گمکردن سررشته یوزها
ماجرای بارداری ایران و بعد سرنوشت غمانگیز پسرش «پیروز» احتمالا یکی از سه خبر مهم محیطزیستی سال گذشته ایران بود. اواخر سال ۱۴۰۰ بود که در اوج بیخبری از پروژههای حفاظت از یوز در ایران به یکباره خبر رسید که ایران در اسارت باردار شده است. این خبر موجی از شادی را در میان افکار عمومی ایجاد و البته کارشناسان و دلسوزان محیط زیست ایران را هم کمی نگران کرد.
سامان موحدیراد: ماجرای بارداری ایران و بعد سرنوشت غمانگیز پسرش «پیروز» احتمالا یکی از سه خبر مهم محیطزیستی سال گذشته ایران بود. اواخر سال ۱۴۰۰ بود که در اوج بیخبری از پروژههای حفاظت از یوز در ایران به یکباره خبر رسید که ایران در اسارت باردار شده است. این خبر موجی از شادی را در میان افکار عمومی ایجاد و البته کارشناسان و دلسوزان محیط زیست ایران را هم کمی نگران کرد. مهمترین دلیل نگرانی این بود که سازمان حفاظت محیط زیست در بیخبری تمام به یکباره اعلام کرد که «ایران» در اسارت باردار شده است. اتفاقات بعدی را احتمالا میدانید. از ایران سه پسر به دنیا آمد که دو فرد از آنها در همان ماه ابتدایی به دلیل اشتباهات تیمارگر و عدم آمادگی لازم برای حفاظت از تولهیوزها از بین رفتند. تنها پیروز باقی ماند که به دست علیرضا شهرداری سپرده شد و رابطه نزدیک این دو با هم برای خیلی از ایرانیها مثل تماشای یک فیلم رمانتیک بود. با این حال تا روزی که در اسفند ۱۴۰۱ خبر رسید که پیروز به بیمارستان منتقل شده باز هم از سوی سازمان هیچ اطلاعرسانی درباره مشکلات گوارشی پیروز نشد تا اینکه بعد از 11 ماه معروفترین یوزپلنگ ایرانی هم جان باخت. پیروز توانسته بود در مدت زمان کوتاهی توجه گروه زیادی از ایرانیها را به یکی از گونههای در حال انقراض دنیا جلب کند که احتمالا این مهمترین دستاورد این پروژه است. اما در کنارش و در سایه غفلت یا بیعملی سازمان حفاظت محیط زیست مجموعهای از دادههای اشتباه هم به عموم مردم داده شد که میتواند کمی خطرناک باشد. گروه زیادی از مردم گمان میکنند که پیروز آخرین یوز باقیمانده ایرانی است و حالا با مرگش دیگر یوزی در ایران باقی نمانده است. این هم موجی از ناامیدی را در مردم ایجاد میکند و هم کمتر از ۴۰ فرد یوز باقیمانده ایرانی را به دست فراموشی میسپارد. یوزهایی که به صورت طبیعی در زیستگاهشان زندگی میکنند و بزرگترین امید ما برای حفظ بقای این گونه در طبیعت هستند. در واقع ما در ایران با یک مسئله ساده مواجه هستیم. یوزهای آسیایی با ازدستدادن زیستگاهشان در دنیا تنها به زندگی در ایران محدود شدهاند و از آن جمعیت بزرگ حالا کمتر از ۴۰ فرد در ایران و حوالی سمنان زندگی میکنند. سؤال اینجاست که چطور میتوانیم بقای این گونه را حفظ کنیم؟ گروه بزرگی از متخصصان و علاقهمندان به محیط زیست معتقدند ایمنکردن زیستگاه مهمترین و بهترین روش برای حفظ این گونه است. به این معنی که با ایمنکردن زیستگاه به حیوان اجازه دهیم خودش به صورت غریزی تکثیر شده و جمعیتش افزایش یابد. در مقابل اما گروهی به دنبال پروژههای ماجراجویانهای چون تکثیر در اسارت هستند. البته که تکثیر در اسارت یک روش متداول در دنیاست و پایههای علمی هم دارد اما برای قدمگذاشتن در این مسیر باید چند نکته مهم را مدنظر قرار داد. نخست اینکه بازگرداندن یوزی که در اسارت متولد شده به طبیعت بسیار سخت است. در بسیاری از موارد مثل مورد پیروز اساسا امکان بازگشت یوز متولدشده در اسارت به طبیعت وجود ندارد. نکته مهم دیگر این است که باید زیرساختهای فنی و همچنین دانش فنی لازم در این زمینه وجود داشته باشد تا با آزمون و خطا یوزهای متولدشده را از دست ندهیم. اتفاقی که برای سه پسر ایران رخ داد نشان داد که در پروژه تکثیر در اسارت که هنوز ما نمیدانیم به مدیریت چه کسی و با همراهی چه تیمهای فنی انجام شده به دلیل نداشتن این زیرساختها و همچنین دانش فنی ابتدا خیلی زود دو تولهیوز را از دست دادیم و در مرحله بعد تنها پسر باقیمانده هم جان باخت.
