|

گزارش میدانی از شرایط حاکم بر تهیه دارو و بررسی نگرانی بیماران و متقاضیان خرید دارو

اگر کلیه‌‌ام پس بزند...

«دارو مگر پیدا می‌شود؟ الان من پیوند کلیه شدم، یک ماه است که دنبال دارو هستیم و دارو هم پیدا نمی‌شود. الان دو روزی می‌شود که دارو نخوردم. حداقل بتوانم برای پنچ روز هم دارو پیدا کنم کافی است. الان اگر عمل پس بزند چکار کنم؟ من سرپرستی هم ندارم، اگر دوباره مریض شوم تکلیف بچه‌ها چه می‌شود...» بیشترشان تمام داروخانه‌های مهم شهر را برای جان خود یا عزیزشان زیر پا گذاشتند؛

اگر کلیه‌‌ام پس بزند...
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

  «دارو مگر پیدا می‌شود؟ الان من پیوند کلیه شدم، یک ماه است که دنبال دارو هستیم و دارو هم پیدا نمی‌شود. الان دو روزی می‌شود که دارو نخوردم. حداقل بتوانم برای پنچ روز هم دارو پیدا کنم کافی است. الان اگر عمل پس بزند چکار کنم؟ من سرپرستی هم ندارم، اگر دوباره مریض شوم تکلیف بچه‌ها چه می‌شود...» بیشترشان تمام داروخانه‌های مهم شهر را برای جان خود یا عزیزشان زیر پا گذاشتند؛ آدم‌هایی که در ماه‌های اخیر با چالش کمبود و در برخی موارد، نبود دارو به هر ترتیب دست‌وپنجه نرم کردند و این پیگیری مداوم برای پیداکردن دارو جزئی از برنامه ثابت آنها شده است. تهیه دارو برای بسیاری هر روز سخت‌تر از روز قبل می‌شود و در مواجهه با آدم‌هایی که برای تهیه دارو به داروخانه‌های دولتی و مهم کشور می‌روند، این جمله که «دارو نیست» بسیار شنیده می‌شود؛ آدم‌هایی که با هر سختی برای حفظ جانی با تمام توان در تلاش هستند. در کمتر از یک سال پیش، بخش زیادی از تولیدکنندگان در سندیکای دارو نسبت به شرایط حال حاضر هشدارهایی داده بودند و حتی با نامه‌های بی‌سرانجامی که به مسئولان مربوطه داشتند، گله می‌کردند. طبق آنچه بیان شده بود، از ماجرای حذف ارز ترجیحی و همسان‌سازی نکردن قیمت‌های جدید با افزایش ناشی از تغییر نرخ ارز برای تولیدات، مشکل نقدینگی و پرداخت‌نکردن مطالبات داروخانه‌ها، همه در چالش پیش‌آمده داروی کشور مؤثر بوده است. چالشی که علاوه بر فشار روی مردم، منجر به واکنش بسیاری در این حوزه شد و همایون سامه یح نجف‌آبادی، یکی از نمایندگان مجلس، بیان کرده بود «از زمان جنگ تحمیلی تاکنون با چنین وضعیتی مواجه نبودیم». البته با گذشت حدود یک ماه از این اظهارنظر، همچنان بیماران بسیاری برای تهیه داروهای اساسی در داروخانه‌ها سرگردان هستند که محمود نجفی‌عرب، رئیس فدراسیون اقتصاد سلامت اتاق بازرگانی، در گفت‌وگویی که با «شرق» داشت، علت اصلی آن را مشکل در نقدینگی حوزه دارو اعلام کرد.

