|

سوانته پابو؛ بنیان‌گذار دیرین‌ژنتیک و برنده جایزه نوبل

در سال گذشته میلادی، خبری از سوی بنیاد نوبل اعلام شد که هم شگفتی بسیاری در جامعه علمی پدید آورد و هم موجب غرور و شادمانی در میان بسیاری از انسان‌شناسان سراسر دنیا شد؛ خبری که البته متأسفانه به دلیل شرایط اجتماعی کشور، آن‌چنان که باید و شاید، میان باستان‌شناسان و ژنتیک‌دانان ایرانی بازتاب نیافت: جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی 2022، به پاسداشت «کشفیاتش در حوزه ژنوم انسان‌ریخت‌های منقرض‌شده و دگرگشت انسان» به سوانته پابو رسید.

سوانته پابو؛ بنیان‌گذار  دیرین‌ژنتیک و برنده جایزه نوبل

علی قنبری *:‌ در سال گذشته میلادی، خبری از سوی بنیاد نوبل اعلام شد که هم شگفتی بسیاری در جامعه علمی پدید آورد و هم موجب غرور و شادمانی در میان بسیاری از انسان‌شناسان سراسر دنیا شد؛ خبری که البته متأسفانه به دلیل شرایط اجتماعی کشور، آن‌چنان که باید و شاید، میان باستان‌شناسان و ژنتیک‌دانان ایرانی بازتاب نیافت: جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی 2022، به پاسداشت «کشفیاتش در حوزه ژنوم انسان‌ریخت‌های منقرض‌شده و دگرگشت انسان» به سوانته پابو رسید. مارتین استراتمن، رئیس انجمن ماکس پلانک، می‌گوید: «او در درک ما از تاریخ دگرگشت انسان مدرن، انقلابی پدید آورد». اگر نگاهی به تاریخچه جایزه نوبل بیندازیم، خواهیم دید که این جایزه پیش از این، هرگز به حوزه‌هایی که مستقیما مرتبط با انسان‌شناسی زیستی باشند، اعطا نشده بود. ناآشنایی نسبی ایرانیان با زندگی و فعالیت‌های پابو با وجود شهرت بسیار او، مغفول‌ماندن خبر اعطای جایزه نوبل به او در ایران، جذابیت ذاتی و روزافزون رویکردهای مولکولی و ژنتیک برای باستان‌شناسان ایرانی و اطمینان از اینکه ایران روزگاری زیستگاه نئاندرتال‌ها بود، ما را بر آن داشت تا خلاصه‌ای از دو مطلب مرتبط با پابو را ترجمه کنیم. بخش اول از آنچه خواهید خواند، بخش‌هایی است از زندگی‌نامه پابو که الیزابت جونز (مورخ علم) با تیتر «سوانته پابو: ارباب تاریکی دی‌ان‌ای باستانی» (تلمیحی به داستان ارباب حلقه‌ها که یکی از همکاران پابو درباره او به کار برده) در وب‌سایت دانشگاه ییل منتشر کرد. این بخش، ما را با پیشینه پژوهش‌های دیرین‌ژنتیک و افراد تأثیرگذار در آن آشنا می‌کند. بخش دوم، چکیده‌ای است از مصاحبه گاردین با پابو توسط کیت کانلی که تیتر آن، نقل‌قولی است جالب توجه: «شاید زمان آن شده که دیدگاهمان را درباره نئاندرتال‌ها تغییر دهیم». پابو در این مصاحبه، به پرسش‌های جالبی پاسخ داده؛ از جمله اینکه روزهایش پس از دریافت نوبل چگونه می‌گذرند، چه شد که مصرشناسی را رها کرد، چرا نام خانوادگی‌اش با پدرش متفاوت است و چه برنامه‌‌ای برای آینده دارد؟

صدای پابو، در تناقض آشکار با قدرت کاملا بی‌رقیبی که در عرصه پژوهش‌های دی‌ان‌ای باستانی دارد، لطیف، آرامش‌بخش و آمیخته با لهجه غلیظ سوئدی است. اما او همیشه مانند امروز، موتور محرک دیرین‌ژنتیک نبود. پس بگذارید به دهه 1980 و سرآغاز این رشته بازگردیم؛ زمانی که ایده بازیابی دی‌ان‌ای از موجوداتی که دیرزمانی است مُرده‌اند، بیشتر در قلمرو داستان‌های علمی تخیلی می‌گنجید.