پنهانشدن پشت جرقههای بزرگ: در شش ماه گذشته دو یوز ماده در جاده میامی جان باختند. اگر سه تولهیوزی که در شکم یکی از این یوزها بود را هم به شمار بیاوریم در شش ماه اخیر پنج یوز را در جاده میامی از دست دادیم که حداقل میدانیم دو فرد از آنها ماده بودند. گفتن ندارد که در چنین شرایط بحرانی هر یک یوز ماده چه اهمیت بزرگی برای حفظ این گونه دارد و ازدستدادن آنها در جادهها چقدر تأسفبار است. ایمنسازی جاده میامی که یکی از قتلگاههای بزرگ یوز در ایران است یکی از همان مواردی است که در ذیل پروژه «ایمنسازی زیستگاه یوز» باید انجام گیرد. پروژهای که هر ساله درباره آن حرف زده میشود، وزارت راه و نیروی انتظامی به همکاری فراخوانده میشوند اما نتیجهاش تلفشدن مستمر یوزها در این جاده است. اگر جمعیت یوزهای آسیایی باقیمانده دنیا را ۴۰ فرد در نظر بگیریم تنها پنج درصد از جمعیت جهانی این حیوان در شش ماه گذشته در جاده میامی تلف شدهاند که بیشک فاجعهبار است. در یک سالی که جادههای ایران چنین قربانیانی از جامعه یوزها میگرفت، سازمان محیط زیست در حال انجام چه کاری بود؟ آنها تمرکز رسانهایشان را روی پروژه تکثیر در اسارت گذاشته بودند و حتی در آنجا هم درست عمل نمیکردند. هر از گاهی در پی جرقههایی که در این مسیر زده میشد مثل شخصیت اول داستانها پیش میآمدند و شوآف میکردند و در وقت تنگی و بحران در بیخبری و سکوت به سر میبردند. شاید تصور اینکه سازمان حفاظت محیط زیست برنامه مدونی برای یوزها داشته باشد تصور اشتباهی باشد اما از همین وقت و هزینه اندک و فرصتهایی که پدید میآید هم میشد در جهت درست استفاده کرد اما گاهی برای مسئولین عکس یادگاری انداختن با یک تولهیوز در اسارت مهمتر از ایمنسازی زیستگاه یوزهای باقیمانده در ایران است. بخشی از اطلاعات غلطی که در خلال کمپین تبلیغاتی تکثیر در اسارت و تولد پیروز به جامعه داده میشد هم همین بود که با دیدن تصاویر پیروز گاهی مردم گمان میکردند که حفاظت از یوزها در موقعیت مناسبی قرار دارد. اگر از این فرصت استفاده میشد و درباره خطرات زیستگاه آنها اطلاعرسانی میشد شاید حداقل روی فرهنگ رانندگی در جاده میامی تأثیرگذار بود و شاهد چنین اتفاقات خسارتباری در همین شش ماه نبودیم. کوتاه سخن اینکه تنها دارایی جهان از یوزهای آسیایی همین تعداد اندک و انگشتشماری است که در سمنان زندگی میکنند. برای تداوم بقای این گونه باید زیستگاهها برای آنها امن شود تا بتوانند در آن به صورت طبیعی زاد و ولد کنند و جمعیتشان را زیاد کنند. با این پیشفرض هر برنامهای به جز ایمنسازی زیستگاه هدردادن وقت و انرژی و سرمایه است. آن هم در کشوری که ردیف بودجه سازمان محیط زیستش بسیار ناچیز است و قابل قیاس با مخارج این سازمان نیست. اگر کسی در سازمان محیط زیست همچنان به پروژههایی نظیر تکثیر در اسارت فکر میکند کافی است از خودش این سؤال را بپرسد که در صورت موفقیتآمیزبودن این پروژه و زادآوری یوزها در اسارت تولههای حاصل از این پروژه در کدام زیستگاه قرار است زندگی کنند؟ پاسخ این سؤال همان چیزی است که اولویتها را در زمینه بقای یوزها مشخص میکند.
