میروسلاو بلاژویچ دوستداشتنی درگذشت
«چیرو» از دلبری تا کروکودیل
میروسلاو بلاژویچ، سرمربی پیشین تیم ملی در 87سالگی درگذشت. آشنایی فوتبالدوستان ایرانی با این مربی کروات به بازی دوستانه ایران- کرواسی، پیش از جام جهانی 1998 برمیگردد. ایران با وجود ارائه یک نمایش مطلوب، با دو گل مغلوب کرواسی شد. به گزارش فوتبال 360، بلاژویچ، سرمربی کرواسی، پس از دیدار در اظهارنظری جالب گفت: «ایران اگر در جام جهانی به یوگسلاوی ببازد، او یک توپ فوتبال را قورت میدهد».
میروسلاو بلاژویچ، سرمربی پیشین تیم ملی در 87سالگی درگذشت. آشنایی فوتبالدوستان ایرانی با این مربی کروات به بازی دوستانه ایران- کرواسی، پیش از جام جهانی 1998 برمیگردد. ایران با وجود ارائه یک نمایش مطلوب، با دو گل مغلوب کرواسی شد. به گزارش فوتبال 360، بلاژویچ، سرمربی کرواسی، پس از دیدار در اظهارنظری جالب گفت: «ایران اگر در جام جهانی به یوگسلاوی ببازد، او یک توپ فوتبال را قورت میدهد». ایران در فرانسه به یوگسلاوی باخت، بلاژویچ اما کار مهمی مانند قورتدادن توپ انجام داد؛ کرواسی را سوم جهان کرد. او که با جمله معروفش خود را در دل ایرانیها جا کرده بود، حدود یک سال بعد سرمربی ایران شد. صعودنکردن ایران به همراه «بلاژ» به جام جهانی 2002 شاید این تصور را پیش بیاورد که او را یک مربی ناموفق در فوتبال ایران بوده است. کارشناسان آن دوره اما تأکید دارند حضور کوتاهمدت بلاژویچ در ایران اثرات بسیار بلندمدتی برای فوتبال ایران به ارمغان آورد.
میروسلاو بلاژویچ پس از دوران جلال طالبی و منصور پورحیدری هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. یکی از کارهای برجسته او در همان ابتدا پایاندادن به سهمیهبندی تیم ملی بود. در دوران مربیان قبل رسم شده بود که اکثر ملیپوشان داخلی از استقلال و پرسپولیس دعوت شوند. در ترکیب اصلی هم حتی رعایت تعادل بین بازیکنان دو تیم یک قانون نانوشته بود. این ملاحظهکاری باعث بیاعتنایی به بازیکنان شایسته دیگر تیمها و بازیکنان شهرستانی میشد. اشکهای معروف عبدالله ویسی، ستاره سپاهان، پس از خطخوردن از سوی منصور پورحیدری یکی از نمونههای این انحصارسازی بود. «چیرو» آمد و این تابو را شکست. یکی از مشکلاتی که باعث ناکامی ایران در جام ملتهای 2000 لبنان شد، پیربودن تیم ایران بود. بلاژ خون جدیدی در رگهای فوتبال ایران جاری کرد. جوانانی مانند جواد نکونام، علی سامره، پژمان جمشیدی، علیرضا نیکبخت، مجاهد خذیراوی، ابراهیم میرزاپور، رحمان رضایی و... وارد ترکیب تیم ملی شدند. رحمان رضایی یک مدافع گمنام در ذوبآهن بود که توسط بلاژ به مدافع ثابت تیم ملی تبدیل شد و از آنجا به سری «آ» ایتالیا رسید. جواد نکونام پس از اعتماد بلاژویچ، بیش از یک دهه میانه میدان ایران را بیمه کرد. یحیی گلمحمدی و علی کریمی جایگاه ثابتی در تیم ملی پیدا کردند و سالها خوش درخشیدند. کریمی، ستاره محبوب بلاژ بود و زیر نظر این مربی به شماره 8 محبوب تیم ملی تبدیل شد. سرمربی کروات تیمی دوستداشتنی ساخت. او راه محبوبیت را بلد بود و با مصاحبههای آتشین مرکز توجه قرار میگرفت. از رانندگی ایرانیها و خوشلباسی ناصر حجازی تعریف میکرد. تیم ملی در زمین هم با نمایش هجومی دلربایی میکرد. یکسری عوامل اما مانع حضور آن تیم جذاب در ژاپن و کرهجنوبی شد، اما این تیم پایه موفقیتهای ایران بعد از دهه 90 میلادی شد. خطزدن خداداد عزیزی در همان شروع کار یکی از تصمیمات جنجالی میروسلاو بلاژویچ بود. سرمربی کرواسی در جام جهانی 1998 اما از بینظمی ستاره فوتبال ایران چشمپوشی نکرد. او در ادامه بازیکنان دیگری مانند ستار همدانی و سهراب بختیاریزاده را هم کنار گذاشت و نشان داد که اهل کنارآمدن با بیانضباطی نیست. مواردی که آن سالها کمتر در فوتبال ایران دیده میشد. شخصیت کاریزماتیک و البته اهل حاشیه «چیرو» برای او بدون دردسر هم نبود. یکی از دوقطبیهای معروف ایران در زمان میروسلاو بلاژویچ شکل گرفت. جریان سنتی فوتبال ایران در مطبوعات و بین مربیان داخلی بهصراحت مقابل بلاژویچ ایستاد. او هم تمامقد با این جریان مبارزه کرد؛ زیادهرویهایی هم البته در این میان انجام شد که دودش در چشم تیم ملی رفت. بلاژ هرگز با جریان سنتی و ضدتوسعهگرای برخی رسانههای آن وقت کنار نیامد؛ جریانی که در ناکامی تیم ملی در آن دوره نقش داشت و سرمربی محبوب تیم ملی را از ایران فراری داد. او دشمنان خود را کروکودیل نامید و عامل نرسیدن تیم ملی به جام جهانی معرفی کرد. پوستانداختن فوتبال ایران در آغاز دهه 80 شمسی مدیون محسن صفاییفراهانی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال است. او تلاش کرد فوتبال ایران را از نابسامانی و وضعیت آماتورگونه خارج کند؛ ساختار فوتبال ایران را نظاممند کرد، لیگ حرفهای راه انداخت و پای مریبان بزرگ خارجی را به فوتبال ایران باز کرد. آمدن مربی تیم سوم جام جهانی به ایران کار کوچکی نبود. صفاییفراهانی اما با جذب بلاژویچ دست به کار بزرگی زد. این روند پس از بلاژ هم ادامه پیدا کرد و ایران پس از یک دوره افول در دهه 70 شمسی، دوباره به یک قطب در فوتبال قاره تبدیل شد. بلاژ یکی از ابزارهای صفایی در مسیر توسعه بود.