داروخانه هلال‌احمر؛ امید آخر سرگردانان دارو

بیشترشان سراسیمه در این داروخانه تردد می‌کنند؛ زنان و مردانی که نبود و کمبود دارو آنها را به استیصال رسانده است. داخل داروخانه مملو از منتظرانی در صف‌های شلوغ است تا به نوبت دریافت دارو برسند، چند دقیقه یک بار آدم‌هایی با چند کاغذ و نسخه در دست، به‌سرعت از داروخانه خارج می‌شوند. اغلب با سراسیمگی دستی تکان می‌دهند و می‌روند، به این معنی که ما وقتی برای مصاحبه نداریم و بعد در این خیابان شلوغ در چشم بر‌هم‌زدنی ناپدید می‌شوند. صدای بلندگوی داروخانه تا چند متر آن طرف‌تر هم به گوش می‌رسد و چند ثانیه یک بار شماره‌ای برای گرفتن یا تأیید دارو اعلام می‌شود. آدم‌ها در اطراف این داروخانه یا گوشه‌ای نشسته‌اند و انتظار می‌کشند یا با قدم‌هایی تند برای پیگیری داروی خود در تردد هستند. بین صحبت‌های اغلب این مراجعه‌کنندگان برای دریافت دارو جمله‌ای مشترک وجود دارد؛ اینکه «تمام داروخانه‌ها را گشتیم و دارو را پیدا نکردیم» حالا با ته‌مانده امیدی که برای‌شان باقی مانده، همچنان در حال پیداکردن دارو برای حفظ جانی هستند و بین آنها بیمارانی هم هستند که از شهرهای دیگر برای پیداکردن دارو، راهی تهران، این کلان‌شهر نامهربان، شده‌اند.

در پی دارو

در بین این آدم‌ها، بسیاری از افراد هستند که به‌تازگی پیوند کلیه کرده‌اند و حالا برای تأمین داروهای خود داروخانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌گردند؛ مانند مرد جوانی که برای این عمل از چابهار راهی تهران شده، لباس سفید بلوچی به تن دارد و جملات را به‌سرعت ادا می‌کند. چهره‌ای آرام و سبزه دارد، بین بیشتر جملاتش «شکر خدا» می‌گوید و ادامه می‌دهد: «ما برای پیوند کلیه به تهران آمدیم و شکر خدا عمل با موفقیت هم انجام شده، الان وضع مریض‌مان هم خوب است. برای دارو اینجا آمدم، راستش دارو یک ذره سخت گیر می‌آید. بعد هم به ما گفتند برای دریافت دارو باید کد رهگیری بدهیم، تأیید شود و بعد دارو را بگیریم. البته چون بیمه تأمین اجتماعی هستیم، هزینه خاصی برای ما ندارد و فقط دارو سخت به دستمان می‌رسد». چند ثانیه بعد پیرمردی سرتاپا قهوه‌ای که چند کاغذ در دست دارد، از داروخانه بیرون می‌آید، گوشه کتش را در دست گرفته و با سرعت در پیاده‌رو قدم برمی‌دارد، برای پرسیدن چند سؤال درباره وضعیت تهیه دارو جلو می‌رویم که با چهره‌ای پریشان صورتش را برمی‌گرداند و می‌گوید: «شرایطم را که می‌بینید، همین الان باید برای تهیه دارو به داروخانه دیگری بروم...»، بعد از لحظه‌ای در این پیاده‌رو شلوغ بین تردد آدم‌ها گم می‌شود. چند دقیقه‌ای گذشته و در این مدت کمتر کسی حاضر به گفت‌وگو درباره مشکل تأمین داروی خود شده، تنها زنی جوان در پاسخ به روند تهیه دارو با خنده می‌گوید: «خیلی خوب است، خودتان نمی‌بینید که چقدر بیماران راضی هستند؟ من هیچ صحبتی ندارم». بعد در طرف دیگر خیابان به انتظار تاکسی می‌ایستد.

مگر می‌شود داروخانه انسولین نداشته باشد؟

حالا مرد جوانی که صورتش را با ماسک پوشانده به درخواست ما شروع به صحبت می‌کند و جلو می‌آید. جملاتش را با جدیت بیان می‌کند و تأکید دارد که مسیر طولانی همدان به تهران را برای تهیه دارو آمده و اشاره می‌کند: «من برای تهیه دارو از ملایر به تهران آمدم؛ اما می‌گویند داروی انسولین نداریم. مگر می‌شود داروخانه هلال‌احمر این دارو را نداشته باشد؟ قبلا همه داروخانه‌های شهرستان هم داشتند؛ اما الان می‌گویند نداریم و نیست. الان به من گفتند به داروخانه 13 آبان برو. تهیه آزاد این دارو دانه‌ای 150 هزار تومان می‌شود، من از کجا بیاورم؟ الان دکتر برای یک ماه پنج تا نوشته. باید در تهران علاف شوم و کلی هزینه کنم تا ببینم می‌توانم این دارو را تهیه کنم یا نمی‌توانم».

