|

تقی ارانی و استبداد رضاشاه

تقی ارانی و مرگش از برجسته‌ترین نمونه‌هایی است که استبداد دوره رضاخان را نشان می‌دهد. زندگی ارانی در سی‌وهفت‌سالگی و با مرگی فجیع به پایان رسید؛ مرگی که می‌توان آن را قتل نامید.

تقی ارانی و استبداد رضاشاه

تقی ارانی و مرگش از برجسته‌ترین نمونه‌هایی است که استبداد دوره رضاخان را نشان می‌دهد. زندگی ارانی در سی‌وهفت‌سالگی و با مرگی فجیع به پایان رسید؛ مرگی که می‌توان آن را قتل نامید. ارانی نه سوء‌قصدی به جان شاه کرده بود نه وارد مبارزه مسلحانه شده بود. او روشنفکری بود که اتهامش خواندن و ترجمه‌کردن و قرض‌دادن کتاب بود و البته آن‌طور‌که دستگاه قضائی دوران رضاخان می‌گفت، تأسیس فرقه کمونیستی. ارانی چهره اصلی گروهی بود که به «پنجاه‌و‌سه نفر» مشهور است. او استاد فیزیکی بود که در تبریز متولد‌ و در تهران بزرگ شده بود. از دارالفنون و دانشکده پزشکی با رتبه اول فارغ‌التحصیل شده‌ و جایزه گرفته ‌و در سال 1301 برنده یک بورس دولتی برای اعزام به آلمان شده بود. در دانشگاه برلین در دوره دکترای شیمی تحصیل کرد و در همان دانشگاه به تدریس عربی پرداخت. ارانی در آن دوران، مثل بسیاری دیگر از روشنفکران هم‌دوره‌اش، گرایش‌های ناسیونالیستی داشت و رساله‌هایی درباره فرهنگ ایران نوشت اما به مرور مسیر فکری‌اش تغییر کرد و به سوسیالیسم گرایش پیدا کرد. او در سال‌های پایانی اقامتش در آلمان به مطالعه آثار مارکس، انگلس، کائوتسکی و لنین پرداخت و جذب تفکر چپ شد. یرواند آبراهامیان می‌گوید وقتی ارانی در سال 1309 به ایران بازگشت، «مارکسیستی مطلع و سوسیالیستی مصمم بود». ارانی پس از بازگشت به ایران برای تدریس وارد دانشگاه تهران می‌شود و یک محفل دانشجویی شکل می‌دهد و به همراه تعدادی از دوستان دوران تحصیلش در اروپا نشریه‌ای تئوریک با نام «دنیا» منتشر می‌کند. برخی از مفاهیم مقدماتی اقتصاد سیاسی برای اولین‌بار در ایران در نشریه ارانی منتشر شدند. آبراهامیان نوشته اگرچه «دنیا» مقالات زیادی درباره ماتریالیسم تاریخی منتشر می‌کرد و نام خود را از لوموند به سردبیری هانری باربوس نویسنده کمونیست فرانسوی اقتباس کرد‌ اما ظاهر غیرسیاسی و محتوای دانشگاهی‌اش مأموران سانسور را متقاعد کرده بود که ثقیل‌تر و سربسته‌تر از آن است که خطرناک باشد. ارانی در مقالاتی که در «دنیا» منتشر کرد، برای اولین بار رویکرد آکادمیک مارکسیستی به مسائل معاصر علوم اجتماعی را به خواننده فارسی‌زبان توضیح داد. سیستم استبدادی رضاخان تفکری جز ناسیونالیسم جعلی را که خود تبلیغ می‌کرد، نمی‌پذیرفت و از همین‌رو بود که روشنفکری چون ارانی را بازداشت و محاکمه کرد. در توسعه آمرانه رضاشاهی توسعه فکری و آزادی اندیشه نه‌تنها جایی نداشت که به بدترین شکلی سرکوب می‌شد. ارانی و گروهی که در دانشگاه تشکیل داده بودند، در سال 1316 بیانیه‌ای برای اول ماه می‌ در دانشگاه توزیع کردند و همین کافی بود تا او و هم‌فکرانش دستگیر شوند. جلسه دادگاه ارانی جلسه‌ای تاریخی بود. او در محاکمه‌اش، دادگاه و سیستم قضائی رضاخان را با دادگاه‌های نازی‌ها‌ مقایسه کرد و پلیس را به استفاده از شکنجه متهم کرد و گفت قانون سال 1310 مغایر با آزادی بیان در قانون اساسی است و اینکه هیچ قانونی نمی‌تواند از اشاعه نظریه‌های غربی مثل سوسیالیسم و کمونیسم جلوگیری کند. او توسعه آمرانه رضاشاه را به چالش کشید و گفت اگر می‌خواهید لباس غربی، مد غربی، تکنولوژی غربی و شیوه زندگی غربی را اقتباس کنید، باید فلسفه‌های سیاسی غربی را هم اقتباس کنید. ارانی به ده سال زندان انفرادی، اشد مجازات، محکوم شد اما تنها شانزده ماه در زندان ماند و پس‌از‌آن در بیمارستان درگذشت. هم‌فکران و اطرافیانش معتقد بودند که شهربانی او را به قتل رسانده و شهربانی هم می‌گفت که بیماری تیفوس عامل مرگش بوده است. سفارت انگلستان در تهران در گزارشش می‌گوید او احتمالا از شدت بدرفتاری در زندان از پا درآمده است.

