بالهای گسترده «کارل سیگن» بر فراز ایران
روایتی از ترجمه فارسی اثری درخشان در حوزه ترویج علم
سیاوش موحد: 1 «آهنگ افلاک: سفری در فضا و زمان» عنوان ترجمه فارسی کتاب «کیهان»، نوشته «کارل سیگن»، اخترشناس و مروج علم برجسته آمریکایی است که به تازگی توسط نشر مرکز روانه بازار شده است. کتاب کیهان در حالی برای نخستینبار به فارسی ترجمه و منتشر میشود که بالغ بر 40 سال از انتشار ویراست نخست آن به زبان اصلی میگذرد. در طول این چهار دهه، جهان علم و ترویج علم رسما افقهایی را پشت سر گذاشته که در آن هنگام حتی به مخلیه مخاطبان وقت کتاب هم خطور نمیکرد. امروزه گسترش رسانه اینترنت و دسترسی همگانی به گجتهای هوشمند، موقعیتی را خلق کرده که روزآمدترین اخبار علمی تلویزیون نیز هماینک در بهترین حالت، اطلاعاتی تکمیلی را در اختیار مخاطب علاقهمند قرار میدهند. کتاب کیهان نیز که در ابتدا به عنوان تکملهای بر سریال تلویزیونی کیهان: سیاحتی شخصی به نویسندگی و اجرای سیگن، استاد وقت اخترشناسی در دانشگاه کُرنل نیویورک و به قلم او منتشر شد، حال با رشد کمّی و کیفی محتوای مستندهای علمی، طبیعتا دیرزمانی است که از زیر سایه همتای تلویزیونیاش خارج شده و به پیروی از ضوابط یک متن ادبی، حیاتی مستقل اختیار کرده است. این سرنوشت برای آثار کلاسیک داستانی یا فلسفی که هرکدام در زمینهای متفاوت خلق میشوند اما به مرور زمان بر محتوای خودبسنده و بیزمانشان استوار میمانند قابل پیشبینی است، اما برای کتابی به قصد ترویج علم، که به معرفی یکی از متحولشوندهترین علوم اهتمام کرده، اتفاق بعیدی بود. در هنگام انتشار نسخه انگلیسی کیهان در 1980، بزرگترین تلسکوپ نور مرئی زمین شش متر قطر داشت و حال که این کتاب برای نخستینبار به فارسی ترجمه میشود، تلسکوپ جیمز وب، به همین ابعاد، در نقطهای به فاصله 1.5 میلیون کیلومتری از سیاره ما مستقر است و تلسکوپ 40 متری E-ELT در مراحل حال ساخت و مونتاژ به سر میبرَد. در همین برهه 40ساله، آمار مقالات مرجع نجومی، در مقایسه با حدفاصل 130سالهای که از تأسیس نخستین ژورنال معتبر این رشته در 1849 تا زمان انتشار کیهان میگذرد، دستکم چهار برابر شده است. با این حال، ضمن برگردان فارسی این کتاب، مترجم در مواردی کمتر از انگشتان یک دست، به لزوم افزودن پانوشت اصلاحی احساس نیاز کرده است.
2 جدای از اعتبار و پیراستگی محتوای علمی کتاب که از تسلط نویسنده به عنوان یک اخترشناس حرفهای و دستاندرکار عملیات علمی شماری از مهمترین فضاپیماهای تاریخ کاوش منظومه شمسی برمیآید، اقبال بینظیر مخاطب عام از کیهان نیز جای تأمل دارد. این کتاب به مدت 70 هفته پیاپی در صدر فهرست کتابهای پرفروش نشریه نیویورکتایمز جای داشت و تا هشت سال بعد و انتشار کتاب تاریخچه مختصر زمان به قلم فیزیکدان نامدار بریتانیایی «استیون هاوکینگ»، عملا پرمخاطبترین اثر ترویجیِ علم در جهان انگلیسیزبان به شمار میرفت. اگرچه تأثیر پخش همتای تلویزیونی کیهان را نیز نمیتوان بر این اقبال عمومی نادیده گرفت، اما فروش بالغ بر پنج میلیون جلد از آن تاکنون به متجاوز از 20 زبان، از کیفیات منحصربهفرد متن کتاب نیز حکایت دارد. (این سطح از اقبال عمومی را حتی کتاب اژدهایان بهشتِ سیگن نیز که جایزه پولیتزر را برای بهترین اثر غیرداستانی سال 1978 از آنِ خود کرد، شاهد نبود).