سال 1984 است. آلن ویلسون، استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و از پیشگامان زیست‌شناسی مولکولی و دگرگشتی است. او و همکارانش، به تازگی دی‌ان‌ای کوآگا -یکی از خویشاوندان منقرض‌شده گورخرمانند اسب از جنوب آفریقا- را توالی‌یابی کرده‌اند. مقدار دی‌ان‌ای اندک است اما با قدمتی 140ساله، شاهکاری واقعی به حساب می‌آید؛ چراکه اولین بار است دی‌ان‌ای از موجودی قدیمی و منقرض‌شده استخراج می‌شود. آنها مقاله‌‌ای را درباره کشفیات نوین خود در نیچر ثبت می‌کنند. در اثنای انتظار برای انتشار مقاله، به امید یافتن راهی جدید برای مطالعه تاریخ دگرگشت، در جست‌وجوی حمایت مالی بیشترند و درخواست کمک‌هزینه خود را برای بنیاد ملی علوم آمریکا می‌نویسند تا به جست‌وجوی دی‌ان‌ای ماموت‌ها، موآ [نوعی شترمرغ‌سان منقرض‌شده در نیوزیلند]، حشرات حفظ‌شده در کهربا و... بپردازند. پروپوزال آنها در نوع خود اولین است. اگر حمایت مالی شوند، منجر به پایه‌گذاری رشته دیرین‌شناسی مولکولی خواهد شد؛ اما درخواستشان رد می‌شود. یکی از داوران می‌گوید: «متقاعد نشده‌ام که انتخاب این موجودات، نمایانگر کارایی جهانی فناوری دی‌ان‌ای نوترکیب در مطالعات سیستماتیک دگرگشت باشد. به‌هرحال، زمانی دانش رایج این بود که زمین مسطح است و ماه از پنیر تازه ساخته شده». دیگری، با شک‌گرایی مشابهی می‌نویسد: «احتمال را پیش‌شرط مناسبی نمی‌دانم و حاضر نیستم به یک گوی کریستالی خیره شوم. روشن است که جست‌وجوی دی‌ان‌ای سنگواره‌ای، ارزش آزمودن و عذاب‌کشیدن را دارد؛ به‌ویژه اگر پژوهشگری برجسته چون ویلسون مشتاق است زیر بار رنج آن برود». سومین داور، بسیار بدبین‌تر است: «کشف و استخراج دی‌ان‌ای از گونه‌های سنگواره‌شده، بسیار جذاب و از نظر فنی، شاهکاری است دشوار در بیوشیمی اما بی‌شک برایم مبهم است که چگونه این رهیافت، دیدمان را نسبت به مسائل عمده دگرگشتی وسعت خواهد داد؟».

پابو وارد ماجرا می‌شود. سال 1984 است و او دانشجوی تحصیلات تکمیلی در دانشگاه اوپسالای سوئد. دکترای خود را در زیست‌شناسی مولکولی دنبال می‌کند اما در اوقات فراغتش، آزمایش‌هایی بس عجیب را پیش می‌برد. پابو می‌خواهد از مومیایی‌های مصر باستان، دی‌ان‌ای استخراج کند. او قطعه کوچکی جگر را که از فروشگاه خریده، در دستگاه اوون (فر) آزمایشگاه قرار داده و بعد تا دماهای بسیار بالا به آن حرارت می‌دهد. بوی آن نفرت‌انگیز است. می‌ترسد سرپرستش به کار او پی ببرد؛ اما موفق می‌شود دی‌ان‌ای را استخراج و این تئوری را مطرح کند که از دست دادن آب بافت حین روند مومیایی‌کردن، ممکن است منجر به حفظ‌شدن مواد ژنتیکی شود. از جگر به نمونه‌های حقیقی مومیایی روی می‌آورد. به هیچ وجه کار آسانی نیست اما در نهایت، ظاهرا موفق می‌شود از بقایای متعدد مومیایی که نزدیک به دو هزار سال قدمت دارند، دی‌ان‌ای استخراج کند. نتایج کار را در آلمان شرقی منتشر می‌کند. احتمالا به دلیل تعداد پایین مخاطبان ژورنال، مطلقا هیچ سروصدایی به پا نمی‌شود. مقاله را بار دیگر و این مرتبه در نشریه علوم باستان‌شناسی ثبت می‌کند؛ اما معلوم می‌شود روند داوری کُند پیش می‌رود. پابو در همین زمان، گزارش بازیابی دی‌ان‌ای کوآگا را در نیچر می‌خواند. بلافاصله، سومین و آخرین مقاله را می‌نویسد و برای نیچر می‌فرستد.

