یادی از ابوالفضل خطیبی
شاهنامهپژوهشی گرانمایه و ادیب
چهارشنبه 21 دی 1401 خورشیدی دکتر ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه و محقق چیرهدست متون کهن، پس از دورهای بیماری رخ در نقاب خاک کشید و پهنه ادب را تنها گذاشت. آنچه سبب شد تا در رثای درگذشت استاد خطیبی چند سطری بنویسم، خاطرهای از او و اشاره به برخی ویژگیهای برجستهاش است تا به سهم خویش دینی را که بر گردنم حس میکنم، به ایشان ادا کنم.
نوید مجیدی: چهارشنبه 21 دی 1401 خورشیدی دکتر ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه و محقق چیرهدست متون کهن، پس از دورهای بیماری رخ در نقاب خاک کشید و پهنه ادب را تنها گذاشت. آنچه سبب شد تا در رثای درگذشت استاد خطیبی چند سطری بنویسم، خاطرهای از او و اشاره به برخی ویژگیهای برجستهاش است تا به سهم خویش دینی را که بر گردنم حس میکنم، به ایشان ادا کنم.
بیگمان پژوهشگران، دوستان و شاگردانش، در نوشتهها و سخنرانیهای خود مقام استاد را بسیار بهتر از من گرامی خواهند داشت.
نخستین برخورد من با دکتر خطیبی -آنهم بهطور غیرمستقیم- به سالهای آغازین دهه 90 برمیگردد و روزهایی که به دلیل مرگ یک خواننده پاپ، شوری در میان مردم جاری بود و تحلیلهای فراوانی در آن روزگار ارائه میشد. در آن برهه نسبت به موضعگیری ایشان درباره مرگ آن خواننده و بر پایه دیدگاههای جامعهشناسان عمیقنگر، خرده گرفتم و جملاتی خطاب به استاد خطیبی بیان کردم که هرچند از دید محتوایی از آنها دفاع میکنم، اما ادبیاتش کمی تند بود.
مدتها گذشت تا مقام علمی بلند وی بر من آشکار شد و در فرصتی دیگر خود را معرفی کردم تا بتوانم از دریای دانش و آگاهیاش بیاموزم و ایشان با بزرگمنشی مرا پذیرفتند و همین رفتار، مرا شرمنده کرد. گمان میکردم که بنا بر بحثی که میان ما رخ داده بود، از در تندی و راندن درآیند، اما چنین نبود. یکی از ویژگیهای برجسته وی که همواره در ذهنم مانده و خواهد ماند، همین «بزرگدلی» و «ظرفیت بالای او» بود.
از آن پس با پیامهایی چند، حالشان را جویا میشدم و به دلیل بهرهمندشدن از نوشتارها و پژوهشهایی به ایشان ابراز ارادت میکردم. شوق من برای دیدار آن «ایرانیار» گرانمایه به اندازهای بود که یک بار برای دیدن غافلگیرانهاش به فرهنگستان زبان فارسی رفتم و در پیچوخم مسیر نهچندان ساده آنجا، به در اتاقش رسیدم اما تشریف نداشتند، سپس داستان را به خود استاد شرح دادم و دانستم که بازنشسته شدهاند -و من از آن آگاه نبودم– و به آنجا نمیروند.
به من از بیماریشان گفتند و اینکه «نوید جان! برایم دعا کنید».
تلاش من برای دیدار، تنها ابراز ارادت یا زدودن مسائل گذشته نبود، میدانستم که ذرهای از آنها در ذهنش نمانده است، بلکه میخواستم برخی ایدههای ذهنیام را برایشان بازگو کنم و راهنمایی بخواهم.
استاد خطیبی نهتنها شاهنامهپژوهی ورزیده بود، بلکه به قول شاهنامهپژوه گرامی، دکتر آیدنلو، آدابدان و روششناسی گرانمایه بود که به نسخههای کهن تسلط داشت. ریشهشناسی واژگان و روش تفسیر معانی در نوشتهها و گفتار او چنان گیرا بود که خوانندگان را جذب میکرد و آنان را مشعوف میکرد. در این زمنیه، استادان فن بسیار بهتر و بیشتر میتوانند نظر دهند، اما بجا میدانم که به چند مورد بهطور کوتاه به یاری حافظه اشاره کنم.
استاد خطیبی، نقدی جالب بر کتاب «سرودههای رودکی نوشته علی رواقی» دارند و در نوشتاری مستند، به سابقه نام «ایران» پرداختهاند که هم به متنهای چند سال پیش استنادی استادانه داشتهاند و هم ردپایی از آن را در بیش از هزار سال پیش در شاهنامه نشان دادهاند.ویژگی بسیار ارزشمند دیگر دکتر خطیبی، عشق به ایران و میراث جاودانه ایرانشهر بود؛ چنانکه جابهجای این گستره زرخیز را دوست میداشت و در آنها به سخنرانی پرداخته و کام دلدادگان فرهنگ و هویت ملی را گوارا کرده بود. بیگمان درگذشت این پژوهشگر فرزانه، آنهم در روزگاران ملتهب ایران جان، ضایعهای بزرگ است، اما مرگ وی مرگی است جسمانی و راهش توسط همکاران و شاگردانش ادامه خواهد یافت و حضورش همواره با ما خواهد بود و این معنا، جز این نیست که ایران هرگز نخواهد مرد. ایشان هرگز درباره رخدادهای اجتماعی بیتفاوت نبودند و به اندازه توان همواره در کنار ایرانیان و خواستههای بحق آنان ماندند. شاید شگفتانگیز باشد اما 21 دیماه که هنوز خبر درگذشت او را نشنیده بودم، داشتم به او میاندیشیدم؛ به اینکه چه خوب بود نامش بر خیابانی یا مکانی فرهنگی حک میشد (اگر هست و من نمیدانم، خطا را بر من ببخشید) تا به هنگام زندهبودن، تقدیر بیشتری از او میشد. در روزی که دوره سهجلدی شاهنامه با تصحیح ادیبی گرانمایه –که خداوند نگهدارشان باد- را خریدم، با دریغ یک شاهنامهشناسی ارزنده را از دست دادیم. با آنکه ماهها درگیر بیماری بودم و در حاشیه، مرگ نابهنگام زندهیاد دکتر خطیبی سبب شد تا تن نهچندان نیرومندم اندکی به جنبش درآید و در جایگاه یک علاقهمند و شاگرد غیرمستقیم، دربارهاش بنویسم. امیدوارم این نوشتار بخشی از حق مطلب را بجا آورد و آن را به روان پاک وی پیشکش میکنم.
یادش گرامی و راهش ادامهدار باد.