نگاهی به اثر اخراجهای استادان دانشگاه بر ساحت این سیستم
مهاجرتهایی که راهش را باز گذاشتند؟
این همه هزینههای کلان صرف تولید نیروهای انسانی ماهر میشود، بهرهبرداری اینها از دست میرود و ما شاهد افت تحصیلی هستیم
چند ماه اخیر آبستن اتفاقات ناخوشایند بسیاری بود، اتفاقاتی که عزم برخی از آنها را هم که قصد مهاجرت نداشتند ظاهرا برای رفتن جزم کرد. ماجرایی مثل شدتگرفتن محدودیت یا اخراج استادان بنام دانشگاهها شاید یکی از همان اتفاقات ناخوشایند باشد. اخراجهایی که در درازمدت تیشه بر ساحت دانشگاه و فضای علمی کشور خواهد زد و در این امر، دلزدگی برخی از دانشجوها و استادان مسیری جز مهاجرت و رفتن از آشیانه خود را پیشروی آنها نمیگذارد.
نسترن فرخه: چند ماه اخیر آبستن اتفاقات ناخوشایند بسیاری بود، اتفاقاتی که عزم برخی از آنها را هم که قصد مهاجرت نداشتند ظاهرا برای رفتن جزم کرد. ماجرایی مثل شدتگرفتن محدودیت یا اخراج استادان بنام دانشگاهها شاید یکی از همان اتفاقات ناخوشایند باشد. اخراجهایی که در درازمدت تیشه بر ساحت دانشگاه و فضای علمی کشور خواهد زد و در این امر، دلزدگی برخی از دانشجوها و استادان مسیری جز مهاجرت و رفتن از آشیانه خود را پیشروی آنها نمیگذارد.
بهتازگی خبر اخراج استادانی مانند رضا امیدی، محسن برهانی یا قطع حقوق آذین موحد دانشیار دانشکده هنرهای زیبا، واکنشهایی در پی داشت که البته پیش از این هم برخی استادان در خطر اخراج یا تعلیق از دانشگاه قرار داشتند، موضوعی که سعید معیدفر، جامعهشناس، در بخشی از صحبتهایش با «شرق» به آن اشاره میکند که «طبعا شاید خیلی هم این اعتقاد وجود نداشته باشد که حالا اگر این نیرو بماند، خوب باشد؛ نه، ظاهرا مبنای جذب برای نیروهایی با ویژگیها و مختصاتی درست نقطه مقابل برنامه توسعه و درست در نقطه مقابل نظام جهانی است.
بنابراین از این جهت رفتار فوق قابل فهم است و این بیان میکند که اساسا اگر اینها بروند به نفع ماست، درست است که تلویحا اشاره میکنند این مهاجرت یا بیرونرفتنها ممکن است درست نباشد ولی از طرف دیگر تمام زمینهها و بسترهای آن فراهم شده است».
از مبانی اصلی توسعه، نیروی انسانی ماهر است
سعید معیدفر، جامعهشناس، در گفتوگویی که با «شرق» داشت، به ماجرای اخراج تعدادی از استادان که در سه ماه اخیر اتفاق افتاده اشاره میکند و در پاسخ به اینکه چنین اتفاقاتی که در واقع عرصه را برای استادان دانشگاهی تنگ میکند و منجر به اخراج آنها میشود، چه آسیبی را متحمل سیستم دانشگاهی میکند؟ میگوید: مشکل اصلی هدفگیریهای خود کشور است، هدفگیریهای اصلی تا حد زیادی تعیین میکند که شما در چارچوب آن اهداف باید از چه پتانسیل و انرژیهایی استفاده کنید.
وقتی یک کشور مسیر توسعه را در پیش گرفته باشد و دنبال این باشد که منابع خود را تقویت کند، سرمایههای خود را افزایش دهد و در نظام جهانی نقش مهمی ایفا کند، مخصوصا در رقابتی که به طور جدی میان عناصر مختلف در سطح جهان وجود دارد، معمولا تلاش بر این میشود که قدرت جذب سرمایههای انسانی را به حد اعلای خود داشته باشید؛ چون به هر حال یکی از مبانی اصلی توسعه، نیروی انسانی ماهر است و به میزانی که از این نیروی ماهر برخوردار باشید میتوانید منابع را ارتقا و سرمایهها را افزایش دهید. حتی میتوان در فرایند رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی رقابت کنید. اما وقتی از چرخه رقابت جهانی برای توسعه در تمام ابعاد به دور باشید و با نظام جهانی در تعارض قرار بگیرید، حتی بعضا به مقابله با آن برخیزید، نیروهای ماهر را از دست خواهید داد و خیلی از آنها اساسا مهاجرت میکنند و نمیمانند. کمااینکه ما در سالهای گذشته با موج بسیار شدید مهاجرت نخبگان در همه رشتهها مواجه بودیم.