3 جایگاه منحصربهفرد کتاب و سریال کیهان در آثار ترویجی علم تنها به زبان شیوا و سبک ارائه بهیادماندنی نویسنده محدود نمیشود، بلکه آن را دستکم از دو زاویه دیگر نیز میتوان تبیین کرد: یکی احاطه کمنظیر سیگن بر سیاق تاریخی و اجتماعی پیدایش نگرش علمی در جوامع پیشامدرن و دیگری نگاه تکاملی او به معرفت علمی است -معرفتی که سیگن آن را پاسخی افقگشا به نیازهای زمانه و کیفیتی از انسانبودنِ ما میداند. از هر دو زاویه، علم اخترشناسی بستری منحصربهفرد را برای پیشبرد مقاصد کلیتر نویسنده به عنوان یک «مروج علم» عرضه میکند؛ چراکه صرفنظر از سطح ترقی علم، این رشته علمی در نگاه مخاطبِ عام همیشه با پیشداوریهای مخدوشی همراه بوده و هست. در عین حال، مصاف ناملموس نویسنده با همین پیشداوریها در طول کتاب، زمینه را برای پذیرش بهتر رویکرد تاریخی و انسانشناختی او در طول کتاب فراهم کرده: اولا از آنجا که اخترشناسی با موضوعاتی فرازمینی و اغلب ورای ظرف تجسم انسان عجین بوده، فرض میشود که این رشته، رشتهای است ماهیتا متفاوت از سایر رشتههای علمی که پیشینهای پیراسته و مستقل از احوالات جهان را هم از سر گذرانده؛ و ثانیا به دلیل همین تفاوت ماهُوی، فرض میشود آن جهلی که علم اخترشناسی عیانش میکند هم کیفیتی فرازمینی، عرفانی و بیارتباط به کار و بار بشری دارد که فقط به کار تأملات روانپالای فرد میآید.
4 اما سیگن با شرح رهگشای خود بر فرازهایی از تاریخ معرفت تجربی، سلسلهگامهای کوچکی را از پشت غبار ادوار نمایان میکند که هرکدام در بستری و جغرافیایی متفاوت، به درک فعلی انسان از آسمان انجامیدهاند و در همین اثنا، خود نیز با طرح گمانهزنیهایی راجع به مجهولات نجومیِ اوایل دهه 1980، سهم خود از این سلسلهگامها را در لابهلای سطور کتاب به بوته تاریخ سپرده تا خواننده امروزیِ کتاب در آستانه دهه 2020 (یا هر زمان دیگر)، شاهد کارآمدی آشکار روش علمی در برابر نگاه اساطیری و خرافی به جهان باشد. انعکاس این رویکرد را میتوان در همان اولین جملات کتاب تشخیص داد: «...اجداد ما مشتاق فهمیدن عالَم بودند اما به شیوه این فهم، وقوف کامل نداشتند. در تصورشان جهان ما جهانی بود کوچک، غریب و بسامان که نیروهای مقتدرش عبارت بودند از خدایانی همچون آنو، ئهئا و شمَش. در چنان دنیایی آدمها نقشی اگر نه محوری دستکم مهم ایفا میکردند. ما و مابقی طبیعت در پیوندی تنگاتنگ بودیم. علاج دنداندرد با مشروب تفاله جو، با ژرفترین اسرار گیتی درآمیخته بود. [اما] امروزه به شیوهای کاری و قابل برای درک جهان رسیدهایم که علم نام دارد. علم از جهانی چنان پُرسنوسال و چنان گسترده پرده برگرفته که در نگاه اول انگار امورات بشری در آن پشیزی بیش نیست. ما از کیهان فاصله گرفتهایم. چیزی شده گویی دور از دسترس و بیربط به دغدغههای روزمره. ولی علم نه فقط فهمیده که کیهان عظمتی سرگیجهآور و هیجانانگیز دارد و نه فقط اینکه در دسترس فهم آدمی هم هست، بلکه ما هم به مضمونی حقیقی و ژرف جزئی از این کیهانیم؛ اینکه زاده آنیم و سرنوشت ما سخت به آن گره خورده. اساسیترین و ناچیزترین رویدادهای بشری ریشه در کیهان و خاستگاههای آن دارد. این کتاب به کندوکاو در همین منظر کیهانی اهتمام دارد».
