|

زنگ بدآهنگ وعده‌‌ها و قول‌های اجرانشده به معلولان

- تعداد افراد دارای معلولیت در کشور مشخص نیست و این موضوع، اولین ایراد بزرگِ موجود در حوزه معلولان است. - سازمان جهانی بهداشت می‌گوید 10 درصد جمعیت همه جوامع را افراد دارای معلولیت تشکیل می‌دهند. اما این آمار، ویژه کشورهای توسعه‌یافته است. جوامعی که از سطح رفاه و بهداشت عمومی متفاوتی برخوردارند، وگرنه در کشورهای توسعه‌نیافته این آمار گاهی به 15 درصد نیز می‌رسد.

رویا بابائی-خبرنگار حوزه معلولان: - تعداد افراد دارای معلولیت در کشور مشخص نیست و این موضوع، اولین ایراد بزرگِ موجود در حوزه معلولان است.

- سازمان جهانی بهداشت می‌گوید 10 درصد جمعیت همه جوامع را افراد دارای معلولیت تشکیل می‌دهند. اما این آمار، ویژه کشورهای توسعه‌یافته است. جوامعی که از سطح رفاه و بهداشت عمومی متفاوتی برخوردارند، وگرنه در کشورهای توسعه‌نیافته این آمار گاهی به 15 درصد نیز می‌رسد.

- در کشور ما با سابقه هشت‌ساله جنگ تحمیلی و سال‌های محرومیت شدید مردم در کشور، همچنین با توجه به آمار بالای حوادث کار و سوانح جاده‌ای، ازدواج‌های فامیلی و... جامعه معلولان قطعا گستره بیشتر و بزرگ‌تری دارد.

- هزاران نفر از معلولان هنوز در اثر جانیفتادن فرهنگ خودباوری و عیب‌دانستن معلولیت، از معرفی‌کردن خود یا فرزندانشان به عنوان معلول، اجتناب می‌کنند و همین عامل، عدم مراجعه آنان به بهزیستی می‌شود.

- هزاران خانواده هم در روستاها و مناطق دورافتاده زندگی می‌کنند که در نتیجه نداشتن اطلاعات درست، هیچ آگاهی از لزوم معرفی خود به بهزیستی ندارند؛ بنابراین همچنان شناسایی نشده‌اند و می‌توان گفت هزاران نفر هم با این تفکر که معلولیت و عضویت در سازمان بهزیستی ننگ بزرگی است، زیر بار عضویت در این سازمان نمی‌روند و طبعا سازمان بهزیستی و دولت هیچ برنامه‌ای برای رفع این چالش‌ها ندارند.

- با توسل به گفته سازمان بهداشت جهانی، می‌توان گفت چیزی بیش از 12 میلیون نفر در ایران دارای انواع معلولیت‌ها هستند. اما هیچ سازمانی این رقم را تأیید نمی‌کند. به‌عبارت صحیح‌تر دست همه نهادهای متولی از آمار معلولان خالی است.

- سازمان بهزیستی بر اساس جامعه تحت‌پوشش خود، تعداد معلولان را یک میلیون و 600 هزار نفر اعلام می‌کند، سازمان آمار، هیچ آمار متقنی از این گروه در دست ندارد و در هیچ‌جای کشور خلأ نبود آمار و ارقام از این جامعه بزرگ احساس نمی‌شود.

- تأیید و رد آمار واقعی معلولان در ایران قصه خود را دارد. هرجا لازم باشد بخشی از این آمار تأیید می‌شود اما تا کار به انجام وظیفه در قبال آنها می‌رسد دوباره همان اطلاعات ناقص و نادرست مبنای کار قرار می‌گیرد.

در فروردین امسال، «علی‌محمد قادری»، رئیس سازمان بهزیستی گفت: «نرخ معلولیت در کشور تقریبا 10 درصد است و حدود سه میلیون نفر از این افراد به دلایل مختلف از دریافت‌ حمایت بی‌بهره مانده‌اند».