هیجان‌زده و مضطرب، نسخه‌ای از مقاله‌اش را برای ویلسون ارسال می‌کند. ویلسون، صادقانه و تا حدی طنزآمیز، او را -که هنوز دکترا نگرفته بود- با یک استاد اشتباه می‌گیرد و در پاسخش می‌پرسد آیا می‌تواند یک سال در آزمایشگاه پابو به پژوهش بر دی‌ان‌ای باستانی مشغول شود؟ پابو در پاسخ، شرایطش را شرح داده و درخواست می‌کند در عوض، او پس از فارغ‌التحصیلی، در برکلی به ویلسون بپیوندد.

پابو در 1990، آزمایشگاه خودش را در دانشگاه مونیخ برپا می‌کند و بعدتر، مدیر بخش ژنتیک دگرگشتی در مؤسسه انسان‌شناسی دگرگشتی ماکس پلانک در لایپزیگ می‌شود. در این سال‌ها، او و آزمایشگاهش (در کنار آزمایشگاه‌های دیگر) مبلغان دوآتشه پژوهش بر دی‌ان‌ای ‌باستانی شدند و در مقام ناظر، استانداردها، مقیاس، وسعت و شتاب این عرصه به‌سرعت رو به رشد و جنون‌آفرین در رسانه‌ها را تنظیم کردند. پابو، خود، این مسئولیت را برعهده گرفت تا نگرانی همیشگی نسبت به آلودگی‌ها و نیاز به اثبات اعتبار دی‌ان‌ای باستانی را گوشزد کند؛ به‌ویژه در پرتو مجموعه مقالات عجیبی درباره استخراج دی‌ان‌ای چندین میلیون ساله از حشرات کهربا تا استخوان دایناسور. او با دفاع از معیارهایش و گاه با نشان‌دادن شواهدی مبنی بر اینکه نتایج دیگران آشکارا ماحصل آلودگی است، به این رشته سامان بخشید. پابو با پیروی سختگیرانه از معیارهای اعتبارسنجی و جداکردن آگاهانه کار خود از آنچه در این رشته، کم‌اعتبارتر می‌دانست، رویکردی محافظه‌کارانه را ارتقا داد که از آن زمان تاکنون، چگونگی تأثیرگذاری پابو، دانشجویانش و همکارانش بر مسیر این رشته را شکل داده است.

***

اسکلت مایل به خاکستری یک نئاندرتال، مانند یک دربان، جلوی درِ دفتر سوانته پابو ایستاده تا ملاقات‌کنندگانی را چک کند که تعدادشان از زمان اعلام خبر دریافت جایزه نوبل، رشد قابل‌توجهی داشته است.

ژنتیک‌دان سوئدی، هنوز از شوک انتخاب‌شدن به‌عنوان برنده نوبل فیزیولوژی یا پزشکی در ماه اکتبر، گیج است. پیام‌های تبریک دوستان و همکاران را می‌توان روی میزش دید. این یکی از معدود مصاحبه‌های اوست و حین نوشیدن قهوه با کلوچه، اذعان می‌کند: «صادقانه بگویم، تمام توجهی که به من جلب شده، برایم بار سنگینی است اما باری خوشایند؛ باری که می‌دانم نمی‌توانم درباره‌اش انتظار دلسوزی زیادی داشته باشم».

آنچه به پابو اعتبار می‌بخشد، بازنویسی داستان بشریت به‌واسطه موفقیت در کاری است که زمانی ناممکن تصور می‌شد؛ توالی‌یابی ژنوم نئاندرتال‌ها با استخراج دی‌ان‌ای باستانی. او بذر رشته علمی دیرین‌ژنتیک را کاشت و با کشف یک گونه انسان‌ریخت که پیش از آن ناشناخته بود -دنیسوا- درکمان از گذشته را زیر و رو کرد. او همچنین نشان داد 70 هزار سال پیش، میان نئاندرتال‌ها و انسان هوشمند، انتقال ژن رخ داده است که «یعنی نئاندرتال‌ها واقعا منقرض نشده‌اند. آنها درون ما هستند».