5 از جمله فرازهای قابل توجه کیهان که در آن سیگن با تکیه بر روش علمی، مدعایی را مطرح کرده، فرض هماکنون اثباتشده (اما در آن زمان جنجالیِ) او در فصل چهارم کتاب است در توضیح دلیل گرمای نامتعارف سطح سیاره زهره. او این فرضیه را با الهام از یافتههای شماری از اقلیمشناسان دهه 1970 راجع به احتمال نقش اثر افسارگسیخته گلخانهای بر افزایش دمای متوسط زمین و در شرایطی مطرح کرد که نه فقط این تشخیص درخصوص زمین هنوز در جامعه علمی وقت چندان جدی گرفته نمیشد، بلکه تا دسترسی به نخستین تصاویر ماهوارهای از سطح زهره نیز هنوز 15 سال فاصله بود. در واپسین پاراگراف این فصل میخوانیم: «چند میلیون سال پیش که انسان تازه در زمین تکامل یافت، این سیاره عملا جهانی بود میانهسال با خاطره عمری 4.6 میلیاردساله و کلی مصائب و بیقراریهای دوران شباب. اما ما انسانها مظهر یک عامل نوظهور و چهبسا تعیینکنندهایم. هوشمندی و فناوریمان به ما قدرت تأثیر بر اقلیم را داده. از این قدرت چطور استفاده خواهیم کرد؟ آیا جهل و زیادهخواهی را در مسائلی که بر کل خانواده بشر مؤثرند، برخواهیم تافت؟ آیا منافع کوتاهمدت را بر رفاه زمین ترجیح میدهیم؟ یا که با چشمانداز فراختری اندیشه میکنیم و بابت فرزندان و نوادگانمان نگرانیم و سامانههای پیچیده و حیاتبخش سیاره خود را درک و حراست میکنیم؟ زمین سرزمینی است خُرد و شکستنی. باید عزیزش داشت».
6 تأثیر این نگاه چندوجهی بر نگارش این کتاب را از جمله میتوان در دو فصل پایانی آن نیز مشاهده کرد که سیگن تحت تأثیر سایه شوم نزاع هستهایِ ابرقدرتها در اوج جنگ سرد، جهل سیاسیون زمانه را به جهلی گستردهتر نسبت به سرشت و سرنوشت تمدن پیوند میزند: «ما گروگانان هستهای -یعنی کل زمینیها- مکلفیم به آموختن درباره جنگهای متعارف و هستهای. و بعد، یاددادنشان به دولتهایمان. باید علم و فناوری را که تنها ابزار معقول بقای ماست بیاموزیم. باید بخواهیم که نظرگاه عرفی اجتماع، سیاست، اقتصاد و مذهب را جسورانه به چالش بکشیم. باید نهایت سعیمان را به کار ببندیم برای فهم اینکه همنوعان ما در سراسر دنیا انساناند. البته که اتخاذ چنین گامهایی دشوار است. اما همانطورکه اینشتین نیز کرارا در پاسخ به انتقادهایی که راهکارهای وی را غیرواقعبینانه و با «طینت انسان» ناسازگار نامیدهاند، گفته: کو گزینه دیگر؟».