این بیمار دیابتی اشاره می‌کند که «قبلا کل داروخانه‌های شهرستان هم این دارو را داشتند؛ اما الان ندارند؛ یعنی حدود یک ماهی می‌شود که ندارند؛ والا ایرانیِ آن وجود دارد که اصلا به من نمی‌سازد. الان هم باید به صورت آزاد این دارو را تهیه کنم که برای من هزینه زیادی است. در کنار انسولین داروی کلوکوفاژ و متفورمین هم استفاده می‌کنم که آن هم می‌گویند کمیاب شده است».

در‌به‌دری برای نجات جان

حدود ظهر شده؛ ولی این سرمای زمستانی اثری از تابش خورشید بر این خیابان باقی نگذاشته و تعداد رفت‌وآمد افراد به این داروخانه هم تغییری نکرده. از میان این ترددها زنی میانسال که به خاطر فرار از سرما شالی را محکم به صورتش بسته، از کنار ما عبور می‌کند. این زن هم مانند بسیاری دیگر تمایلی برای مصاحبه نشان نمی‌دهد و فقط می‌گوید: «عجله دارم و مصاحبه نمی‌کنم، وضع دارو هم دیگر گفتن ندارد. هیچ چیزی نیست، ما دیگر چه بگوییم؟ اصلا شرایط به شکلی است که نیازی به حرف‌زدن هم ندارد». چند ثانیه بعد به سمت مرد جوانی می‌رویم که برای تهیه داروی پدرش در حال گشتن داروخانه‌هاست، چهره‌ای تقریبا خسته دارد و با بی‌حوصلگی می‌گوید: «پدر من درگیر سرطان معده هستند، الان بیماری به قلب و کبدش هم آسیب رسانده. برای تهیه داروی پدرم شاید از شش صبح است که دارم یکی‌یکی داروخانه‌ها را می‌گردم، از هلال‌احمر شهرری تا داروخانه سیزده آبان، همه را رفتم. الان با راهنمایی دوستان توانستم دارو را اینجا تهیه کنم؛ یعنی از شهرری تا خیابان کریم‌خان آمدم تا دارو را پیدا کنم. اگر داروخانه هلال‌احمر نبود، واقعا برای پیداکردن دارو ناامید شده بودیم؛ چون مریض ما واقعا حالش بد است و به پزشک گفته بودیم ما این دارو را پیدا نمی‌کنیم و باید داروی دیگری بنویسد که الحمدلله دارو پیدا شد». ایشان به اتفاقی مشابه که پیش‌از‌این شاهد بود، اشاره می‌کند که «قبلا هم برای تهیه دارو همین مشکل برای‌مان پیش آمده بود، مجبور شدیم روند یک‌هفته‌ای را پیش بگیریم که در آخر دارو را در داروخانه سیزده آبان پیدا کردیم. در این شش ماه بیماری پدرم، ما پیگیر پیدا‌کردن دارو بودیم؛ چون مرتب دوز داروهای پدر هم تغییر می‌کند؛ یعنی با هر شیمی‌درمانی به دلیل مشکل پلاکت خون، قلب یا چیزهای دیگر داروها متفاوت می‌شود و داروی مشخصی نیست که از همان بگیریم و هر سری باید به دنبال داروی جدیدی برویم. برای همین پیش آمده که دو الی سه روز دارو به دستمان نرسد، ما چهار برادر هستیم و هر چهارتا مرتب به دنبال داروهای پدر هستیم و بیشترین داروخانه‌ای که در آن دارو پیدا کردیم، هلال‌احمر، سیزده آبان و بیست‌و‌نه فروردین بوده است». دختر و پسر جوانی از در اصلی داروخانه بیرون می‌آیند، با صدای آرام به هم چیزی می‌گویند و می‌خندند. دختر ریزاندام و خوش‌برخوردی که برای تهیه داروی ام‌اس خود اینجا آمده، از تجربه خود برای تهیه دارو می‌گوید: «من داروی زادیوار استفاده می‌کنم، از کرمانشاه آمدیم. البته برای کار دیگری آمدیم؛ ولی داروهایم هم تمام شده و الان آمدیم اینجا که آن را تهیه کنیم؛ اما در شهر خودمان هم گاهی برای تهیه دارو اذیت می‌شویم؛ مثلا چند روز از تاریخی که دارو باید تحویل شود، می‌گذرد تا به دستمان می‌رسد و این در روند درمان هم تأثیر خواهد داشت؛ اما الان به ما گفتند این خط قرمز را جلو برویم و همان‌جا دارو را تحویل بگیریم». دختر جوان درباره هزینه تهیه دارو اضافه می‌کند: «چون تحت پوشش بیمه‌ای نیستیم، ماهی یک‌میلیون‌و 400 بابت دارو پرداخت می‌کنیم و هر عدد قرص هم به شکل آزاد 20 هزار تومان می‌شود که 60 عدد آن یک‌میلیون‌و 200 می‌شود».