بازگشت دامدارها به زیستگاه: یکی دیگر از مهمترین دغدغهها برای ایمنسازی تنها زیستگاه باقیمانده یوزها مسئله دامپروری در این دشت بزرگ است. سگهای گله یکی از بزرگترین تهدیدها برای یوزها به شمار میآیند. همین چند هفته پیش بود که خبر رسید چرای دام در زیستگاه یوز آسیایی تمدید شده است. آنچنان که در خبرها آمده با وجود اینکه در پروانههای مرتعداری منطقه توران، تاریخ خروج دام از سامانههای عرفی بین ۱۵ تا ۲۰ فروردین درج شده است، اما امسال شورای عشایری استان سمنان به دامداران اجازه داده است که تا ۳۰ فروردین گلههای خود را در این مرتع قشلاقی که از قضا مهمترین زیستگاه یوزپلنگ آسیایی در سطح جهان محسوب میشود، نگه دارند. در این میان اظهارات مدیرکل منابع طبیعی سمنان حاکی از آن است که به دلیل مرغوببودن و حساسیت ویژه مراتع ییلاقی این استان، در سال جاری تصمیم گرفته شده است که خروج دام از مراتع قشلاقی از جمله مرتع توران با تأخیر انجام شود تا گلههای دام زودتر از موعد به ییلاقات نرسند. البته مدیرکل حفاظت محیط زیست سمنان تأکید دارد که تا ۳۰ فروردین، دامداران باید گلههای خود را به طور کامل از سامانههای عرفی و حتی ایلراههای مناطق حفاظتشده استان خارج کنند. کارشناسان حیات وحش معتقدند که حضور گلههای دام در زیستگاههای یوزپلنگ ایرانی حتی در شرایط عادی نیز جمعیت این گونه را تهدید میکند، چه رسد به اینکه حضور این گلهها بیش از موعد مقرر نیز تمدید شود، بهخصوص در زمان حاضر که در آستانه فصل زادآوری حیات وحش قرار گرفتهایم و یوزهای ماده باردار آماده به دنیا آوردن تولههای خود در طبیعت هستند. در این میان یکی از مهمترین آسیبهای ناشی از حضور گلههای دام در زیستگاههای یوزپلنگ، سگهای گله هستند که هم بعضا بر سر طعمه با یوز ایرانی درگیر میشوند و هم امکان آسیبدیدن تولههای یوزپلنگ بر اثر حمله این سگها وجود دارد. همچنین مطابق نظر کارشناسان حیات وحش، چرای دام در زیستگاههای یوزپلنگ باعث کاهش میزان علوفه در دسترس برای گونههای علفخوار حیات وحش میشود و وقتی هم که غذای مورد نیاز علفخواران کمتر شود، رفتهرفته جمعیت آنها در مراتع نیز کاهش خواهد یافت. کاهش جمعیت گونههای علفخوار به عنوان طعمه گوشتخواران در زیستگاهها نیز میتواند زمینه را برای تهدید جمعیت گونههای گوشتخوار حیات وحش فراهم کند. در این میان بهخصوص گونه یوزپلنگ آسیایی که هم جمعیت آن در دهههای اخیر به شدت کاهش یافته و هم به دلیل شرایط فیزیولوژیکی در شکار طعمهها بعضا در رقابت با دیگر گوشتخواران شکست میخورد، بیش از سایر گونههای گوشتخوار از حضور گلههای دام در منطقه توران آسیب میبیند.
یوزها در بلاتکلیفی: اگر سخنان رئیس و مسئولان بلندپایه سازمان حفاظت محیط زیست را در یک سال گذشته دنبال کنید، نشانی از حساسیت یا توجه ویژه به وضعیت یوزها در خلال صحبتهای آنها نمیبینید. در ایران چند گونه در لبه انقراض قرار دارند که یوز آسیایی از معروفترینهایش است. نزدیک به ۳۰ سال است که زیستگاه این حیوان فقط به ایران محدود میشود اما مجموعه تصمیمها در این سالها تنها نتیجهای که داشته محدودشدن جمعیت یوزها بوده. حالا هم آمار دقیقی از وضعیت یوزها نداریم ولی احتمال داده میشود که کمتر از ۴۰ فرد یوز در ایران داشته باشیم. در حالی که تعداد یوزها به شدت کاهش یافته اما تصمیمهای حفاظتی درباره آنها همچنان روال روزهای معمولی خود را طی میکند. جادهها ایمنسازی نمیشوند و به دامدارها اجازه چرا در زیستگاه یوز داده میشود. در مقابل سازمان تلاش میکند با برنامههایی که جنبه رسانهای و نمایشی آنها بالاتر است مانند اسارت در تکثیر نشان دهد که به فکر یوزهاست. آنچه ما در این میدان مشاهده میکنیم گمکردن سررشته معمای یوزهاست. اینکه با چه استراتژی و برنامهای باید یوزها را نجات داد و به تکثیر جمعیتشان کمک کرد.