7 سیگن در طول عمر حرفهای خود بیش از 600 مقاله علمی و 20 کتاب منتشر کرد، 30 سال به تدریس آکادمیک همت گماشت و در طراحی و هدایت هفت مأموریت بینسیارهای هم شرکت داشت. به این کارنامه مُثمر همچنین باید نظارت بر طراحی و ساخت یادمان منحصربهفردی از تمدن بشر در فضای بینستارهای را هم اضافه کرد: صفحه طلایی وُیِیجر. این صفحه گرامافونِ زراندود که در دو نسخه یکسان بر پهلوی جفت فضاپیماهای وییجر نصب است، در حال حاضر دورترین و دیرپاترین یادگاران تمدن انسان (با دوام اسمیِ یک میلیارد سال)اند که مدتی است به اتفاق فضاپیماهای حاملشان از مرز منظومه شمسی گذشتهاند و به امیدِ (احتمالا واهیِ) بازخوانی توسط نمایندگان دورهگرد یک تمدن فرازمینی، راهی ظلمات کیهان شدهاند. سیگن قبلتر هم تلاش مشابهی را در قالب طراحی محتوای یک لوح فلزی بر پهلوی فضاپیماهای پایونیر 10 و 11، همچنین طراحی یک پیام تهنیت و شناختنامه رادیوییِ گونه انسان، موسوم به پیام آرهسیبو پیاده کرده بود -پیامی رادیویی که در سال 1974 و در آیین ارتقای تلسکوپ رادیویی آرهسیبو، به سمت خوشه ستاره M13 در فاصله 25 هزار سال نوری از زمین مخابره شد. در بخشی از فصل 12 کتاب، راجع به احتمال مواجهه با یک تمدن پیشرفته فرازمینی میخوانیم:
«...از جمله مضامین استاندارد ادبیات علمی-تخیلی این است که فرض کنی فرازمینیها توانی در حد و حدود ما دارند. شاید فضاپیمایی متفاوت یا مثلا تفنگ نوری داشته باشند، اما در عرصه نبرد -و از یاد نباید برد که ادبیات علمی-تخیلی عاشق ترسیم نبرد تمدنهاست- ما و آنها تقریبا در یک سر و گردنیم. اما در واقعیت امر، تقریبا محال است که دو تمدن بینستارهایِ همسطح، گذارشان به هم بیفتد. هر مواجههای مستلزم این است که یکی از طرفین، چند سر و گردن بالاتر از دیگری باشد. ...اگر بناست پای تمدن پیشرفتهای به منظومه ما برسد، هیچ کاری از دست ما ساخته نیست. علم و فناوریشان فرسنگها جلوتر است. معنی ندارد که نگران نیات احتمالا رذیلانه این تمدنِ پیشرفته باشیم. محتملتر این است که صِرف بقای طولانیمدت این تمدن، خود به این معنی است که یاد گرفتهاند در کنار خودشان و دیگران زندگی کنند. شاید ترس ما از تماس بینستارهای، صرفا بازتابی از عقبماندگی خود ماست؛ واگویهای از عذاب وجدان ما نسبت به پیشینه خودمان: ایلغار و غارتی که بر سر تمدنهایی فقط کمی عقبماندهتر آمد. خاطره برخورد کلمب با آراواکها*، کورتس با آزتکها... . یادمان میآید و اضطراب وجودمان را فرامیگیرد. اما اگر سر و کله یک ناوگان بینستارهای در آسمان ظاهر شد، پیشبینی میکنم از آنها به گرمی استقبال خواهد شد».
8 در کتاب کیهان حضور این وجه اخیر از کارنامه سیگن به عنوان یک سخنگوی بالقوه از جانب سیاره ما، آنچنان پررنگ است که «دیوید وایتهاوس»، دبیر علمی اسبق وبسایت بیبیسی در وصف کتاب کیهان گفته بود: «...اگر بخواهیم فقط یک کتاب را به کتابخانههایی از کُرات دور اهدا کنیم... بگذارید این کتاب، کیهان باشد». انعکاسی از این تصمیم را در اقدام بزرگترین کتابخانه دنیا، کتابخانه کنگره ایالات متحده، در گنجاندن نام کیهان در فهرست 88 کتابی که به این کشور «شکل دادهاند» میبینیم -در رتبه و تراز آثار بزرگی مانند موبیدیک، آوای وحش، بربادرفته، زنان کوچک و گتسبی بزرگ. تنها دو کتاب دیگر در این فهرستِ وزین با درونمایهای علمی به چشم میخورند: تجربیات و مشاهداتی در باب الکتریسیته (1751) به قلم «بنجامین فرانکلین»، فیزیکدان تجربی و از بنیانگذاران ایالات متحده و مارپیچ دوگانه (1968) به قلم «جیمز واتسون»، از کاشفان مولکول DNA.
پینوشت:
* نخستین دسته از سرخپوستانی که «کریستف کلمب» در خاک آمریکا با آنها مواجه شد.