تا الان به اندازه 2 تا پول دارو کرایه ماشین داده‌ام

در رفت‌وآمد به داروخانه، آدم‌هایی با سن‌های مختلف به چشم می‌خورند که هرکدام در پی دارو برای خود یا عزیزان‌شان هستند. جلوی در داروخانه پیرمردی با چشمانی کم‌سو، قرمز و کمی مرطوب دفترچه بیمه‌اش را در دست گرفته و به زحمت سعی در خواندن نسخه خود دارد، جلو می‌آید، «جوان اینجا چه نوشته؟ چشم من درست نمی‌بیند»، لرزش دستانش، دفترچه را در هوا کمی تکان می‌دهد و بیشتر جملاتش را دو بار تکرار می‌کند. با آرامشی می‌گوید: «من یک‌سال‌و نیم درگیر دیابت بودم، این‌قدر انسولین زدم که دیابتم تنظیم شد؛ ولی آخرش گفتند که شبکیه‌ام مشکل دارد، تا الان اندازه دو تا قیمت دارو، پول کرایه تاکسی داده‌ام که داروهایم را پیدا کنم. حالا اینجا هم اگر دارو ندهد، باید بروم داروخانه ارتش در میدان حر. نمی‌دانم چرا این‌طوری شده که دارو پیدا نمی‌شود، حالا خدا را شکر بیمه هستم و خیلی هزینه دارو نمی‌کنم...».

دارو مگر پیدا می‌شود؟

جلوی در اصلی داروخانه کمتر کسی برای مصاحبه و درددل رمقی دارد، آدم‌ها می‌خواهند هرچه زودتر یا داروی خود را تحویل بگیرند یا برای پیدا‌کردن دارو به داروخانه دیگری بروند. زن میانسالی که گوشه چادرش را در بغل گرفته، با صدای بلند از پشت خط تلفن با کسی صحبت می‌کند، بین هر جمله می‌گوید «حالا چه کار کنم». با شنیدن سؤال از روند تهیه دارو، می‌خندد و می‌گوید: «دارو مگر پیدا می‌شود؟»، بعد لبخندش محو می‌شود و با استیصال ادامه می‌دهد: «الان من پیوند کلیه شده‌ام، یک ماه است که دنبال دارو هستیم و دارو هم پیدا نمی‌شود. الان دو روزی می‌شود که دارو نخورده‌ام. از شهر قدس برای دارو اینجا می‌آیم، من پارک‌وی و چند جای دیگر هم رفتم؛ ولی پیدا نکردم. حداقل بتوانم برای پنج روز هم دارو پیدا کنم، کافی است. الان اگر عمل پس بزند، چه کار کنم؟ من سرپرستی هم ندارم، اگر دوباره مریض شوم، تکلیف بچه‌ها چه می‌شود...».

