شیراز، شایسته ثبت جهانی
بافت تاریخی شهر شیراز فراتر از مبحث تهدید تخریب یا توسعه، مجموعهای مفهومی، اعتقادی، عبادی و هویتی است که بخشی از عناصر مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی در آن نهادینه شده است. نهادهایی سیاسی، حاکمیتی و مذهبی در آنجا شکل گرفته است که تمام آنها در گذر تاریخ بر هنر، ادبیات، مذهب و تاریخ ایران تأثیرگذار بودهاند.
دکتر علیرضا عسکریچاوردی، باستانشناس و استاد دانشگاه: بافت تاریخی شهر شیراز فراتر از مبحث تهدید تخریب یا توسعه، مجموعهای مفهومی، اعتقادی، عبادی و هویتی است که بخشی از عناصر مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی در آن نهادینه شده است. نهادهایی سیاسی، حاکمیتی و مذهبی در آنجا شکل گرفته است که تمام آنها در گذر تاریخ بر هنر، ادبیات، مذهب و تاریخ ایران تأثیرگذار بودهاند. شیراز خود میراثدار شهرهای باستان است و از طرفی مأمن و خاستگاه هنر، مذهب و ادبیات ایران عصر اسلامی است؛ بنابراین پیش از درک مفهوم شکلگیری نهادینهشدن نهادهای قانونی، مذهبی، شرعی و سنتهای ایرانی، اسلامی و شیرازی نمیتوان با دیدگاه توسعهمحور مدرن به دنبال توسعه شهری بافت تاریخی بود. بافت تاریخی شیراز مانند بافت تاریخی بسیاری از شهرهای کهن ایرانزمین و سایر تمدنهای گذشته در این جهان پهناور اهمیت تاریخی، فرهنگی، مذهبی و هویتی دارد. در مسئله حفاظت و حراست از بافتهای تاریخی شهرهای کهن جهان تردید و شک وجود ندارد.
اینکه بافت تاریخی شهر شیراز مرتبط با یک مجموعه بزرگ اعتقادی مذهبی نظیر مسجد عتیق شیراز، احمد بن
موسی (ع)، سیدعلاءالدین حسین، مدرسه فلسفی ملاصدرا و... شکل گرفته و این شهر شهره به حافظ و سعدی است، جایگاه آن را برای کشور ایران متمایز میکند. ازاینرو بدیهی است که هر نوع برنامه توسعه در آن با دقت و ظرافت باید انجام شود. حساسیت بافت تاریخی شیراز را باید در مرحله پیشگیری درمان کرد و هر نوع دیدگاه توسعهای باید در چارچوب توسعه پایدار میراث فرهنگی برای این شهر برنامهریزی شود. شهر شیراز حداقل طی یک هزاره و نیم بخشی از تاریخ ایران عصر اسلامی را رقم زده است. نقش این شهر تاریخی در مذهب، ادبیات و فلسفه شهره آسیا و جهان مدرن است. این شهر میراثدار و یادگار شهرهای پارسه، اصطخر، بیشاپور، شهر اردشیرخوره، گور فیروزآباد و دارابگرد است. این شهر جانشین تخت جمشید است و میراث بزرگی از آیینها و میراث معنوی عصر باستان را در خود جای داده است. با نام و نشان این شهر در کتب تاریخی از دورههای صفاری، سلجوقی، غزنوی، ایلخانی، آل مظفر، تیموری، صفوی، زندیه و قاجاریه و... آشنا هستیم اما آیا به همان نسبت که در کتابهای تاریخی با نام و نشان این شهر آشنا هستیم، میراث باستانشناسی از این دورهها در این شهر به جای مانده یا مستندنگاری شده است؟ پرسشی که مطرح میشود راهکار آن مطالعات باستانشناسی شهری برای شهر شیراز است. ابن شهر طی صد سال اخیر به شدت آسیب دیده و میراث باستانشناسی شهر شیراز متلاشی شده است.
دروازههای شهر شیراز از دوره زندیه و قاجاریه و میدان بزرگ مرکزی شهر که مانند میدان نقش جهان اصفهان بود در ساختوسازهای دوره پهلوی از بین رفتند. انسجام و اصالت میراث زندیه شهر از هم فروپاشیده شد و درک معنایی شهر بین بازار، ارگ کریمخانی، مسجد زیبای وکیل، دیوانخانه با وجود تلاشهای چند ده اخیر از بین رفته است.
با ساختوسازهای بیرویه به نام توسعه، سردر زیبای مدرسه ملاصدرا گم شده و این شاهکار عصر صفوی بی نام و نشان باقی مانده است. روابط منسجم و اصالتبخش مسجد عتیق، حرم احمد بن موسی (ع) به عنوان هسته آغازین شهر و نسبتش با مسجد نو و مجموعههای وابسته به آن در سدههای میانه اسلامی غیر قابل درک شده است و به همین نسبت مدرسه خان نسبتی با عناصر پیرامونی خود ندارد. میراث دوره متأخر عصر اسلامی به ویژه دهها اثر دوره زندیه را چگونه میتوان با میراث عصر میانه و آغازین اسلامی مربوط دانست و درک کرد؟ همه این دخالتها در بافت تاریخی شهر شیراز به نام خدمت به آثار، خدمت به مردم و شهر شیراز طی یک قرن اخیر انجام شده است. نتیجه خدمت عدم درک مفهوم و مبانی معرفتی میراث فرهنگی شد؛ یعنی همان آرمان جامعه ایرانی که میتوانست بافت تاریخی شهر شیراز را به عنوان یک اصالت مذهبی فرهنگی در قالب یک مفهوم ارائه کند، گم شد. نوسازیها عملا ارتباط معنوی نسل جوان و آینده را با مساجد و مدارس تاریخی و پیوند با بقاع متبرکه در بافت تاریخی شهر شیراز با رویکرد هویتی و معنوی بسیار سخت کرده است. به جای اینکه در مسیر ورود به مجموعه شاهچراغ (ع) شاهد چند مرحله تاریخی از میراث گرانبهای گذشته باشیم و آثار تاریخی در موزهها و سایت موزههای شبانه دارای نورپردازی باشند و بافت و ریشههای میراثی شهر تاریخی شیراز را در مسیرهای گردشگری محورهای حرم با کاوشهای باستانشناسی به مردم نشان دهیم به هر دلیل و عنوانی تخریب شدند، مدارک باستانشناسی از بین رفت و نتوانستیم آنها را نگه داریم.
