«شرق» از اوجگیری اختلافات در اردوگاه اصولگرایی گزارش میدهد
تقابل گفتمانی یا نزاع برای قدرت؟!
دامنه اختلاف در اردوگاه اصولگرایی تا حدی گسترش یافته که این روزها و در کوران حوادث کشور توجه فضای رسانهای را به خود جلب کرده است. در این راستا رسانههای متعدد از طیفها و جریانهای مختلف سیاسی این اختلافات و گسل اصولگرایی را از منظر خود به بوته نقد و تحلیل بردهاند. اگرچه از همان ابتدای کار مجلس یازدهم اختلافات اصولگرایی (نواصولگرایان و سوپراصولگرایان) آغاز شد، اما همزمان با رویکارآمدن دولت سیزدهم این اختلافات ابعاد جدیدی یافت و حتی تشدید هم شد.
شرق: دامنه اختلاف در اردوگاه اصولگرایی تا حدی گسترش یافته که این روزها و در کوران حوادث کشور توجه فضای رسانهای را به خود جلب کرده است. در این راستا رسانههای متعدد از طیفها و جریانهای مختلف سیاسی این اختلافات و گسل اصولگرایی را از منظر خود به بوته نقد و تحلیل بردهاند. اگرچه از همان ابتدای کار مجلس یازدهم اختلافات اصولگرایی (نواصولگرایان و سوپراصولگرایان) آغاز شد، اما همزمان با رویکارآمدن دولت سیزدهم این اختلافات ابعاد جدیدی یافت و حتی تشدید هم شد. در دو ماه اخیر که کشور درگیر اعتراضات بود و این مسئله تقریبا بر همه مسائل و امور کشور سایه جدی انداخته بود تا جایی که حتی سیاست خارجی ایران هم تحتالشعاع آن قرار دارد، دور جدید و کمسابقهای از شکاف اصولگرایی حول تحولات این روزها حکایت از آن دارد که دولت و مجلس به یک دوگانگی نسبی در ارزیابی اتفاقات کشور رسیدهاند. علاوه بر آن، هم درون مجلس و هم درون دولت نیز این دوگانگی مشهود است. حال اینکه شکاف فعلی اصولگرایی تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد و چه تأثیراتی بر عملکرد و رفتار آنها در مواجهه با امور دارد، سؤالی است که پاسخهای متعددی برای آن وجود دارد.
حمله توپخانهای با اسم رمز شومن و تکنوکرات
در حالی که بیشتر تحلیلگران سیاسی دولت سیدابراهیم رئیسی را دولتی با محوریت یک طیف خاص اصولگرا میدانند، اما گاهی اعضای کابینه از حملات و انتقادات این طیف بینصیب نمیمانند. در جدیدترین مورد آتش توپخانه تندروها به رئیس دولت خودی هم اصابت کرد. رجانیوز، سایت نزدیک به تندروها در مطلبی انتقادی با مخاطب قراردادن رئیسی تأکید کرد: «رئیس قوه مجریه و مشاورانش طی این برهه حساس با نرمالیزاسیون مماشات صورتگرفته در قبال شورشیان و ایضا مطالبه بیجای اصلاحات، خواهان این هستند که کشور را در این دامی که پهن شده انداخته و شورشهای جدیدی را به کشور تحمیل کنند». البته روی سخن اصلی مطلب رجانیوز با عزتالله ضرغامی و محمدباقر قالیباف بود.
رجانیوز دراینباره نوشت: «اخیرا عزتالله ضرغامی در اجتماع تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و طی نشستی که برای گرامیداشت سیزدهم آبانماه برگزار شده بود، حرفها و سخنانی را به زبان راند که گویی یک اصلاحطلب افراطی در مقام وزیر دولت ایراد کرده است. مشخصا علت و پایه این صحبتها نه نشئتگرفته از عمق گفتمانی وی بوده و نه ربطی به مطالبه واهی برخی شورشیان در خیابان دارد. علت را میتوان در همین نشست اخیر او در دانشگاه شریف پیدا کرده و به این جمعبندی رسید که عزتالله ضرغامی از اتفاقات رخداده در سالهای ۹۶ و ۱۴۰۰ کینه به دل گرفته و آن را به مثابه ترمزی در مسیر رؤیاپردازی خود میداند. استراتژی مورد وثوق این افراد پیرامون اتفاقات اخیر و شورش اقلیت متوحش، تماما در جهت وقیحترشدن این جماعت متوهم بوده که بلاشک در آینده زمینهساز اتفاقات و شورشهای دیگر نیز خواهد بود».
