سهم آب رودها به کام کشاورزی
چرا کاری برای اصلاح الگوی کشت انجام نمیشود؟
هر روز اخباری درباره اینکه یکی از رودخانهها یا تالابهای کشور خشک شده است، میشنویم. عمده مصرف آب هم در شرب، صنعت و کشاورزی است. بااینحال سهم این بخشها از همدیگر برابر نیست. بیشترین سهم را کشاورزی میبرد. در میان اولویتهای تخصیص آب، بعد از شرب، مهمترین حقابهدار محیط زیست است؛ یعنی همان رودخانهها و تالابها که حالا به روزی افتادهاند که بعضی از آنها مانند زایندهرود گاه ماهها رنگ آب را نمیبینند، وقتی هم میبینند برای خودشان نیست، بلکه به دلیل آزادسازی آب برای بخش کشاورزی است و بعضی دیگر هم مانند دریاچه ارومیه هر سال آب میروند.
فرزانه احمدی: هر روز اخباری درباره اینکه یکی از رودخانهها یا تالابهای کشور خشک شده است، میشنویم. عمده مصرف آب هم در شرب، صنعت و کشاورزی است. بااینحال سهم این بخشها از همدیگر برابر نیست. بیشترین سهم را کشاورزی میبرد. در میان اولویتهای تخصیص آب، بعد از شرب، مهمترین حقابهدار محیط زیست است؛ یعنی همان رودخانهها و تالابها که حالا به روزی افتادهاند که بعضی از آنها مانند زایندهرود گاه ماهها رنگ آب را نمیبینند، وقتی هم میبینند برای خودشان نیست، بلکه به دلیل آزادسازی آب برای بخش کشاورزی است و بعضی دیگر هم مانند دریاچه ارومیه هر سال آب میروند. خلاصه اینکه بخشی از سهم محیط زیست را کشاورزی از آن خود کرده است. بیشتر کشاورزان هنوز به سبک و سیاق اجداد خود کشاورزی میکنند. کسی نبوده به آنها بگوید آب کم است و باید محصول کمآب بکارند و تجهیزاتشان را مکانیزه و بهروز کنند. ادامه این وضع میتواند خطراتی جدی برای کشور داشته باشد، اما چرا کسی برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی کاری نمیکند؟
مصرف تمام منابع آب تجدیدپذیر و نیمی از تجدیدناپذیرها
شاید پیش از هر چیز لازم باشد مردم بدانند چقدر از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود. بااینحال معلوم نیست درصد واقعی مصرف آب در بخش کشاورزی چقدر است. یک کارشناس محیط زیست در گفتوگو با «شرق»، مهمترین مشکل در زمینه مصرف آب را عدم شفافیت دانست: «بهطور کلی نمیدانیم چقدر آب در زمینه کشاورزی مصرف میشود. کنترل حجمی روی منابع چاه و آبهای سطحی وجود ندارد. وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرده نزدیک به 70 درصد از آب را مصرف میکند، اما با توجه به اینکه هشت درصد آب در بخش شرب و دو درصد هم در صنعت مصرف میشود، وزارت نیرو مصرف 90 درصد از آب را به کشاورزی نسبت میدهد. بین آمار این دو وزارتخانه اختلاف وجود دارد». میزان مصرف روشن نیست، اما واضح است که این اختلافنظرها مسئلهای را حل نمیکند. محسن موسویخوانساری راهحل را تنها در یک چیز میداند: «ما باید یک دوره ریاضت آبی را طی 10 سال به پیش ببریم، بهطوریکه مصرف آب تا یکسوم کاهش پیدا کند. ما در زمینه آب کنترل حجمی نداریم و نمیدانیم که به هر کشاورز چقدر آب تحویل دادهایم». برای کاهش مصرف آب بخش کشاورزی هم لازم است الگوی کشت اصلاح شود. هر کشاورز باید بداند چه محصولی را در چه اقلیمی و به چه میزان و با چه سیستم آبیاری بکارد، در غیر این صورت، بهزودی چیزی از منابع سطحی و زیرزمینی آب در کشور باقی نخواهد ماند. موسوی به آماری در این زمینه اشاره میکند: «درحالحاضر ما منابع آب زیرزمینی تجدیدپذیر را بهطور کامل مصرف کردهایم. علاوه بر آن، 50 درصد از منابع تجدیدناپذیر هم که برای نسلهای آینده است، تمام شده. در زمینه آبهای سطحی میزان مصرف بسیار بالاست، بهطوریکه آب به تالابها نمیرسد. در این شرایط بازگشت به وضع سابق بسیار دشوار است».
امنیت غذایی به قیمت نابودی سرزمین؟
مسئولان گاهی از خودکفایی در بخش کشاورزی بهعنوان یک توانمندی صحبت میکنند؛ چیزی که کارشناسان درباره آن نظر دیگری دارند. به گفته اصحاب فن، نباید به قیمت رسیدن به امنیت غذایی، در زمینه کشاورزی خودکفا شویم. به گفته موسوی، درحالحاضر هم در زمینه محصولات کشاورزی به واردات نیاز داریم: «همین الان هم بیش از 10 میلیون تن ذرت وارد کشور میشود که معادل 15 میلیارد مترمکعب آب است یا پنج میلیون تن جو و کنجاله وارد میکنیم که معادل 10 میلیارد مترمکعب آب است. برای تأمین 90 درصد از روغن نباتی کشور هم به واردات وابستهایم». طبق نظر این کارشناس محیط زیست، چاره کار حرکت به سمت راههای بهینه است: «مدیران کشور باید یک نقشه راه بلندمدت تدوین کنند با این مضمون که کشاورزی قرار است به چه سمتی برود. با تغییر اقلیم فعلی، گرمایش زمین و خسارتی که در چند دهه گذشته به منابع آبی کشور وارد شده است، به نظر میرسد کشاورزی بهخصوص با سبک فعلی نقشه راه آینده ما نیست». موسوی تأکید دارد که تأمین بخش زیادی از محصولات باید به سمت واردات برود: «همین امروز اگر از منابع آب تجدیدناپذیر استفاده نکنیم، یکسوم کشاورزی کشور از دور خارج میشود. منابع آب تجدیدپذیر درحالحاضر بهطور کامل مصرف میشود، یکسوم این مقدار، حقابه محیط زیست است. در مورد آب زیرزمینی هم اگر چاههای غیرمجاز مسدود شوند، بخش زیادی از کشاورزی تعطیل میشود».