باقر مؤمنی در «راهیان خطر» شرایط ارانی در زندان را تشریح کرده است. او نوشته ارانی در زندان انفرادی‌ای به سر می‌برد که حتی پنجره‌هایش را تخته‌کوب کرده بودند. به او دست‌بند قپانی می‌زنند و از رسیدن غذا و پول به او ممانعت می‌کنند و وقتی بیمار می‌شود، اجازه نمی‌دهند که دارو به او برسد. ارانی را چهار ماه در سلول انفرادی مرطوبی که تا کمر دیوارِ آن قارچ می‌رویید لخت، بدون زیرپوش و بدون زیلو و پتو نگه می‌دارند. ارانی گفته بود وقتی فهمیدند که شب‌ها کفش‌هایش را زیر سرش می‌گذاشته تا بخوابد، کفش‌هایش را از او می‌گیرند. اما این کافی نبوده و او را به سلولی می‌برند که پیش‌تر در آن تیفوس شیوع داشته. ارانی آنجا به تیفوس مبتلا می‌شود و حتی پزشک قانونی نمی‌تواند تشخیص دهد که زردی فوق‌العاده پوست بدن و لکه‌های سیاه بزرگ و کوچک در بعضی از قسمت‌های بدن او ناشی از مسمومیت است یا بیماری سخت عفونی یا نقص تغذیه و نرسیدن دارو. به همین دلیل گواهی مرگش را امضا نمی‌کنند. مؤمنی می‌گوید حتی مادر ارانی به هنگام تحویل جنازه‌اش او را نمی‌شناسد و «این مرگ فجیع مردی بود با قدرت بدنی زیاد و در سن 37 سالگی». ارانی روشنفکری مؤثر بود و او را بنیان‌گذار معنوی حزب توده نامیده‌اند. درباره زندگی ارانی چند کتاب به فارسی منتشر شده و اخیرا اثر دیگری با عنوان «تقی ارانی دانشمندی در برلین» در نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است. یونس جلالی نویسنده این کتاب است و امیر میرحاج آن را به فارسی برگردانده است. این اثر روایتی از زندگی ارانی است و نویسنده زندگی او را در متن زمانه‌اش شرح داده است. نویسنده در این کتاب زندگی ارانی را در سا‌ل‌هایی که او در برلین درس می‌خواند و ساختار اندیشه‌ها و عقایدش شکل می‌گرفت و نیز در سال‌هایی که در تهران به کار و فعالیت سیاسی و روشنفکری مشغول بود و دورانی که با دیگر اعضای گروه «پنجاه‌و‌سه نفر» دستگیر و در زندان قصر زندانی شد و همان‌جا درگذشت یا به‌روایتی با سمی که مأموران زندان به او خوراندند به قتل رسید، روایت کرده است. این کتاب به بهانه شرح زندگی ارانی تصویری از زمانه او و تاریخ ایران مدرن هم به دست داده است. کتاب با ماجرای دستگیری ارانی در سال 1316 آغاز می‌شود و سپس به عقب می‌رود و از تولد ارانی شروع می‌کند و دوباره پیش می‌آید و زندگی او را تا دوره پایانی در زندان قصر پی می‌گیرد. آن‌طور‌که از عنوان کتاب هم برمی‌آید، نویسنده به دوره‌ای که ارانی در برلین بوده هم توجه کرده و شرایط فرهنگی و تاریخی آن دوره آلمان را هم شرح داده است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها