|

تاب‌آوری

بر حسب شنیده‌ها و اظهارات مسئولان مربوطه، ظاهرا آمار و ارقام ثبت‌شده در نظام پزشکی از کاهش تقاضا برای دریافت پروانه طبابت حکایت می‌کند؛ یعنی نسبت به سال‌های گذشته، تقاضا برای دریافت پروانه و تأسیس مطب کاهش یافته و این نگرانی وجود دارد که شاید با وجود تسهیل کسب امتیاز برای دریافت پروانه مطب در آینده، آن افزایشی که انتظار می‌رود، در تعداد مطب‌های خصوصی اتفاق نیفتد.

بر حسب شنیده‌ها و اظهارات مسئولان مربوطه، ظاهرا آمار و ارقام ثبت‌شده در نظام پزشکی از کاهش تقاضا برای دریافت پروانه طبابت حکایت می‌کند؛ یعنی نسبت به سال‌های گذشته، تقاضا برای دریافت پروانه و تأسیس مطب کاهش یافته و این نگرانی وجود دارد که شاید با وجود تسهیل کسب امتیاز برای دریافت پروانه مطب در آینده، آن افزایشی که انتظار می‌رود، در تعداد مطب‌های خصوصی اتفاق نیفتد. سؤال اینجاست که اساسا ارزش مطب‌ها در سیستم‌های درمانی چیست و چرا مسئولان نگران هستند؟ در طول سالیان گذشته نقش مطب‌ها در رتق‌و‌فتق امور درمانی کشور ما بسیار پررنگ بوده است. از طرفی نبود یک سیستم ارجاع کارآمد و فقدان طرح قوی در زمینه پزشک خانواده این فرصت را برای بیماران فراهم کرده تا برای بیماری‌های معمولی هم ترجیح دهند نزد خط آخر درمان یعنی مطب متخصصان و فوق‌تخصص‌ها بروند. از طرف دیگر فرهنگ غالب در شهرهای بزرگ همواره بر گریز از مراکز دولتی استوار بوده و اقشار متوسط رو به بالا معمولا تن به معاینه در مراکز دولتی نمی‌دهند. اگر این دو عامل را در کنار محدودیت ظرفیت مراکز دولتی و لیست طویل انتظار بیماران در این مراکز قرار دهیم، متوجه می‌شویم که در دهه‌های اخیر مراکز خصوصی و مطب‌ها عملا پناهگاه قشر عظیمی از بیماران بوده و چراغ‌خاموش بار سیستم درمان کشور را به دوش می‌کشیده‌اند. به عبارت دیگر، نقص در مدیریت درمان، سال‌ها با پوشش مطب‌ها پنهان می‌شده و حال تصور کنید این پوشش برداشته شود. از اهمیت موضوع که بگذریم، می‌رسیم به چرایی کاهش اقبال به تأسیس مطب. شاید اگر 10 سال قبل به این موضوع می‌پرداختیم، مخاطب باهوش سریع به یک بازی برد-برد اشاره می‌کرد، یعنی کار بیماران در مراکز خصوصی راه می‌افتاد و پزشک هم حق‌الزحمه خود را با نرخ‌ بالاتر و راحت‌تر دریافت می‌کرد. پس مریض راضی و پزشک راضی. اما الان قضیه متفاوت است. بعد از آنکه پزشک از بوروکراسی دانشگاهی-نظام پزشکی جان سالم به در ببرد و سرمست از مطب‌دارشدن کار را شروع کند، با تعرفه‌های خنده‌دار پزشکی و مالیات غیرمنطقی (که در بودجه ۱۴۰۲ غیرمنطقی‌تر هم شده است) خیلی سریع متوجه می‌شود که دخلش به خرجش نمی‌خورد. یعنی اگر پزشک قدیمی قبلا سه‌ماهه پول مطبش را درمی‌آورد، پزشک تازه‌کار اکنون شش‌ماهه نمی‌تواند پول آب و برق ساختمان را بپردازد. اگر پزشک 10 سال قبل یک‌ساله خانه و ماشین می‌خرید، پزشک الان شاید یک‌ساله بتواند قسطی برای مطبش کولر بخرد. ارباب‌رجوع هم تغییر کرده. مردم بینوایی که زورشان به پول ماست و پنیر در سوپرمارکت نمی‌رسید، شاید در مطب بتواند با مذاکره و حتی گاهی مناقشه لفظی و فیزیکی از زیر بار پرداخت پول شانه خالی کنند. این چالش‌هایی که به زبان ساده توضیح داده شد، در زبان اقتصاد با عنوان کاهش «تاب‌آوری» معرفی می‌شود. یعنی اگر مطب بزنید عملا روی تار مویی قدم می‌زنید که اگر یک روز مریضی نوبتش را کنسل کند تاب و تحمل عواقب اقتصادی آن سخت و نفس‌گیر خواهد بود. همه اینها برای پزشکان جوان و تازه‌کار معنی دارد وگرنه پزشکان قدیمی با چرخش املاک و زمین‌ها و ماشین‌هایشان، گویی تاب‌آوری کائنات را دارند و اصلا دخل و خرج مطبشان به چشمشان نمی‌آید. خلاصه بحث اینکه، تعداد مطب‌ها کم خواهد شد و اگر جلوی آن گرفته نشود یک پای سیستم درمان فلج می‌شود و پای دیگرش که مراکز شلوغ دولتی است، تاب‌آوری برای حمل بدنه فربه بیماری‌های این مرز و بوم را ندارد.