|

نگاهی به کتاب «ایل بختیاری در دوره قاجار»

مشروطه از کناره‌ها

کانون اغلب پژوهش‌ها و مطالعات تاریخی درباره ایران دوره قاجار و همچنین عصر مشروطه عمدتا به طبقات اجتماعی شهری و مرکز سیاسی مربوط است و درواقع همواره از مرکز به پیرامون نگریسته شده است.

مشروطه از کناره‌ها

پیام حیدرقزوینی: کانون اغلب پژوهش‌ها و مطالعات تاریخی درباره ایران دوره قاجار و همچنین عصر مشروطه عمدتا به طبقات اجتماعی شهری و مرکز سیاسی مربوط است و درواقع همواره از مرکز به پیرامون نگریسته شده است. در‌این‌میان برخی نویسندگان و پژوهشگران از منظری دیگر به عصر مشروطه نگاه کرده‌اند و تلاش کرده‌اند نقش گروه‌های پیرامونی را بررسی کنند. به‌تازگی اثری با عنوان «ایل بختیاری در دوره قاجار» نوشته آرش خازنی با ترجمه شهلا طهماسبی در نشر مرکز منتشر شده که از حاشیه به متن نگریسته است.

موضوع این کتاب به تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیه ایران در دوره قاجار مربوط است. این مطالعه بر ‌اساس وقایع‌نگاری‌ها، تاریخ‌ها، قوم‌نگاری‌ها و دست‌نوشته‌های قرن سیزدهم صورت گرفته است. رویکرد نویسنده در این کتاب توجه به نقاطی از تاریخ معاصر ایران است که کمتر مورد توجه بوده و درواقع از حاشیه به تاریخ نگریسته شده: «در این صفحات رویکرد به تاریخ ایران در قرن سیزدهم از کناره/حاشیه آن صورت پذیرفته است. در اینجا منظور از حاشیه، چادرهای بختیاری‌ها و رشته‌کوه البرز است و تاریخ ایلی را در کانون داستان حکومت شاهنشاهی ایران و ادغام سیاست همگون‌سازی اقلیت‌ها با اکثریت‌ها قرار می‌دهد».

درواقع این کتاب همان‌طور که نویسنده هم می‌گوید، تلاشی است برای نوشتن تاریخ قرن سیزدهم ایران از کناره و براساس‌این در پی تمرکززدایی از تاریخ‌نگاری‌ای است که بر نخبگان شهری، سیاسی و مذهبی تأکید داشته و روایت تاریخی موضوعات بومی مربوط به ایران دوره قاجار را مسکوت باقی گذاشته است. نویسنده می‌گوید پژوهشگران عصر قاجار عمدتا به مرکز سیاسی توجه داشته و کمتر به حاشیه‌ها توجه کرده‌اند: «پژوهشگران دوره قاجار با غبارزدایی از قرن آشوب‌زده دوازدهم، از ترک حفاظی که پایتخت جدید ایران، یعنی تهران، فراهم آورده بود، اکراه داشتند و عمدتا مجذوب این مرکز سیاسی شده‌اند: دنیای شاهان، دربار، وزیران و علمای اعلام. به‌این‌ترتیب موضوع پراکندگی قومی و ایلاتی حکومت قاجار در گزارش‌های مربوط به دگرگونی دولت در ایران قرن سیزدهم مغفول می‌ماند». درواقع این پژوهش‌ها عمدتا تاریخ‌های سیاسی هستند که به ساختار و طرز کار حکومت مرکزی توجه داشته‌اند.

آرش خازنی در کتابش زاویه دید را تغییر داده؛ نگریستن از این منظر به تاریخ مشروطه به‌ندرت صورت گرفته است و به‌جز چند استثنا اغلب متون منتشر‌شده این دوره بر «مرکزیت فرهنگی و سیاسی» تأکید دارد؛ اما این پژوهش به طوایف چادرنشین و نیمه‌چادرنشین حاشیه‌ای توجه کرده است. همچنین با به دست دادن تاریخ حاشیه حکومت شاهنشاهی قاجار و رعایای بومی آن، به تکمیل تواریخ در حال رشد از پایین خاورمیانه به روش ای.‌پی تامپسن و دیگران پرداخته است.

