اسقف دزموند توتو*
راه لذت از درون دان، نه از برون
آدمی در مواجهه با رنجها و ناکامیها، آسیبپذیر است. گاه فروبستگیها، انسان را به تکرار در تنگنای حصاری قرار میدهد که باعث رمیدن از زندگی است. به همین سبب، نقش و تأثیر شادمانی را میتوان بهتر دریافت. دلسپردن به شادیابی، لزوما به این معنا نیست که دلشکستگیها و مشقتهای زندگی برای همیشه رخت برمیبندند و ما را ترک میکنند؛ اما سرسپردن به شادخویی، حس گرم زندگی مطلوب را در ما ارتقا میبخشد.
آدمی در مواجهه با رنجها و ناکامیها، آسیبپذیر است. گاه فروبستگیها، انسان را به تکرار در تنگنای حصاری قرار میدهد که باعث رمیدن از زندگی است. به همین سبب، نقش و تأثیر شادمانی را میتوان بهتر دریافت. دلسپردن به شادیابی، لزوما به این معنا نیست که دلشکستگیها و مشقتهای زندگی برای همیشه رخت برمیبندند و ما را ترک میکنند؛ اما سرسپردن به شادخویی، حس گرم زندگی مطلوب را در ما ارتقا میبخشد. آنگاه از پس چنان نگاهی، رنج دیگر موجب روانپریشی و نژندی و دلزدگی نیست. امکانی برای کسب اعتلا است. من شخصا قدر شادی را خوب میدانم. چه بسیار که این قدرشناسی، ریشه در گذشته تلخی دارد که آثار و تبعات فسردگی و دلمرگی را در کانون خانوادهام عمیقا درک کردم و تا به امروز در برابر همه رنجها همین رویکرد را حفظ کردهام. همین بازگشت سرطان من، محرکی شد تا بسی بهتر از قبل به زندگی متمرکز باشم. اکنون معنای دارماشالا «خانه زائر» را که از ترکیب دو واژه دارما به معنی آموزش و شالا به معنی سکونتگاه است، بهتر درمییابم. حلاوت نیایش برایم در لطافت دیگری است. این رویکرد، وقار برازندهای به شما میافزاید. هنگامی که متوجه باشیم که اصل در زندگی بر شادمانی درون استوار است و خداوند ماهیت رشد ما را بر زیبایی بنا نهاده، دیگر مجالی برای ملال نمیماند. من اینک ظرفیت مضاعفی برای زندگیکردن در خود دارم. حتی دلخوشیهای کوچک و لذایذ اندک، برایم طعم دیگری دارند. همین دسر محبوبم، خوشمزهتر از همیشه است. گاه که شکفتن و جلوهگری گلها را تماشا میکنم از نظرم میگذرد که گلها خود بهخوبی میدانند که مهلت عمرشان کوتاه است و باید قدر هر روز زندگی را بدانند. تعجب ندارد که حتی رهبران معنوی هم در اندیشه ناشناختهها و نادانستهها، گاه با دلشوره توأم هستند؛ اما به عقیده من، همه ما انسانها برای هرچه شادترکردن دنیا موظف هستیم. برای خوشبختی بیشتر دیگران، سهمی برای خودمان در وظایف تعریف کنیم. شادی حقیقی در بطن ماست. محتاج آنیم که بهتر و عمیقتر به درون خود توجه داشته باشیم و اگر ارزشها از درون ما چنین رویکردی را نجوشانند، راه را اشتباه آمدهایم. هرگاه بندهای در بیراهه بماند، دل خدا هم به درد میآید. و هر گاه شما به یاری او شتافتید، لبخند خداوند را خواهید دید. پل اکمن، متخصص شناخت احساسات و عواطف انسانی بود. در پژوهشهایش به این استنتاج رسیده بود که شادمانی در پیرامون خود، گستره وسیعی برمیانگیزد. آدمی با خوشایندی مطبوعی روزگار میگذراند. احساس رضایتمندی و کامیابی و چیرگی و تسلی و تسکین روان و سربلندی، در سراسر وجود چنان مؤمن خیراندیشی، پدیدار میشود. ریچارد دیویدسون، دانشمند طب اعصاب، در مجموعه مطالعاتی که حول شناخت مغز انجام داده بود، برای من توضیح داد که به اعتقاد او مغز ما چهار ساحت مستقل و درعینحال مرتبط را پوشش میدهد. ردجویی ارتباط شناختی آن ساحتها، ما را به سرچشمه گوارایی میرساند.
یکم) توانایی حفظ روحیه مثبت. دوم) توانایی رهیدن از روحیه منفی. سوم) توانایی تقویت هر دو حوزه مذکور و چهارم) توانایی فراتررفتن از این سه ساحت و القای آنها به دیگری همدرد. نکته مهم اینکه ما به صورت غریزی به چنان توانمندیهایی مجهز هستیم. این سخاوت در مواظبت از همدیگر، درون همه ما تعبیه شده است. اونوبتو میگوید: «هرکسی از طریق کسان دیگر موجودیتش معنا مییابد. پس بهتر است نان خود را با دیگری قسمت کنی». هریک از ما، در شبکه ظریفی از وابستگیهای ناگسستنی به سر میبریم. چرا در انتظار بمانیم که بعد در مصیبتی، مددرسان هم باشیم؟ تا هستیم، مدام از ما زندگیدوستی تراوش کند. سرچشمه شادی باشیم. در برهوت ناایمنیها و در برودت تشویشها، نشانی از آبادی و خرمی باشیم. مانند برکه زلال و گوارایی که اطرافیانش را اطمینان و آرامش میبخشد. پرواضح است که راه آسانی نیست. هر مسیری، ناهمواریهای خودش را دارد. محتمل است جایی در میانه راه، پریشانخاطر شویم. وفور پریشیدگیها، افق نگاه ما را به آینده نامطمئن و ناشاد میکند. مهار این مخمصهها، به تجهیز ذهنی ما بستگی دارد. قدرت ذهن، میتواند به ما استیلا بدهد و بر مرتبهای رفیع بنشاند. به گفته کریس هانی، تقویت امیدی مقاوم و پرفروغ به فردای بهتر و تحکیم خوشبینی همیشگی به خداوند، در توانبخشی به خود بسیار مفید و مؤثر است. سونیا لیمبرومیرسکی، هنگامی که ستونهای شادی را برمیشمارد، مهمترین آن عوامل را وسعت مشرب و بلندنظری میداند که پایه مستحکم خرسندی پایدار است. اگر بهدرستی آموختیم که حتی به مصیبتها و رنجهای پردرد هم از زاویه دیگر بنگریم و در آن، مراحل رشد را بیابیم، درخواهیم یافت که چگونه وقوع یک فاجعه هم میتواند اسباب تکامل ما را فراهم کند. کوتهبینی و تنگنظری، جهان ما را خفیف و حقیر میکند. در مراسم اعطای جایزه تمپلتون (Templeton Prize) مجال مغتنمی دست داد تا با ستارهشناس شهیر بریتانیایی، سر مارتین ریس، گفتوگوی اثرگذاری داشته باشیم. در خلال صحبت، او از به میانه رسیدن عمر زمین سخن گفت. با خود در اندیشه بودم، هنگامی که یک انسان به نقطهای میرسد که از چنین زاویه دید وسیعی برخوردار باشد، مسائل روزمره زندگی را در ابعاد و مقیاس بهکلی متفاوتی از دیگران ارزیابی میکند و حتما کمتر اذیت میشود. به تعبیر شاعرانه دنیل گلدمن: تغییر نگرش، نوید و محرک بهراهافتادن کاروان شادمانی است.
* اسقف اعظم سابق آفریقای جنوبی، برنده جایزه صلح نوبل
** دانشآموخته دکترای جامعهشناسی و دینپژوه
منبع: تلخیصی از کتاب شادمانی پایدار در دنیای ناپایدار