او می‌گوید علاقه‌مندی‌اش با چیزی شبیه یک سرگرمی آغاز شد: «وقتی بچه بودم می‌خواستم باستان‌شناس و مصرشناس باشم. در سوئد زندگی می‌کردم و در جنگل‌های آنجا، کندوکاوهای مخفیانه و پنهانی انجام می‌دادم». سفر او با مادرش به مصر بسیار تعیین‌کننده بود. اما هنگامی که تحصیل در مصرشناسی را آغاز کرد، مشخص شد «دیدگاهم نسبت به آن، بیش از حد رمانتیک بوده است». بنابراین به پزشکی روی آورد و بعدها دکترایش را در زیست‌شناسی مولکولی پی گرفت.

در ورای داستان موفقیت علمی او اما چالش شخصی قابل‌توجهی وجود داشت. «پدرم دو خانواده داشت. ما مخفی بودیم و آن یکی رسمی. سر و کله پدرم شنبه‌ها پیدا می‌شد، با من و مادرم قهوه یا ناهاری می‌خورد و دوباره غیبش می‌زد». پابو می‌گوید مادرش کارین که در 2013 درگذشت، اگر زنده بود، از جایزه او «احساس وجد و غرور» می‌کرد. کارین که در 1944، از حمله شوروی گریخته و از استونی به سوئد آمده بود، به محدودیت‌های زبانی و مالی فائق آمد و شیمی‌دان شد. به گفته پابو، این واقعیت که پدرش -سونه بریسترم- بیوشیمی‌دان و خود، برنده جایزه نوبل (آن‌هم فیزیولوژی یا پزشکی) برای فعالیتش در زمینه پروستوگلاندین‌ها بود، تأثیر چندانی بر مسیر علمی او نداشت. «فقط در این حد که مادرم سر کارش با او آشنا شده بود. بیشتر، شیفتگی مادرم به علم بود که به من رسید. او کنجکاوی‌ام را به‌شدت تشویق می‌کرد و وقتی از پزشکی به علوم طبیعی روی آوردم، حمایتم کرد. اثرگذاری او، بسیار عظیم‌تر بود».وقتی پدر پابو جایزه‌اش را در استکهلم دریافت می‌کرد، او در اوپسالا دانشجوی دکترا بود و مراسم را از تلویزیون دنبال کرد.

«نام خانوادگی‌ام با او فرق داشت و تنها عده کمی بودند که می‌دانستند اصلا به هم ربطی داریم». اینکه باید پدر مشهورش را از همکارانش مخفی نگه می‌داشت، خیلی برایش دردناک نبود «بلکه مسئله، پسر رسمی پدرم بود که چیزی درباره ما نمی‌دانست». بریسترم در 2005 درگذشت و «تازه آن‌وقت بود که برادر ناتنی‌ام از وجود من مطلع شد. خوشبختانه با مسئله کنار آمد و همه چیز خوب است».

پابو می‌گوید قدرتمندترین نیرویی که هدایتش می‌کند، کنجکاوی اوست و پژوهش‌هایش را با یک باستان‌شناس مقایسه می‌کند: «تنها با این تفاوت که ما در ژنوم‌ها کاوش می‌کنیم».

پابو کشف شوک‌آوری کرد: افرادی که واریانت کروموزومی خاصی را از نئاندرتال‌ها به ارث برده‌اند، اگر به کووید آلوده شوند، دو برابر بیشتر با احتمال مرگ مواجه‌اند. او می‌گوید: «براساس آمار رسمی مرگ‌ومیر ویروس کرونا و فراوانی واریانت خطرآفرین، می‌توانیم تخمین بزنیم این واریانت نئاندرتال‌ها، مسئول 1/1 میلیون مرگ‌ومیر بیشتر در اثر ویروس کروناست». واریانتی که عموما در جنوب آسیا یافت می‌شود.او پروژه‌های مفصل دیگری را نیز پیش برده که از استعداد ابتلا به HIV تا گیرنده‌های پروژسترون و اثرشان بر تولد نوزادان نارس و سقط جنین را دربرمی‌گیرند.دانشمند 67ساله خاطرنشان می‌کند: «امروزه سه ژنوم نئاندرتال با کیفیت بالا در دسترس‌اند و می‌توانم به شما بگویم موارد بیشتری در راه‌اند» و می‌افزاید فعلا برنامه‌هایش را برای بازنشستگی می‌چیند.

*دانشجوی کارشناسی ارشد باستان‌شناسی پیش از تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی