ضرورت بازآفرینی لباسهای سنتی ایرانی
درحالی که ارتباطات فرهنگی روز به روز گستردهتر میشود، اکثر کشورها سعی میکنند با بهرهگرفتن از داراییهایی چون فرهنگ و سنتهای گذشته خود، از آن به عنوان یک ابزار قدرت استفاده کنند.
فاطمه مقدم، پژوهشگر: درحالی که ارتباطات فرهنگی روز به روز گستردهتر میشود، اکثر کشورها سعی میکنند با بهرهگرفتن از داراییهایی چون فرهنگ و سنتهای گذشته خود، از آن به عنوان یک ابزار قدرت استفاده کنند. برای اینکه غذاهای سنتی، محوطههای تاریخی، صنایع دستی، لباس و هر بخش از هویت یا فرهنگ یک کشور برای همیشه جزئی از گنجینه میراث جهانی بشر شود، باید علاوه بر محافظت و نگهداری و معرفی ارزشهای آن به جهانیان، نوعی تبلیغ برای آن فرهنگ انجام شود تا بخشی از هویتش به سرمایههای جهانی تبدیل شود. از این رو نگهداشت فرهنگ با اجزای آن و معرفی آنها به جهانیان خود نشانی از قدرت به شمار میرود.
در فرهنگ ایرانی، نمادها و نشانههای عمیقی وجود دارد که در پشت هرکدام محتوایی ژرف پنهان است. مدت زیادی نیست که برخی از طراحان لباس با توجه به اهمیت خلاقیت و نوآوری در طراحی لباس به امری خلاقانه در حوزه فرهنگی دست زدهاند و با استفاده از نقشها و نمادهای سنتی پوشاک ایرانی نظیر بتهجقه، گل شاهعباسی و... در لباسهایی با طراحی و برشهای مدرن میپردازند.
نکتهای که در سالهای اخیر زیاد به چشم میخورد، عرضه لباسهایی با نام سنتی است که در آنها از نقشهای ایرانی بدون خلاقیت استفاده شده است؛ تلاشهایی که نتیجه همه آنها نه تنها بازتولید زیبایی نیست بلکه ساخت خاطره بصری مخدوش از آن چیزی است که به عنوان لباس سنتی در ذهن ایرانیان میتواند جایگاه ارجمندی داشته باشد.
تنها در دو نوع جامعه، مد پیشرفت زیادی نمیکند؛ یکی جوامعی که جمعیت کمی دارند و یکی جوامعی که افراد آن از نظر سطح دانش و بینش مترقی باشند، چون آنقدر درگیر مسائل اندیشه و تولید دانش و هنر هستند که به لباسپوشیدن بر اساس مد ارزشی قائل نمیشوند و مد نمیتواند در این جوامع پا بگیرد. این در حالی است که ایران این دو ویژگی را ندارد و طبیعتا مد به عنوان حرکت رو به جلو در جامعه پذیرفته میشود و مردم را به سمت خود میکشد.
از سوی دیگر برای یک انسان امروزی این سؤال مطرح میشود که آیا این نوع لباس سنتی میتواند کارایی لازم را داشته باشد؟ مسلما نه.
در دنیای تجارت، تولیدیها عمدتا بر اساس سبک و رویه اقتصادی مبتنی بر بهصرفه و ارزان بودن با قابلیت کپیسازی بسیار بالا رو به گسترش است. طبیعتا چون مسئله سود و زیان در تولید انبوه لباس اهمیت بسیاری پیدا میکند، تولیدکنندگان حتی در صورت بهکاربردن نقوش و دوختها و رودوزیهای سنتی به ناچار نمیتوانند به این بخش باکیفیت بپردازند و حتی ریزهکاریهای سوزندوزی و دیگر رودوزیهای برگرفته از لباسهای سنتی را با چرخ صنعتی انجام میدهند و ماهیت این نوع دوختها تغییر میکند و طبیعتا کیفیت آن نیز بسیار پایین میآید.
آنچه از برایند بازار به دست میآید این است که تنها قشر متوسط رو به پایین از نظر اقتصادی تمایل بیشتری به استفاده از لباسهایی دارند که با بخش یا تکهای از نقوش یا طرح و پارچههای سنتی تزئین شده است. ضرورت دارد برای بازآفرینی لباسهای سنتی ایرانی حتی در سطح نقوش و طرحها به کیفیت چه در نوع پارچه و چه در دوخت توجه بسیاری شود و همین فاکتورها قیمت لباس را به شدت افزایش داده و از دسترس عامه مردم خارج میکند، آنچه در دسترس عموم باقی میماند لباسهای بیکیفت و ارزانی است که تنها مخاطبان کمی از قشر ضعیف جامعه دارد.