بین صحبت‌های این زن، مرد میانسالی که پیش‌از‌این در داروخانه بوده، جلو می‌آید و کاغذی که روی آن نام چند دارو را نوشته، نشان می‌دهد، جای تاخوردگی عمیقی روی کاغذ است و با انگشت تک‌تک آن نام‌ها را نشان می‌دهد. با تندی می‌گوید: «دارو نیست، اسم این داروها را هم می‌توانم به شما بگویم. سیکلو فوسفامید که در ایران هم تولید می‌شود، هر داروخانه‌ای رفتم نداشت. هلال‌احمر که آمدم می‌گویند باید بگردی، می‌گویم من سیزده آبان و همه جا را گشتم، می‌گویند باز هم بگرد. دیگر نمی‌دانم باید چه کار کنم...».

روند تهیه دارو افتضاح است

در بین جمعیتی که در داروخانه در رفت و آمد هستند، جلوی مرد جوانی می‌رویم که با عجله به سمت خیابان می‌رود، تمایل چندانی به مصاحبه ندارد و در حین قدم‌هایش، نفس‌زنان می‌گوید: «من خدا را شکر برای بیماری خاصی هم دنبال دارو نیستم. پسرم یک مقدار گفتارش مشکل دارد و دارویی که باید مصرف کند برای تمرکز اعصاب است که نیست. من تمام داروخانه‌های بزرگ دولتی را رفتم و هیچ‌کدام دارو نداشتند...».

چند ثانیه بعد از اتمام مصاحبه پسر جوانی جلو می‌آید و می‌پرسد «شما خبرنگار هستید؟ بیا من صحبت می‌کنم». شکم برآمده‌ای دارد و آرام راه می‌رود، برای تهیه داروی پدرش که مبتلا به مشکل دیالیز و پروستات است، به این داروخانه آمده، با صدایی خسته اما لحنی تند می‌گوید: «ببینید روند تهیه دارو افتضاح است، بعضی وقت‌ها دارویی به نام میکرورلین اصلا نیست و باید من از تهرانپارس به داروخانه سیزده آبان و مرکز شهر بیایم تا آن را پیدا کنم. فقط هم من نیستم که این شرایط را دارم، اصلا نیازی ندارد شما گزارش تهیه کنید، چیزی که این‌قدر واضح است نیاز به گزارش ندارد... مثلا من از هشت صبح برای تهیه دارو آمدم، الان ظهر شده و هنوز نوبتم نشده. تهیه دارو دوندگی دارد و مثل اروپا نیست که دارو را جلوی در خانه تحویل بگیری».

در آخرین دقایق حضورمان مقابل داروخانه هلال‌احمر، بین دو تا سه نفری که حاضر به گفت‌وگو نشدند، مردی چهارشانه که لباس سفید بلوچ به تن دارد، شروع به صحبت می‌کند، حدود سه ماهی می‌شود که پیوند کلیه انجام داده و از روند تجربه خود برای تهیه دارو می‌گوید: «من هر ماه برای تهیه دارو از چابهار به تهران می‌آیم، اما هر دفعه یک بهانه می‌آورند، یک بار می‌گویند تأمین اجتماعی باید نسخه را تأیید کند، بعد می‌گویند معاونت درمان، والا از صبح دو بار معاونت درمان رفتم. الان برای دو ماه دارو نوشته ولی به اندازه یک ماه به من دارو تحویل دادند. می‌گویند داروی پروگراف یک میل نداریم، نیم‌میل داریم، همان نیم‌میل هم به اندازه یک ماه به من دادند...».

داروخانه سیزده آبان: بیمارانی در پی دارو

هر چند دقیقه یک بار، آدم‌های روی صندلی که روبه‌روی در داروخانه سیزده آبان قرار دارد، عوض می‌شوند. یکی مدارک پزشکی یا پوشه‌ای در دست دارد، دیگری با نگرانی گوشی همراهش را روی گوشش گذاشته و با کسی آن طرف خط حرف می‌زند، برخی هم تنها منتظرند و بعد از چند لحظه انتظار یا وارد داروخانه می‌شوند و یا مسیر دیگری را می‌روند. بین صدای تمام رهگذران، صدای راننده‌های تاکسی ثابت است و به‌سرعت مسافرانشان به مقصد داروخانه‌ای دیگر برای تهیه دارو تکمیل می‌شود.