جداکردن فضاهای تاریخی پیرامون حرم و ساخت ساختمانهای جدید پیرامون یک بنای مقدس بیشتر گرایش به جهان مدرن امروز را نشان میدهد و ما را از معنویت گذشته دور میکند. در این مرحله تنها راهکار مطالعات باستانشناسی شهری است که میتواند لایههای باستانشناسی و تاریخی یک هزاره و نیم از عصر اسلامی را برای نسل امروز و آینده به نمایش بگذارد. در زیر سطح این خانههایی که در ظاهر فرسوده یا تاریخی هستند صدها اثر باستانی دیگر وجود دارد. در حقیقت بافت مرکزی شهر شیراز خود یک محوطه تاریخی و یک بافت باستانشناسی نیازمند مطالعه است. مطالعات باستانشناسی شهری به ما خواهد گفت شهر شیراز چگونه شکل گرفته است، چه بخشهایی از آن لازم است حفظ شود، چگونه میتوان اهداف و ایدههای شکلگیری حرم احمد بن موسی (ع) را با مجموعههای وابسته به آن برای نسل امروز معنا بخشید، درک بصری و مفهومی الگوهای توسعه پایدار میراث فرهنگی در سومین حرم اهل بیت چگونه و با اتکا به کدام میراث قابل تبیین است، سایت موزههای شهری پیرامون حرم چگونه میتواند به درک مفهوم تاریخی و تقدس حرمین کمک کند، انسجام و اصالت بین عناصر وابسته به هم در محدوده بافت تاریخی شهر شیراز چگونه قابل تعریف و اجراست، احیای خانههای فرسوده با همان سبک و سیاق تاریخی با چه نوع کاربریهایی میتواند ما را به هویت تاریخی پایدار در جهان ناپایدار امروز برساند. بنابراین پیش از مطالعه و تشخیص نمیتوان برای توسعه با هدف خدمت به سرعت گام برداشت. امروز به جای دنبالکردن مسئله توسعه مدرن در این بافت تاریخی ارزشمند باید به دنبال ثبت میراث جهانی شهر شیراز بود زیرا شیراز شایسته ثبت جهانی است. پس از ثبت جهانی است که مسئله توسعه پایدار شهر شیراز با رویکرد گردشگری مذهبی و فرهنگی میتواند نهادینه شود و از آن به عنوان یک ثروت فرهنگی تاریخی برای همه مردم بهره برد. راههای رسیدن به ثروت، ساختوسازهای بیرویه، ساختن خیابانهای متعدد، تغییر کاربریهای غیرمرتبط و فروش نیست. راههای رسیدن به ثروت در شهرهای تاریخی ثبت جهانی و توسعه پایدار میراث فرهنگی و گردشگری است. این گنجینه بینظیر در زمانی قابل درک و فهم معاصر است که به روزگار شهرهای آسیایی یعنی زمانی که آسیا جهان بود رجوع کنیم. رقیب شیراز سمرقند و بخارا، هرات و غزنه، تبریز و اصفهان و مشهد بود، شهرهایی که روزگاری پایتختهای مکاتب هنری و فرهنگی جهان اسلام بودند و امروز هم شیراز شهره آفاق و انفاس است. شیراز و مردم شهر شیراز یک شهر ویژه در دید مردم ایران، آسیا و جهان هستند. شیراز امید مردم به زندگی است. ظرفیتهای تاریخی، مذهبی، طبیعی و سلامت در شهر شیراز برای توسعه پایدار گردشگری و ایجاد فرصتهای بزرگ گردشگری برای همه مردم ایران و جهان مناسب و کافی است. در طرح آمایش سرزمین این شهر را با کارکرد گردشگری باید ویژه دید و برای آن برنامهریزی کرد. باغها و خانههای زیبای شیراز، گنبدهای فیروزهای و سردرهای زیبای سرتاسر مزین کاشیکاریشده در هر گوشه این شهر هویداست، در آن گوشه شهر از تشرف معنوی دارالمصحف و حرم بیرون میآیید و به سعدی و حافظ روانه میشوید. اگر فرصت داشته باشید به تخت جمشید و پاسارگاد میروید و از ویرانههای شهرهای کهن ایرانزمین، شهر گور و بیشابور و دارابگرد بازدید میکنید. در کجای این جهان هستی با این همه تاریخ و تمدن مواجه میشویم که اینچنین ایرانیان را به شوق حیات هستی سرمست و زنده نگه دارد. به واقعیت باید فارس و شیراز در تمام برنامههای توسعه پایدار با رویکرد گردشگری ویژه منطقه هخامنشی (پارسه- پاسارگاد)، منطقه ویژه ساسانی فارس (فیروزآباد، بیشاپور، سروستان و دارابگرد) و منطقه ویژه شیراز به عنوان شیرازه فرهنگ و هنر تمدن ایرانزمین و سومین حرم اهل بیت (ع) در رأس برنامه آمایش سرزمین ایران قرار گیرد تا بتوان به عظمت ارزشهای جغرافیای تاریخ و تمدن ایرانزمین پی برد.