یکی از پرسش‌های محوری کتاب این است که چگونه توازن میان حکومت و ایلات و مرکز و حاشیه در ایران قرن سیزدهم دگرگون شد. نویسنده در پیشگفتار توجه را به این نکته جلب می‌کند که ایلات در پشت کرانه‌های ایران، «نیمه‌مستقل» و «خارج از محدوده سطله» حکومت قاجار بودند. با این‌ حال به‌ مرور این وضعیت دچار تغییر شد. نکته درخور توجه این است که رشته‌کوه‌های زاگرس در جنوب غرب ایران سدی طبیعی در برابر دخالت دولت بودند و حضور و تأثیرگذاری دولت در کوه‌های غرب اصفهان از طریق تماس با اتحادیه ایلی بختیاری ممکن می‌شد. سازگاری میان مرکز و حاشیه و بین حکومت توسعه‌طلبانه و خودمختاری ایلی تا اواخر قرن سیزدهم ادامه داشت؛ اما تجاوزهای بریتانیا به رشته‌کوه زاگرس این سازگازی و توازن را برهم زد. نویسنده در اینجا به نقش امپریالیسم بریتانیا در دوره مدنظر توجه کرده و می‌گوید طرح‌های امپریالیستی بریتانیا در صورت لزوم از طریق خان‌های بختیاری و اتباع‌شان که در ناحیه کوهستانی بین رود کارون و اصفهان از قدرت درخور توجهی برخوردار بودند، تحقق می‌یافت. نویسنده با بررسی اسناد می‌گوید که مواد آرشیوی بریتانیا که به بختیاری‌ها مربوط می‌شود، از گزار‌ش‌های کنسولی گرفته تا مطالعات و توافق‌نامه‌ها، گواه استمرار این مذاکره‌ها میان دولت شاهنشاهی بریتانیا و طوایف زاگرس است. در‌عین‌حال این مواد واقعه گشایش خاک بختیاری و آغاز روند متمرکز‌کردن را که موجب دگرگونی حاشیه کوهستانی ایران عصر قاجار شده، ثبت کرده‌اند و اینها درواقع اسناد و گزارش‌های تغییر شکل توسعه‌طلبی در قرن سیزدهم در دنیای طبیعی و محیط زیست رعایای بومی است.

کتاب بر ‌اساس مجموعه‌ای از منابع فارسی و اروپایی نوشته شده که در پیشگفتار به آنها اشاره شده است. نویسنده یافته‌های مطالعه‌اش را در پنج فصل تنظیم کرده است. در فصل اول با عنوان «در حاشیه ایران قرن سیزدهم»، روابط متقابل بین طوایف بختیاری و اولین شاهان قاجار در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم بررسی شده است. بختیاری‌ها اگرچه به حکومت قاجار خدمت نظامی می‌کردند و مالیات می‌پرداختند و در برابر قوای نظامی حکومت مرکزی شکننده بودند، اما تا حد زیادی خودمختار باقی مانده بودند و درواقع بیرون از محدوده سلطه دائمی حکومت قرار داشتند. فصل دوم با عنوان «شهر اصفهان و پشت کرانه آن»، پیوندهای پیچیده بین مرکز، ولایت اصفهان و طوایف کوه‌نشین حاشیه‌ای را در دهه‌های 1860 و 1870 پیگیری کرده است؛ یعنی در دوره‌ای که اتحادیه ایلی بختیاری منسجم بود. فصل سوم با نام «راهی به درون کوهستان»، به بررسی برنامه‌ریزی و احداث راه تجارتی از میان کوه‌های مضرس بختیاری توسط بریتانیایی‌ها در دهه 1890 و تأثیر آن بر طوایف و جماعات محلی می‌پردازد. بریتانیایی‌ها ساختن این راه را که بسیار صعب‌العبور هم بود، تلاشی در جهت «متمدن‌کردن و غلبه بر نتراشیدگی‌ و نخراشیدگی» ایران قرن سیزدهم قلمداد می‌کردند. فصل چهارم، «در میدان‌های نفتی»، به بررسی تاریخ فرهنگی و اجتماعی اکتشاف نفت در سرزمین ایلاتی بختیاری می‌پردازد و تاریخ اولیه شرکت نفت ایران و انگلیس و بهره‌برداری تجاری از منابع طبیعی کوه‌های زاگرس را شرح می‌دهد. فصل پایانی کتاب با عنوان «طوایف بختیاری در انقلاب مشروطیت»، از خواندنی‌ترین بخش‌های کتاب است که حتی می‌توان آن را به صورت مجزا خواند. در این فصل به مشارکت قاطع و مؤثر بختیاری‌ها در انقلاب مشروطیت و ادغام آنها در سیاست و زبان موطن‌شان ایران پرداخته شده است. بختیاری‌ها بیش از ایلات دیگر در مشروطه نقش داشتند و در فصل پنجم به این نقش توجه شده است. نقش برجسته بختیاری‌ها به‌عنوان پشتیبانان آرمان مشروطیت، در نشریات انقلابی آن دوران  قابل مشاهده است.