اینجا هم بیشتر آدم‌ها جواب رد برای گفت‌وگو می‌دهند و با عجله راه خود را ادامه می‌دهند، مانند پدری جوان که با سرعت از داروخانه بیرون می‌آید و با عصبانیت می‌گوید: «من مصاحبه نمی‌کنم، فقط بگویید دارو نیست.». چهره جوانی دارد اما موهای سفید سرش از مشکی‌ها پیشی گرفته، کمی آرام‌تر می‌شود و با صدایی ملایم‌تری جملات خود را ادامه می‌دهد: «من برای سرطان خون فرزندم دنبال دارو هستم، خیلی سخت دارو پیدا می‌شود. داروخانه‌ها دارو نمی‌دهند و متأسفانه بازار سیاه شده. اگر دارو را آزاد تهیه کنم که قیمت‌ها وحشتناک است و دولتی هم کسی دارو نمی‌دهد. دکتر گفته فقط داروی آلمانی که آن‌هم هیچ‌کجا نیست... الان یک آنکاسپال می‌خواهم که به خاطرش کل داروخانه‌های ایران را گشتم، این آمپول تا وزن 35 کیلو را می‌زند، بچه من 30 کیلو است و مجبور شدم یک بچه پنج کیلویی هم پیدا کنم که هم‌زمان با هم تزریق کنند، الان سه ماه است که درگیر این بیماری هستیم و از این مصیبت‌ها هم داریم...».

بین این آدم‌ها که اغلبشان دیگر توانی برای گشتن دیگر داروخانه‌ها را ندارند، افراد دیگری هستند که داروی خود را بدون دردسر و به شکل کامل از این داروخانه دریافت می‌کنند، مانند زنی جوان که با لبخند می‌گوید: «راستش من هر موقع آمدم دارو را به‌راحتی تهیه کردم، چون برای بیماری خاصی نیست که نتوانم تهیه کنم...»

امیدوارم این شرایط نصیب هیچ‌کس نشود

جمله تکراری بین بیشتر این مراجعه‌کنندگان به داروخانه «مصاحبه نمی‌کنم» است که این امتناع از سر بی‌اعتمادی، عجله یا شاید ناامیدی باشد. بین معدود آدم‌هایی که حاضر به گفت‌وگو می‌شوند، مرد نسبتا جوانی است که برای تهیه داروی خواهرش به این داروخانه آمده. مردی چهارشانه که در جواب بعضی سؤال‌ها لکنت زبانش کمی بیشتر می‌شود. با صدایی آرام و روی خوش می‌گوید: «برای تهیه داروی سرطان ریه خواهرم آمدم، فقط چهار‌میلیون و 500 هزینه قرص‌هایش شده که تازه ایرانی هم بوده، البته الان یک میلیون به آن اضافه شده. تازه ما بیمه تأمین اجتماعی داریم. یک آمپول فرانسوی هرعدد سه میلیون و یک آمپول دیگر یک‌میلیون و 400 است و یکی را سه ماه یک بار و دیگری را ماهی یک بار باید تزریق کند. الان یکی از آمپول‌ها نیست، مجبوریم بگردیم تا پیدا کنیم. ماه پیش هم چندتا از داروها نبود، فقط امیدوارم این شرایط نصیب هیچ‌کس نشود...».

داروی ایرانی به مادرم نمی‌سازد، داروی خارجی هم نیست

مردی با موهای جوگندمی با قدم‌های آرام از داروخانه بیرون می‌آید، برای تهیه داروی مادرش که مدتی است درگیر سرطان ریه شده به داروخانه آمده و از روند تهیه داروها می‌گوید: «مشکل خاصی برای تهیه دارو نداشتیم، مخصوصا این داروخانه. اما داروهای ایرانی به مادر من نمی‌سازد و خارجی همان نوع دارو هم در داروخانه‌ها موجود نیست، الان هشت دوره این داروها تکرار می‌شود. گاهی پیدا شده ولی بعضی وقت‌ها هم اصلا پیدا نشده. بیشترین داروخانه‌هایی که توانستیم در این مدت دارو را تهیه کنیم، سیزده آبان و هلال احمر بوده است». چند دقیقه بعد پیرمرد و دختر جوانی از داروخانه بیرون می‌آیند که در جواب برای انجام مصاحبه، دختر با لبخندی از سر احترام می‌گوید: «ببخشید مادرم تصادف کرده و باید سریع به بیمارستان برگردیم...».