در ادامه رجانیوز کمافیالسابق به قالیباف هم تاخت و تأکید کرد ادعای رئیس مجلس پیرامون لزوم اصلاحات و تغییرات مشروع برای حرکت به سمت حکمرانی نو در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی آرزوی دیرینه این افراد است که سعی دارند در مقاطع مختلف با اظهارات اینچنینی به قول خودشان بدنه خاکستری جامعه را جذب کرده و ایشان را در دامان انقلاب حفظ کنند؛ خواه عقبنشینی در برابر خواستههای ناحق شورشیان باشد، خواه همکاری با ظریف و وزیر خارجه بالقوه قلمدادکردن وی. اصلا هم اهمیتی ندارد که در این مسیر و در آینده چه بلایی بر سر کشور خواهد آمد. نئولیبرالهای اصلاحخواه ابایی از افتادن به ورطه سکولاریسم نیز نداشته و اگر شرایط اقتضا کند، این مطالبه را نیز علم کرده و خواهان جدایی دین از سیاست شده و حتی حکومت پارلمانی را نیز مطالبه میکنند. فرقی هم ندارد «شومنی چون ضرغام» باشد یا «تکنوکراتی چون...»؛ این جملات با این ادبیات اتفاق ناآشنایی از سوی برخی تندروها نیست، اما شدت حملات گویای آن است که شکاف جریان راست ظاهرا روزبهروز در حال عمیقترشدن است.
اعتراضات و اصلاح امور؛ تقابل گفتمانی یا نزاع قدرت؟!
با ادعای محمدباقر قالیباف (چهره کانونی نواصولگرایی)، عزتالله ضرغامی (اصولگرای معتدل)، مصطفی میرسلیم (طیف مؤتلفه) و...، اکنون این گزاره مطرح است که نهتنها اصولگرایان، بلکه ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، آماده آغاز روند اصلاحات مشروع در همه امور کشور است و تنها مانع به تداوم اعتراضات بازمیگردد؛ اما این گزاره اکنون خود به محل دعوای اصولگرایی تبدیل شده است. خوانش متفاوت و متضاد نواصولگرایان با چهره محوریشان یعنی محمدباقر قالیباف در برابر آنچه خوانش طیف اصولگرای سنتی یا سوپراصولگرایان با محوریت تندروها از اعتراضات دو ماه اخیر دارند، اگرچه نتیجه انتخابات اسفند 98 و خرداد 1400 است، اما اتفاقی اجتنابناپذیر جلوه میکند. به هر حال نوع ارزیابی، تحلیل و مواجهه این دو طیف کلان اصولگرایی از ریشه وقوع حوادث، تداوم آن و نهایتا میل به سمت اصلاحات مسئلهای نیست که بتوان آن را به خروجی انتخابات مجلس یازدهم و ریاستجمهوی سیزدهم تقلیل داد، چراکه اکنون شاهد تقابل دو گفتمان در اردوگاه اصولگرایی هستیم که بخشی از آن میتواند به انتخابات ارتباط داشته باشد.
در این میان دو گزاره وجود دارد؛ نخست آنکه این انشقاق گفتمانی به نزاع قدرت در آستانه پایان عمر مجلس فعلی و نیمنگاه قالیباف به مجلس آتی و حتی انتخابات ریاستجمهوری است؛ بنابراین آتش توپخانه طیف تندروها علیه نواصولگرایان به دلیل حرکت قالیباف، ذیل ادعای آغاز اصلاحات است تا به قول رجانیوز طیف خاکستری به سمت رئیس مجلس تمایل پیدا نکند. دوم آنکه این تلقی و باور وجود دارد که شرایط و بنبست کنونی در همه ابعاد کشور از اقتصاد و سیاست تا دیپلماسی، معیشت و...، همگی محصول رفتار، تصمیمات و قدرتگیری طیف تندرو است که بخشی از مجلس یازدهم و کل بدنه دولت سیزدهم را در قبضه خود دارد بنابراین تأکید بر لزوم اصلاحات توسط نواصولگرایان اسم رمزی برای بهحاشیهبردن سوپراصولگرایان از دولت و کل بدنه تصمیمگیری رئیسی است. ازاینرو نهتنها ادعای اصلاحات مورد حمله و هجمه تندروها قرار میگیرد، بلکه حتی برخی چهرههای کلیدی از صادق محصولی تا مرتضی آقاتهرانی، محمدتقی نقدعلی، احمدحسین فلاحی، صالح جوکار و... خواستار برخورد قهریِ شدید با معترضان هستند.
بازی سیاسی یا...!
مجموع نکات فوق اگرچه وجود سطحی از اختلافات در اردوگاه اصولگرایی را گوشزد میکند، اما باید در نظر داشت که شاید این هجمهها و شکاف کنونی در جریان راست نوعی بازی سیاسی یا همان تقسیم کار بین دو طیف نواصولگرایان (پلیس خوب) و سوپراصولگرایان (پلیس بد) باشد. البته این سناریو، سناریویی بدبینانه است که انطباقی هم با اقتضائات و واقعیتهای کنونی فضای سیاسی کشور ندارد، چون با وجود آنکه اعتراضات اخیر بهعنوان کاتالیزور این گسل در جبهه اصولگرایان عمل کرده است، ولی نمیتوان اختلافات پیشین این دو طیف را در وقایعی مانند سیسمونیگیت و... فراموش کرد.