الگوی غذایی مردم باید تغییر کند
دورریز هرروزه مقدار زیادی برنج و گوشت و سایر مواد غذایی در رستورانها، هتلها و حتی خانهها نشان میدهد الگوی غذایی کشور مردم هم نیاز به اصلاح دارد. به گفته موسوی: «اکنون بیشتر غذای مردم با برنج پیوند خورده است. برنج هم محصولی آببر است و لازم است به سمت فرهنگسازی برای مصرف کمتر برنج و جایگزینی سایر مواد غذایی به جای آن برویم. گوشت از دیگر محصولاتی است که نباید در کشور ما تولید شود. هر یک کیلوگرم گوشت، هم در دامداریها و هم در مراتع، 15 مترمکعب آب مصرف میکند. الان در مراتع ایران، سه برابر ظرفیت، دام وجود دارد و گونههای گیاهی نادر هم در حال از بین رفتن است».
دولت کجای ماجراست؟
تعیین یک الگوی کلی برای کشاورزی در کشور ممکن نیست؛ چراکه تنوع آبوهوایی در کشور زیاد است و خاک، آب و هوای هر بخش از کشور ویژگی خود را دارد. به نظر میرسد برای حل این مشکل نیاز به کار زیادی هست، بااینحال هنوز مسئولان کشور این موضوع را جدی نگرفتهاند. موسوی کارهای انجامشده را کافی نمیداند: « چند ماه پیش شورای عالی کشاورزی در هیئت دولت با حضور ابراهیم رئیسی سندی را برای الگوی کشت و سازوکار حکمرانی آب ارائه داد. این کار میتواند مثبت باشد، اما واقعیتهای منابع آبی در آن دیده نشده است؛ چراکه این الگو باید با وزارت نیرو هماهنگ باشد». کشورهای دیگر برای مدیریت مصرف آبشان چه میکنند؟ به گفته او «در کشورهای دیگر 40 درصد منابع آب تجدیدپذیر مصرف میشود، اما در کشور ما صد درصد این آب به مصرف میرسد. در کشورهای دیگر میزان آب تجدیدپذیر محاسبه میشود، حقابه محیط زیست را از آن کسر و باقیمانده را بین مصارف مختلف تقسیم میکنند. ما نهتنها آب تجدیدپذیر را بهطور کامل مصرف میکنیم، بلکه به آبهای زیرزمینی و تجدیدناپذیر هم دست میزنیم. نتیجه این روند این است که کشور تخریب میشود».
کشاورز باید از مزایای اقتصادی روشهای نوین باخبر شود
اینطور که شواهد نشان میدهد دولت بهطور عملی هنوز کاری در زمینه بهبود مصرف آب در کشاورزی انجام نداده است. یک عضو کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی تهران دراینباره گفت: «چند سالی است برای بهبود و اصلاح الگوی کشت در کشور صحبتهایی میشود، اما کار عملیاتی و مؤثری صورت نگرفته است. شاید بتوان گفت در حد چند قرارداد پایلوت است. کشاورزی قراردادی، به این شکل که مصرفکننده و صادرکننده به کشاورز بگویند چه محصولی را با چه سبکی بکارد، بهطور فراگیر در کشور وجود ندارد. درواقع وزارت جهاد برای آن برنامهریزی نکرده و بخش خصوصی هم در این زمینه اقدامی نداشته است». تأکید احمد فرشچیان بر این است که چنین اتفاقی نیاز به برنامهریزی دارد: «اینطور نیست که وزارت جهاد کشاورزی حرفی را مطرح کند و از فردای آن همه کشاورزان روی کشاورزی قراردادی یا اصلاح الگوی کشت کار کنند، بلکه نیاز به زمینهسازی و ایجاد زیرساختهایی در زمینه مقررات و فرهنگسازی دارد». از نظر او آموزش نقش مهمی در این میان دارد: «کشاورز باید آموزش ببیند تا الگوی کشت را عوض کند. وزارت جهاد چقدر برای آموزش به کشاورز کار کرده است تا او مزایای کشت با روش نوین را بداند؟». اولین الزام در بحث آموزش کشاورز، توجیه او درباره مزایای اقتصادی اصلاح الگوی کشت است. به گفته فرشچیان، تا وقتی این کار صورت نگیرد، کشاورز به سمت اصلاح روند خود پیش نمیرود: «دولت باید مزایای اقتصادی روشهای نوین آبیاری و کشت را برای کشاورزان تشریح کند. کشاورز با چه دانشی باید این کار را بکند؟ درصورتیکه اگر مزایای اقتصادی روشهای جدید را بداند، ممکن است حتی بدون نیاز به بودجه دولت، روش کار خود را تغییر بدهد. البته تا جایی که میدانم بودجهای هم در دولت برای چنین اقداماتی وجود ندارد».