این دارو بیمه نیست و هزینه میلیونی آن را باید نقدی پرداخت کنیم

ساعت کمی از ظهر گذشته و همچنان صدای تاکسی‌های روبه‌روی داروخانه به گوش می‌رسد که منتظر مسافرها به مقصد داروخانه هلال‌احمر هستند. اینجا همچنان تعداد ترددها پابرجاست و از بین آنها تمایل کمی برای مصاحبه وجود دارد‌ اما یکی از مراجعه‌کننده‌ها به داروخانه شروع به صحبت می‌کند. پدر دختری سرطانی که برای تهیه‌ داروها دست به دامن خیریه‌های سرطانی شده و می‌گوید: «دخترم داروی زاکاریا صرف می‌کند که بیمه هم نیست. تا هفته پیش به مدت 30 روز این دارو نبود و تقریبا از چهارشنبه دوباره توزیع شده البته شنیدم قیمتش حدود هشت میلیون کم شده، یعنی هر دز که 25 میلیون تومان بود، الان 17 میلیون شده، چون این دارو بیمه ندارد، یک خیریه که بیماران سرطانی را پوشش می‌دهد حدود 10 میلیون برای تهیه دارو به ما کمک می‌کند...». چند قدم آن‌طرف‌تر پیرمردی مردد، از داروخانه بیرون می‌آید، کمی مکث می‌کند، به داخل دفترچه بیمه نگاهی می‌کند و دوباره داخل داروخانه می‌رود. دو الی سه دقیقه بعد بیرون می‌آید و آدرسی که روی یکی از صفحات نوشته را نشان ‌می‌دهد، «نوشته کجا باید برم؟» سپس با صدایی آرام اما گله‌مندانه می‌گوید: «آمدم داروی پروستاتم را بگیرم، برای تهیه دارو مشکلی نداشتم فقط برای بیمه من را از این طرف به آن طرف می‌فرستند، می‌گویند سایت بیمه‌های نیروی مسلح قطع شده، یا بعدازظهر بیا، یا فردا صبح....» بدون اتمام کامل جملاتش خداحافظی می‌کند و دوباره به داخل داروخانه می‌رود. شاید همین چند داروخانه مهم تهران، آخرین امید بسیاری از بیماران باشد که برای تأمین دارو تمام شهر را زیر پا گذاشتند، حتی بیماران بسیاری با جرعه امیدی که برایشان مانده از شهری دیگر راهی تهران می‌شوند و در پی دارو از داروخانه‌ای به داروخانه دیگر می‌روند. آدم‌هایی که علاوه بر درد بیماری، حالا باید نگران تأمین داروهای خود یا عزیزانشان هم باشند....

