شود، بازبینی سیاستها، تعریف تبعیض مثبت، انتصاب زنان در حوزههای تخصصی و مدیرتی ارشد، نظرسنجی پیش از طراحی و اجرای طرحهای شهری، اصلاح فضاها بر حسب نتایج افکارسنجی و همچنین دقت به نیازهای جدید زنان در تنظیم نظامنامههای اجرائی است.
حق زنان، تنها به حضورشان در فضاهای رسمی و کسبوکار محدود نمیشود. تضمین امنیت حضور زنان در فضاهای عمومی و شهری یک حق انسانی است که تاکنون بهخوبی مورد توجه و سپس تحقق نبوده است. تعلقیافتن به شهر، حضور در آن، احساس آرامش و داشتن فضاهای مناسب برای خود در آن، موجب خواهد شد تا شهر چهره و روحی زنانه نیز پیدا کند.