موج مهاجرت و جهتگیریهای اشتباه توسعه
این جامعهشناس اضافه میکند: بنابراین آن موج نشان میدهد که عملا برخی جهتگیریهای توسعهای در کشور غلط و در تضاد با نظام جهانی است. همین مسئله میتواند به شما بگوید چه نیرویی را میتوانید جذب یا دفع کنید. در چنین سیستمی نیرویی که دفع میشود همان نیروی ماهر و برجستهای است که به توسعه کمک میکند و بهعکس، چه نیرویی جذب میشود؟ نیرویی که بعضا در فضای رانت، فساد و مقابله با نظم جهانی تا حدی در چارچوب آن هدفگذاریهای کشور قرار گیرد. متأسفانه ما شاهدیم در کنار آن فرایند گسترده مهاجرت نیروی انسانی و ماهر، اخراج استادان هم داریم؛ بنابراین اینها همراستا هستند و اینها را باید با هم دید. طبعا شاید خیلی هم این اعتقاد وجود نداشته باشد که حالا اگر این نیرو بماند، خوب باشد؛ نه، اساسا مبنای جذب برای نیروهایی با ویژگیها و مختصاتی درست نقطه مقابل برنامه توسعه و درست در نقطه مقابل نظام جهانی است؛ بنابراین از این جهت رفتار فوق قابل فهم است و این بیان میکند که اساسا اگر اینها بروند به نفع ماست. درست است که تلویحا اشاره میکنند این مهاجرت یا بیرونرفتنها ممکن است درست نباشد، ولی از طرف دیگر تمام زمینهها و بسترهای آن فراهم شده است.
نظام آموزشی فاقد استانداردهای علمی
معیدفر به این عوامل اشاره میکند و ادامه میدهد: حتی گاهی در سیستم دانشگاهی یک نوع دافعه میبینید که برخی نیروها حتی نمیتوانند در چارچوب آن قرار بگیرند. حال آنهایی هم که به هر نحوی با همه مسائل و تنگناها میمانند، با همین شیوهها دفع میشوند. بنابراین اینکه میفرمایید چنین اتفاقاتی چه صدماتی خواهد داشت، صدماتش دقیقا مشخص است؛ این همه پول و هزینههای کلانی که صرف تولید نیروهای انسانی ماهر میشود، بهرهبرداری اینها عملا از دست میرود و هر روز ما شاهد افت تحصیلی هستیم. گزارشهایی که آمده بهشدت نشان میدهد در تمام مقاطع چه قبل از دانشگاه و چه مقاطع دانشگاهی با افت تحصیلی و نظام آموزشی روبهرو هستیم و بعضا از کنکور گزارش میشود که متأسفانه با کمتر از 10 درصد پاسخ مثبت، وارد دانشگاه میشوند که اینها همه حاکی از یک نظام آموزشی است که فاقد استانداردهای علمی یا در واقع ضعف استانداردهای علمی است. اخراج استادان هم در همین راستا تعریف میشود.
اثر این رفتارها با استادان بر دانشجو چه میشود؟
این جامعهشناس در پاسخ به اینکه اثر این اتفاقات روی دانشجویی که شاهد چنین مسائلی است چه میشود؟ اضافه میکند: یک اثرش بر دانشجویان این است که دیگر آن انگیزههای تحصیلی لازم را نخواهند داشت، بعضی از آنها که انگیزههای قویتر هم دارند گاهی حتی به فکر رفتن میافتند، چون احساس میکنند آن حداقلهای لازم برای تحصیل یا ارتقایشان وجود ندارد یا استادانی که بتوانند از آنها دانش لازم را کسب کنند وجود ندارند. ممکن است قشر نخبه به همراه استادان خود بروند و نمانند. آنهایی هم که نه بضاعت رفتن را دارند و نه نخبه محسوب میشوند، دچار ضعف فضای آموزشی و استانداردهای مربوطه میشوند که در همه بخشهای آینده کشور اثر دارد و وقتی دانشجو فارغالتحصیل شود، تأثیر لازم برای بهبود شرایط را نخواهد داشت. حتی وقتی انگیزههای تحصیل از بین برود، انگیزههای دیگری جایگزین آن میشود که متأسفانه در کشور ما زیاد اتفاق میافتد. اینکه افراد با شیوههای غیرعلمی و غیرعقلانی بتوانند ارتقا پیدا کنند، ما شاهد هستیم که فساد و رانت شیوههای ارتقایی است که همه اینها کارآمدی سیستم را از بین میبرد. نتیجه هم این میشود که شما هیچ مسئلهای را نمیتوانید حل کنید و امروز برای حل مسئله در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی، فلسفی و... به نیروهای آموزشدیده خوب نیاز دارید، وقتی این نیروها آموزش خوبی نمیبینند، آن موقع جایگزین آن ناکارآمدی و فشلشدن اوضاعی میشود که همه بخشهای نظام اجتماعی ناکارآمد خواهد شد و همین منجر به سرخوردگی میشود. بخشی از انتقادها به همین مسئله رانت، فساد و شیوههای ارتقای غلط است که در این گفتوگو فقط به بخشی از آثار آن اشاره شد.