کارشناس: اصلی‌ترین مشکل دارو، بحث نقدینگی است

محمود نجفی‌عرب، رئیس فدراسیون اقتصاد سلامت اتاق بازرگانی در گفت‌وگو با «شرق» به وضعیت حال حاضر اقتصاد دارو در کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی سود سپرده را رسما 23 درصد می‌کنیم، این پول و تسهیلاتی که بانک‌ها بخواهند به صنعت بدهند، نرخ مؤثر آن بالای 30 درصد می‌رود. بانک وقتی به من که سپرده‌گذار هستم 23 درصد می‌دهد، دیگر وام 18 درصد که نمی‌دهد، اینها نکات اصلی است که باید به آن توجه شود. وی ادامه می‌دهد: کلا در صنعت دارو، پخش و داروخانه‌ها گردش نقدینگی به‌شدت دچار مشکل است، منابع مورد نیازشان برای تغییر نرخ ارز افزایش معنی‌داری پیدا کرده و حجم نقدینگی مورد‌نیاز صنعت به‌شدت افزایش پیدا کرده و الان بانک‌ها هم با مشکلاتی مواجه هستند. الان مشکل اصلی صنایع داروسازی عمدتا نقدینگی آنها است. همچنین بدهی بیمارستان‌های دولتی و سازمان‌های بیمه‌گر به‌شدت افزایش پیدا کرده و قرار بوده از طرف سازمان مدیریت منابعی به آنها تزریق شود. این عضو اتاق بازرگان اضافه می‌کند: دربا‌ره طرح دارویار هم ظاهرا به آن شکل که باید، پیش نرفته و این دومینو همچنان ادامه دارد. بازهم تأکید می‌کنم که بزرگ‌ترین مشکل این صنعت الان بحث نقدینگی و منابع موردنیاز برای جریان امورشان است، این بزرگ‌ترین مشکل صنعت دارو است. وی در پاسخ به اینکه اگر وضعیت به همین شکل پیش برود، در چند ماه آینده شاهد چه چیزی خواهیم بود، اضافه می‌کند: اصلا نباید به این شکل پیش برود، ما نباید به این فکر کنیم که این روند به همین شکل ادامه پیدا کند و منتظر بحران دیگری باشیم، به اعتقاد من باید جلوی این بحران را بگیریم. همین امروز هم با مسئولان وزارت بهداشت جلسه داشتیم، خود آنها هم نگران این وضعیت هستند. چون وقتی در این حوزه کمبود منابع وجود داشته باشد، تأمین مواد هم دچار مشکل خواهد شد. امروز معاون غذا و دارو اظهار می‌کردند که قرار شده تا 12 هزار میلیارد تزریق شود و اگر این اتفاق نیفتد، مشکلاتی خواهیم داشت. باید حتما این اتفاق بیفتد، ما نباید اجازه دهیم مشکل ایجاد شود و بعد دنبال رفع آن باشیم. نجفی‌عرب با اشاره به ریشه اصلی بحران دارو در کشور‌ می‌گوید: وقتی ما طرحی را به نام طرح دارویار در نظر می‌گیریم، این طرح بایدهایی دارد که بخشی از آن به خود وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو مربوط است و بخش دیگر خارج از حیطه اختیارات آنهاست. مثل سازمان مدیریت برنامه‌ریزی، خزانه‌داری، وزارت اقتصاد و سازمان‌های بیمه‌گر که باید منابع را به‌موقع پرداخت کنند، بدهی‌ها را به داروخانه‌ها، شرکت‌های پخش، تولیدی و بیمارستان‌ها به‌موقع بدهند، در‌واقع این ماجرا مثل یک چرخه است و بخشی از داستان طرح دارویار به حوزه سازمان غذا و دارو برمی‌گردد و بخش زیادی از آن به بیرون از این سازمان و به دستگاه‌های حاکمیتی مربوط است. حال همه باید با هم و در کنار هم به درستی کار کنند که این مشکل رفع شود.

وی در پاسخ به اینکه پیش از این مسئولان علت بخش زیادی از مشکل تأمین دارو را به موضوع تحریم کشور مرتبط می‌دانستند، در‌حال‌حاضر شما چقدر از این بحران را به موضوع تحریم‌ها ارتباط می‌دهید، ادامه می‌دهد: ممکن است به یک بخش جزئی مربوط باشد‌ اما در حوزه دارو فقط برای بحث نقل‌و‌انتقال منابع مالی دارو موضوعیت دارد، آن‌هم بیشتر بر ‌روی شرکت‌های وارداتی اثر دارد. چون ما بیشترین موادمان را از منابع چین و هند تهیه می‌کنیم که از آن جهت خیلی مشکلی نداریم. سال گذشته در همین موقع‌ها ما چنین مشکلاتی را نداشتیم و تحریم هم که از اول انقلاب همراه ما بوده. این ماجرا ربطی به تحریم ندارد و بیشتر به ناهماهنگی‌های داخلی برمی‌گردد.