قاچاق آزادی
بهتازگی در جشنواره ساندنس مستندی درباره کرهشمالی اکران شد که سبب شد رسانههای مختلف جهان درباره آن بنویسند. فیلمی با نام «فراتر از آرمانشهر – اتوپیا» که درباره فرار از «کرهشمالی» با کمک یک کشیش است. هرچند این مستند چندان نتوانسته نظر منتقدان را در ایندیوایر، لسآنجلستایمز، نیویورکتایمز و... جلب کند اما به دلیل استفاده از تصاویر واقعی، مورد استقبال قرار گرفته است.
بهتازگی در جشنواره ساندنس مستندی درباره کرهشمالی اکران شد که سبب شد رسانههای مختلف جهان درباره آن بنویسند. فیلمی با نام «فراتر از آرمانشهر – اتوپیا» که درباره فرار از «کرهشمالی» با کمک یک کشیش است. هرچند این مستند چندان نتوانسته نظر منتقدان را در ایندیوایر، لسآنجلستایمز، نیویورکتایمز و... جلب کند اما به دلیل استفاده از تصاویر واقعی، مورد استقبال قرار گرفته است.
به نظر منتقد ایندیوایر مستندی که «مادلین گاوین» به عنوان کارگردان ساخته، آشفته و نابسامان است، اما تصاویر واقعی آن توانسته پوششی برای این کمبود باشد. کریستین زایک نوشته است: «کسانی که با کشیش «سئونگ کیم» برخورد میکنند گمان نمیبرند که او یکی از برترین عوامل ژئوپلیتیک مخفی جهان است. این مرد کرهای خوشزبان یک کشیش توانمند است. در طول دهه گذشته، او به بیش از هزار نفر از مردم کرهشمالی کمک کرده تا بتوانند به سوی آزادی فرار کنند؛ شاهکاری شگفتانگیز! همین سبب میشود که دیدن «فراتر از آرمانشهر» برای همه واجب باشد. کشیش کیم با استفاده از ارتباطات خود با دلالان، مأموران دولت، پلیسهای فاسد و خانههای امن، راهی را برنامهریزی کرده است که فراریان کرهشمالی را از کشورشان فراری میدهد و آنان را طی سفری سخت و طاقتفرسا از طریق چین، ویتنام و لائوس به تایلند منتقل میکند. «فراتر از آرمانشهر»، درباره یکی از آخرین چالشهای کشیش کیم است؛ در این چالش او قرار است یک خانواده کامل ازجمله بچههای پیشدبستانی و یک مادربزرگ مسن را به خارج از کرهشمالی منتقل کند. این اتفاق بدون حتی یک تلفات رخ میدهد که نشاندهنده شاهکار فردی نابغه به همراه پشتکار انسانی است. چالشی که شاید حتی بعد از دیدن فیلم قانع نشوید که این اتفاق به صورت واقعی رخ داده است». منتقد این نشریه در بخش دیگری از این مطلب مینویسد: «بر کسی پوشیده نیست که در کرهشمالی چه میگذرد، اما غربیها به راحتی فراموش میکنند که رژیم این کشور واقعا چقدر ستمگر است. همه از تبلیغات وحشتناک و کودکان گرسنه این کشور میدانند، اما انزوای این کشور معمولا اتفاقات آن را از اخبار دور نگه میدارد، مگر اینکه شایعاتی درباره پرتاب موشک وجود داشته باشد. توجه ما معمولا جاهای دیگری است. به تهاجم بیدلیل روسیه به اوکراین، نادیدهگرفتن گناهان ولادیمیر پوتین و تجارت شرکتهای آمریکایی با چین در عین بیتوجهی به نسلکشی اویغورها تا توجه به جنایات کیم جونگ اون. شهروندان این کشور مجبورند در شرایط غیرقابل تصوری از فقر زندگی کنند -بسیاری از آنها با معادل دو دلار در ماه زنده میمانند- به طوری که تمام منابع کشور در پروژههای تسلیحاتی سرمایهگذاری میشود. نیروهای نظامی که تلاش میکنند تا کیم جونگ اون را به هر قیمتی در قدرت نگه دارند و هرکسی را که تلاش میکند از کشور فرار کند هدف قرار میدهند. مقامات پلیس و ارتش تشویق میشوند با هرکسی که به دنبال زندگی بهتر است، بیرحم باشند و به ازای هر فراری که بتوانند بکشند، پاداش دریافت میکنند. با وجود این شرایط سخت، «کشیش کیم» توانسته است شکافهای کافی در سیستم پیدا کند تا به مشتریانش بارقهای از امید ارائه دهد. او با شبکهای از کارگزاران در کرهشمالی کار میکند که شهروندان را با قیمت مناسب به دنیای خارج متصل میکند. تعداد بسیار کمی دارای سرویس تلفن همراه هستند، آن هم در شرایطی که حتی داشتن تلفن همراه و استفاده از اسکرینشات غیرقانونی است، اما مردم هر کاری که لازم باشد برای داشتن فرصتی برای آزادی انجام میدهند». به نوشته منتقد نیویورکتایمز، یادداشتهای ابتدای فیلم توضیح میدهند که این فیلم از منابع مختلفی میآید -هیون سوک کیم فیلمبردار فیلم است- اما تأکید شده است که این پروژه فاقد بازسازی است. فیلم دقیقا شبیه چیزی است که هست؛ گام اول تلاش برای ثبت اطلاعات و ساختن فیلم در مرحله دوم. با این حال سازندگان فیلم تلاش بسیاری برای این کار کردند، بهخصوص سکانسهایی که خانواده فراری در آن حضور داشتند، همزمان صمیمی و غمانگیز بود. اما شاید تماشای اولین مواجهه مادربزرگ و کودکان با دنیای آزاد، حیرتانگیز بود. در نهایت فیلم سعی نکرده سراغ این سؤال تکراری همیشگی برود که «چرا کرهشمالی بد است» اما خوب با استفاده از صحبتهای کارشناسان از منظر تاریخی به این موضوع پرداخته است. پس از برقراری اولین تماس است که کشیش کیم برنامهریزی سفر را شروع میکند و در حالی که کرهجنوبی مقصد مورد نظر اکثر فراریان است، عبور از منطقه پر از مین غیرممکن به نظر میرسد. اما کشیش «کیم» با ناوگانی از ونها، هواپیماها و قایقها میتواند خانوادهها را از خانهای به خانه امن دیگر قاچاق کند، اما آنها همچنان مجبورند بخشی از مسیر را با پای پیاده بروند. دیگر منتقدان سینمایی معتقدند این فیلم فرصتی بود که از دست رفته است و کارگردان به خوبی نتوانسته از آنچه دارد ازجمله فیلمهایی که خود افراد در طول سفرشان گرفتهاند، استفاده بهتری بکند. هرچند از نظر منتقدی که برای سایت جشنواره ساندنس نوشته است، «لحظاتی هم در طول فیلم پیش میآید که احساس میشود فیلم از مستندهای معمولی فراتر میرود و به چیزی بزرگتر تبدیل میشود. مگر چند بار برای یک بیننده اتفاق میافتد که شاهد باشد زنی 80ساله در دل شب از کوهی پوشیده از درخت بالا میرود در حالی که سگهای نظامی در پسزمینه پارس میکنند یا مادری را ببینند که برای اولین بار میوهها و گلها را به دخترش نشان میدهد و اشک میریزد».