این نوع دوخت در جنوب ایران نیز وجود دارد. همین نوع دوخت وقتی با ظرافت دوخت دستدوز سنتی روی لباس میآید، قیمت آن لباس را به شدت افزایش میدهد. وقتی طراحی قصد میکند این نوع دوخت فارس (خوسدوزی) را روی لباسهای که در بازار قرار است عرضه شود، بیاورد ناچار است به شدت کیفیت دوخت و حتی پارچه را پایین بیاورد تا قیمتش به قیمتهای بازار نزدیک شود، به همین منظور کیفیت آن افت پیدا میکند و هم از نظر فرمی ترکیب نامناسبی به وجود میآید.
لباسهای سنتی لباسهای بسیار فاخری هستند و برخی طراحان با استفاده بجا و درست به همان سبک اصیل از طرحها، باعث زندهنگهداشتن نقوش و طرحهای لباسهای سنتی میشوند که این کار همانطورکه بیان شد هزینه تمام شده یک لباس را به شدت افزایش میدهد اما برخی نیز با ارائه دوختهای بیکیفیت یا استفاده غیرخلاقانه نقوش برآمده از لباسهای سنتی را در ذهن مخاطب مخدوش میکنند.
انواع دوختهای باارزش و زیبای سنتی چه خوسدوزی فارس و چه مثلا سوزندوزی بلوچ باید روی لباسها و پارچههایی بیاید که خود نیز ارزشمند و باکیفیت باشند نه اینکه مانند نمونههای بازاری مثلا تکهدوزیهایی از دوختهای سنتی نظیر بلوچدوزی یا همان سوزندوزی را روی بدترین نوع پارچه به کار میبرند که همه چیز را زیر سؤال میبرد.
گرچه لباسهای امروزی ما مدرن است اما عقبه برخی از لباسها نظیر روپوش که متداولترین لباس زنانه است، به لباسهای سنتی خودمان برمیگردد. روپوش و کت امروزی و در واقع لباسهایی که به صورت پوشش تیشکل هستند، به لباسی سنتی به نام چوخا برمیگردد که بالاپوش مردانهای است مشترک بین اقوام ایرانی و اهالی استان فارس.
ارخالق نیز لباسی تیشکل و بلند و گشاد است که توسط مردان و زنان ایل قشقایی استفاده میشده که این ارخالق گاه به صورت نیمهتنه و قد آن تا کمر بوده که کت و روپوش امروزی ادامه فرمی همین لباسهاست. در واقع این نوع روپوش از دوره مادها روی لباس برخی از اقوام ایرانی بوده و در برخی زمانها، استفاده از آن کمرنگ و در برخی زمانها پررنگ بوده است. استفاده از این روپوش به کشورهای اروپایی هم رفته و البته این نوع کت و روپوش کنونی همانی است که از غرب به ایران آمده اما عقبه آن به لباسهای سنتی خودمان برمیگردد.
ما در لباس دو بخش داریم؛ یک بخش تزئیناتی که شامل رودوزیها و نقوش و همینطور اکسسوریهاست که بسیار دیده میشود و یک بخش بزرگ و مهم لباس الگو یا پترن است که چشمگیر نیست اما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
لباسها هم از الگو میتواند ادامه پیدا کند و هم از نقوش و طرحها. به طور نمونه ما یک نوع شلوار شیرازی مردانه داریم، شلواری که شبیه به شلوار کردی است. با استفاده از الگوی این شلوار، شلوارهای مدرنی که مخاطبان امروزی علاقهمند به استفاده از آن باشند، در حال تولید است، عدهای از مخاطبان جوان نیز به این شلوارها بسیار علاقه نشان دادهاند. همچنین سعی میکنیم که درباره الگوی اولیه اطلاعاتی بدهیم تا بیننده متوجه محلیبودن الگوی آن شود و جالب است وقتی میگوییم که این از الگوی شلوار موسوم به شیرازی برگرفته شده، تعجب میکنند که چنین شلوار زیبایی در پیشینه لباسهای محلی شهرشان وجود دارد.
اهمیت موضوع لباسهای محلی ماندگاری آنهاست و این ماندگاری نباید حتما در زندگی روزمره اتفاق بیفتد بلکه میتواند به شکلهای دیگری چون پیوند با هنرهای دیگر خود را نشان دهد؛ نظیر هنرهای تجسمی یا هنرهای نمایشی که مثلا نوع میکسمدیا نیز میتواند به ماندگاری این لباسها کمک کند یا بر فرض از الگوی لباسی چون چوخا میتوان در یک چیدمان هنری بهره برد یا از الگوی بافت لباسهای سنتی در آثار تجسمی استفاده کرد.