‌برنامه‌ریزی احساسی برای جامعه بزرگ معلولان

اول آنکه ۱۰ درصد ۸۵ میلیون نفر سه میلیون نیست و بیشتر است، ولی درهرحال این مطلب نشان می‌دهد، رئیس سازمان بهزیستی و البته مافوقان او نسبت به عدم صحت آمار فعلی معلولان اشراف دارند اما حالا چرا او به فقدان آمار در این حوزه، لابه‌لای تفاهم‌‌نامه‌های رنگارنگش با انواع سازمان‌ها و نهادها، سراغ سازمان آمار نمی‌‌رود و از آنان صحت‌‌سنجی آمار جامعه معلولان را که پایه و اساس تصمیمات کلان سازمان متبوع اوست، مطالبه نمی‌کند، خدا می‌داند...

یا چرا سازمان آمار که مسئول مستقیم جمع‌آوری آمار و اطلاعات در کشور است، ضرورتِ تهیه آمار دقیق از جامعه معلولان را از دایره وظایف خود حذف کرده و کسی این قصور و کوتاهی را به این سازمان گوشزد نمی‌کند؟ (آخرین سرشماری به‌عمل‌آمده در ایران مربوط به سال 1385 است و از آن پس نه‌تنها معلولان بلکه هیچ‌یک از گروه‌های اجتماعی سرشماری نشده‌اند، بنابراین در چنین وضعیتی چگونه می‌توان به صحت تصمیمات اتخاذشده، بودجه‌های منظورشده و نتایج حاصل از تمام اقدامات دولت اطمینان داشت؟).

به همین سادگی از معلولان یعنی بزرگ‌ترین اقلیت جامعه آمار و اطلاعاتی تهیه نمی‌شود و برنامه‌‌ریزی برای همین جامعه بزرگ، از روی احساس و منطبق با مصلحت افراد و حال عمومی کشور صورت می‌گیرد.

تأسف‌برانگیزتر آنکه از قضا مدیران سازمان بهزیستی که سال‌هاست در نبود آمار و اطلاعات؛ در فضایی مبهم و مه‌آلود برای این گروه قدم برمی‌دارند همواره معتقدند که در حال ارائه خدمت به گروه هدف هستند، چه‌بسا اگر آمار واقعی معلولان در دست بود، مدیران این نهاد درمی‌یافتند که در مقایسه با اندک کارهای کرده‌شان، چه حجم بزرگی کار نکرده و وظیفه بر زمین مانده دارند!

‌تصمیم‌گیری برای معلولان بر اساس آمارغیرواقعی

آری، ده‌ها مسئول رفته و آمده‌اند و قول‌ها و وعده‌های متعددشان هنوز در گوش‌ها زنگ می‌زند و جای ردپایشان همچنان در رسانه‌ها مانده است، غافل از اینکه شرط اول و اساسی تحقق همه آن وعده‌های قشنگ، داشتن اطلاع موثق از طول و عرض جامعه معلولان است و وقتی کسی بدون داشتن اطلاعات این جغرافیای بزرگ و چند‌بُعدی‌، وعده‌ای می‌دهد باید دانست که او یا ناآگاه و فاقد دانش است یا دیگران را فاقد درک و دانش تصور کرده و از سادگی آنان بهره می‌جوید. چراکه دادن وعده بدون برخورداری از زیرساخت‌های اطلاعاتی، معنایی جز این ندارد.

با این‌حال هر سال دولت برای رسیدگی به امور این افراد بودجه‌ای را پیشنهاد می‌دهد و مجلس با توجه به ذهنیت خود و اغلب با نگاه حاکی از ترحم نه از روی شناخت کافی و نه با نگاه وظیفه‌مندانه این رقم را کمی بالا و پایین و در نهایت تصویب می‌کند.

این‌گونه است که جمع زیادی از مدیران، مسئولان و آنان که اداره امور کشور به دست آنهاست، با چشم بسته و بدون اتکا به آمار صحیح برای قشر بزرگی از جامعه تصمیم‌گیری و سرنوشت‌سازی می‌کنند.

هرچند در کشوری که بیش از 15 سال از آخرین سرشماری صورت‌گرفته در آن گذشته و این فاجعه زیر سایه چند دولت تا امروز به چشم نیامده و همچنان مسئولان ارشد کشور سرشماری را هزینه می‌دانند اما عملکرد فاقد آمار خود را هدررفت وقت و هزینه یک کشور چندین میلیون نفره نمی‌دانند؛ شاید داشتن انتظار برای جمع‌آوری آمار و اطلاعات موثق آن هم از گروهی که هرگز اولویت دولت‌ها نبوده، احتمالا انتظار نابجایی است...‌ .