ضمن آنکه نباید و نمیتوان این واقعیت را فراموش کرد که جامعه و افکار عمومی بهویژه در دوره جدید اعتراضات اساسا توجهی به هیچکدام از احزاب، جریانها و کنشگران سیاسی کشور نمیکند. حتی اصلاحطلبان با سکوت کسانی مانند سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، محمدجواد ظریف و ادعاهای اخیر بهزاد نبودی از نگاه معترضان عبور کردهاند؛ در این بین بدون شک اردوگاه اصولگرایی با همه طیفهای متشکل به طریق اولی محلی از اعتبار ندارند. ازاینرو «تقسیم کار» نمیتواند گزاره چندان صحیحی تلقی شود.
جلیلی از سایه، در سایه
این روزها که دعوای نواصولگرایی و سوپراصولگرایی با محوریت لزوم اصلاحات بالا گرفته است، سعید جلیلی هم از سایه بیرون آمده است. جلیلی که برجسپ دولت در سایه را بر پیشانی دارد، در نشست دوشنبه با دانشجویان دانشگاه شاهد ادعا میکند هر دانشگاه میتواند یک دولت در سایه باشد. افزون بر آن این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم 13 آبان تصریح کرد: «دشمن در برابر ملت ما به استیصال رسیده است، دشمنی که زمانی میگفت ایران اجازه ندارد حتی یک بشکه نفت بفروشد، میبیند امروز ایران بالاترین و گستردهترین روابط اقتصادی را در سطح جهان برقرار میکند». اینها علاوه بر آن است که جلیلی هفتم آبان درباره ناآرامیهای اخیر کشور در توییتی به سؤال چند جوان پاسخ داد. در متن توییت سعید جلیلی آمده است:
«سؤال اول: با زور و کتک نمیشود یک قطب جامعه را به سمت قطب دیگر کشاند؟ پاسخ: در همین مدت فقط در تهران شش نفر از مدافعان امنیت که میگویند قدرت و اسلحه در دست دارند شهید شدند، درحالیکه کسی از طرف مقابل کشته نشده است. قدرت انقلاب اسلامی، قدرت نرم است؛ سؤال دوم: فرقی نمیکند که چه چیزی را بخواهید با نیروی نظامی به مردم تحمیل کنید، مردم از آن متنفر میشوند؟ پاسخ: فتنه۸۸، هشت ماه طول کشید، چون نظام نمیخواست از قدرت سخت استفاده کند. باید شبههای که برای جامعه ایجاد شده بود، برطرف میشد». مضافا سعید جلیلی در دیدار نهم آبان با خانواده آرمان علیوردی، بیان کرد: «آرمان انقلاب اسلامی رویش جوانانی چون شهید علیوردی است. حمله به آرمان عزیز با وحشیانهترین شکل، نشان سرخوردگی دشمن از بالندگی آرمان انقلاب اسلامی است».
در کنار این موضعگیریها و توییتزنیهای سعید جلیلی انتصاب حجت عبدالملکی به عنوان دبیری شورای عالی مناطق آزاد، آن هم تنها به فاصله چند ماه بعد از استعفایش که نوعی فرار روبهجلو و جلوگیری از استیضاح مجلس بود، نشان میدهد که جلیلی بهدنبال پوستاندازی و آغاز فعالیتهای جدیدی است، چراکه این انتصاب را منسوب به جلیلی میدانند. اگرچه این انتصاب عبدالملکی نیز مانند انتخاب او بهعنوان وزیر کار با انتقادهای زیادی روبهرو شده است، اما میتواند سرآغاز تلاشهای تازه جلیلی برای حفظ نزدیکان خود در دولت قلمداد شود. در این راستا حتی اخباری مبنی بر فشار به رئیسی برای برکناری علی شمخانی از دبیری شواری عالی امنیت ملی و جایگزینکردنش با سعید جلیلی هم مطرح است. با وجود این باید اذعان کرد که جلیلی چه به جایگاه قبلی خود در شورای عالی امنیت ملی بازگردد یا خیر، بر کسی پوشیده نیست که او از چه نفوذی در این شورا برخوردار است، بهگونهای که سایه سنگین جلیلی بر دولت سیزدهم و شورای مذکور عملا دست رئیسی و وزارت امور خارجه را هم در بحث مذاکرات وین و احیای برجام بسته است. مورد مشخص آن تئوری پاییز و زمستان سرد بود که در بهشکسترسیدن مذاکرات نقش داشت. حال سعید جلیلی که در سایه قرار داشت و نفوذ را به حضور ترجیح میداد، با خروج از سایه به سهم خود در تلاش برای تقابل با جریان نواصولگرایی است که نیمنگاهی به اصلاح ساختار دارد.