اما ارزیابی‌‌ها درباره حضور بختیاری‌ها در مشروطه متفاوت و گاه متضادند. ادوارد براون از طوایف بختیاری به‌عنوان حامیان آرمان مشروطیت یاد کرده؛ اما برخی دیگر بر این باور بوده‌اند که بختیاری‌ها به دلیل منافع قبیله‌ای و نه ملی وارد انقلاب مشروطیت شدند. مثلا در کتاب اشاره شده که دهخدا این هراس را داشته که بختیاری‌ها به خاطر رسیدن به تاج و تخت از انقلاب حمایت کرده باشند و هشدار داده بود که «علی‌قلی مقتدر خیلی خطرناک‌تر از محمدعلی ضعیف است».

کتاب در بررسی نقش بختیاری‌ها و مشروطیت این پرسش را مطرح می‌کند که انقلاب مشروطیت تا چه حد به طوایف بختیاری رسید؟ و سپس این پرسش هم طرح می‌شود که زنان، خوانین جزء و ایلاتی‌های عادی از انقلاب چه عایدشان شد؟ یکی از نکات درخور توجه این است که زبان بومی بختیاری‌ها به میانجی حضور در مشروطه رشد کرد و کلمات غیربختیاری وارد این زبان شد. از سوی دیگر، در قلمرو بختیاری زنان از انقلاب آگاه شدند و افکارشان متحول شد. البته باید توجه داشت که زنان بختیاری همواره از آزادی نسبی برخوردار بودند و همه‌‌جا مردان را همراهی می‌کردند؛ اما با مشروطه نقش آنها پررنگ‌تر شد و آگاهی‌شان افزوده شد: «بی‌بی‌های بختیاری آگاهی سیاسی داشتند و برای انقلاب مشروطیت اهمیت قائل بودند. به زنان رؤسایی که در انقلاب شرکت نجسته بودند، نامه می‌نوشتند که شوهران‌شان را برای دفاع از مشروطیت راهی کنند و به صفحات فونوگراف که صمصام‌السلطنه سخنرانی‌هایش را روی‌شان ضبط می‌کرد و برایشان می‌فرستاد، گوش می‌دادند. آنها به دفاع از حقوق زنان علاقه نشان می‌دادند و آرزو داشتند که تاریخ بخوانند». با این حال نویسنده تأکید می‌کند که انقلاب مشروطیت برای بسیاری از ایلاتی‌های بختیاری کم‌اهمیت و بی‌ربط و دیرآشنا ماند و درواقع موقعیت رفیع خوانین و آگاهی‌ای که در دوره مشروطیت به دست آوردند، معمولا به ملازمان‌شان تسری نمی‌یافت. «ایل بختیاری در دوره قاجار» علاوه بر اینکه به بررسی نقش ایل بختیاری در انقلاب مشروطه پرداخته، نگاهی تازه به روابط مرکز-پیرامون در دوره قاجار انداخته و از این نظر مطالعه‌ای درخور توجه است.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها