|

بررسی دستاوردهای تهران از احیای روابط با ریاض در گفت‌و‌گو با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه

فعلا جز چند موضع‌گیری سیاسی، چیزی نیست

با وجود آنکه توافق سه‌جانبه پکن و احیای روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در این مدت از نگاه کارشناسان و ناظران امر بررسی شده است و از زوایا و سطوح تحلیلی مختلف همه از آن به‌عنوان یک اقدام مثبت و قابل دفاع در سیاست خارجی یاد می‌کنند؛ اما هم‌زمان این سؤال کلیدی هم ذهن را به خود مشغول کرده که در صحنه عمل و تا به اکنون دستاورد این توافق برای تهران چه بوده است؟

فعلا جز چند موضع‌گیری سیاسی، چیزی نیست

عبدالرحمن فتح‌الهی: با وجود آنکه توافق سه‌جانبه پکن و احیای روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در این مدت از نگاه کارشناسان و ناظران امر بررسی شده است و از زوایا و سطوح تحلیلی مختلف همه از آن به‌عنوان یک اقدام مثبت و قابل دفاع در سیاست خارجی یاد می‌کنند؛ اما هم‌زمان این سؤال کلیدی هم ذهن را به خود مشغول کرده که در صحنه عمل و تا به اکنون دستاورد این توافق برای تهران چه بوده است؟ این در حالی است که عربستان سعودی توانسته تنها به فاصله ۱۴ روز از دیدار حسین امیرعبداللهیان و فیصل بن فرحان در پکن با کارت ایران به تنش‌های خود با انصارالله و حوثی‌های یمن پایان داده و از آن سو مسیر تعامل با سوریه را از سر بگیرد. در‌عین‌حال شکاف سال‌های اخیر بین گروه‌های فلسطینی با ریاض هم پر شده است. شاید در مقابل به نظر برسد که ایران هم توانسته است با کارت عربستان مناسبات منطقه‌ای خود را با دیگر کشورها نظیر بحرین یا مصر و اردن بهبود ببخشد؛ اما سرعت سیاست تنش‌زدایی عربستان در ۴۰ روزی که از امضای توافق پکن می‌گذرد، در مقابل روند زمان‌‌بر احیای روابط تهران با منامه، قاهره و امان نشان می‌دهد که سعودی‌ها به دستاوردهایی متفاوت از تهران رسیده‌اند. ضمن آنکه باید پرسید در نهایت احیای روابط ایران با عربستان، بحرین، اردن و مصر چه آورده‌ای در حوزه اقتصادی و تجاری، آن‌هم در شرایط تحریمی کنونی خواهد داشت؟ این سؤال از آن نظر اهمیت مضاعف دارد که تهران در سال‌های اخیر با پررنگ‌شدن مقوله تحریم سعی کرده نگاه پررنگ‌تری به تقویت دیپلماسی اقتصادی داشته باشد؛ اما اینکه چه دلیل یا دلایلی سبب شده است که شاید نتوان آن‌طور که باید دستاورد مهم و ملموسی را از این توافق برای ایران تصور کرد، محور گفت‌وگوی «شرق» با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه است. در گپ‌و‌گفتی که با این تحلیلگر حوزه سیاست خارجی داشتیم، سعی شده از جنبه دیگری هم به موضوع ورود کرده و به بررسی دقیق‌تر اهمیت احیای روابط ایران و عربستان و تأثیرگذاری آن بر دیگر چالش‌های حوزه سیاست خارجی تهران و مشخصا آینده مذاکرات هسته‌ای و احیای آن پرداخته شود.00

‌جناب فلاحت‌پیشه ۴۱ روز از توافق پکن و احیای مناسبات ایران و عربستان سعودی می‌گذرد. در این مدت ریاض علاوه بر صلح با انصارالله و پایان‌دادن به جنگ یمن به دنبال ازسرگیری مناسبات با سوریه و بازگرداندن دمشق به اتحادیه عرب است. در سوی دیگر اهداف امنیتی، تجاری و اقتصادی چین هم با این توافق تا حد زیادی بر آورده می‌شود؛ اما من از هر بُعدی که به این توافق نگاه می‌کنم، فعلا دستاورد بسیار ویژه‌ای را برای ایران متصور نیستم. جز یک خبر در سال گذشته که به صورت موقت روی بازار ارز تأثیر گذاشت و جز یک فضای تنفس کوچک منطقه‌ای چیز دیگری هنوز دست تهران را نگرفته است. اگرچه این توافق را باید مثبت و اقدامی قابل دفاع دانست؛ اما تهران به چه مابازایی ذیل احیای مناسبات با عربستان دست یافته است؟

این سؤال مهم شما باید از دو جنبه بررسی شود؛ اول اینکه من هم معتقدم «عربستان سعودی و چین بعد از توافق پکن به دنبال شمارش دستاوردهای خود از احیای روابط با ایران هستند»؛ اما در تهران فعلا به جز چند موضع‌گیری سیاسی داخلی، چیز دیگری دست ما را نگرفته است.

‌آیا ایجاد فضای تنفس منطقه‌ای هم می‌تواند دستاورد قابل اتکایی باشد؟

باید دید که در قبال توافق با عربستان و احیای مناسبات، آیا خروج ایران از این شرایط می‌تواند یک دستاورد هم‌وزن باشد یا خیر؟!

‌پس باید این سؤال مهم‌تر را پرسید که چرا تهران نتوانسته است به یک دستاورد ملموس از توافق با عربستان برسد؟

دلیل آن تفاوت راهبردهاست. متأسفانه مسئولان اجرائی در داخل کشور از مقوله سیاست خارجی همان باورها و برداشت‌های دهه ۸۰ میلادی را دارند که مبتنی بر یک «ذهنیت قطبیت‌زده و منطقه‌گرایی» است. در مقابل ذهنیت دو بازیگر یعنی چین و عربستان سعودی یک ذهنیت «بدون قطبیت و نومنطقه‌گرایی» است. به‌همین‌دلیل شاهد تفاوت معناداری در رسیدن هر‌کدام از طرفین به دستاوردهای ناشی از توافق ایران و عربستان هستیم. در همین راستا ریاض در یک فاصله کوتاه یک‌ماهه تنش‌های منطقه‌ای خود را یکی بعد از دیگری نزدیک به صفر کرد و یک کمربند امنیتی را برای خود شکل داده است و به‌همین‌دلیل شاهد آثار مثبت اقتصادی آن با بالا‌رفتن سهام آرامکو و شرکت‌های دیگر سعودی هستیم. چین هم توانسته است فضای امنی را در خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس به‌ویژه در حوزه انرژی و دیگر همکاری‌های اقتصادی و تجاری با کشورهای عربی شکل دهد؛ اما ایران هنوز به دستاوردهای لازم دست پیدا نکرده است. باید پذیرفت که در شرایط جدید دیگر کشورها به دنبال سیاست منطقه‌گرایی نیستند. اکنون به شکل عیان و آشکار می‌بینیم که کشورهای حاشیه خلیج فارس سیاست نومنطقه‌گرایی و توسعه و تعامل متوازن را با همه بازیگران در همه جای جهان در دستور کار قرار داده‌اند؛ اما متأسفانه نگاه منطقه‌گرایی یک نگرش خاکریزی را به سیاست خارجی ایران تحمیل کرده است.

‌نگرش خاکریزی تهران از  توافق با ریاض چگونه تبیین می‌شود؟

برای ما هر توافق و پیمانی به‌عنوان یک خاکریز برای تقابل با تنش بزرگ‌تر استفاده می‌شود. در‌صورتی‌که نگاه نومنطقه‌گرایی عملا هر توافق را به‌عنوان یک دستاورد در راستای تقویت نفوذ آن کشور با هدف بهبود تعاملات بین‌المللی قرار می‌دهد؛ چنان‌که پکن از همین توافق در راستای تقویت هژمونی سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری خود نهایت استفاده را برد. چین با این توافق توانست خود را به‌عنوان یک بازیگر و حامی جدی صلح در سطح منطقه و جهان معرفی کند؛ در‌حالی‌که آمریکا عملا به نگهبان تنش‌های کهنه و فرسایشی تبدیل شده است. عربستان هم با توافق با ایران وزن و توان چانه‌زنی دیپلماتیک خود را در قبال یمن و سوریه افزایش داد؛ اما متأسفانه در ایران، توافق تهران - ریاض صرفا با موضع‌گیری سیاسی به‌عنوان یک «خاکریز و محور جدید در برابر آمریکا تعریف می‌شود». به همین دلیل است که ما می‌بینیم این توافق تا چه حد برای چین و عربستان دستاورد داشته؛ اما به دلیل همین نگاه غلط منطقه‌گرایانه تهران دستاورد چشمگیری برای ما نداشته است، جز چند موضع‌گیری سطحی.

‌البته این گفته من و شما به معنای نقد توافق نیست و باید آن را اقدامی مثبت و قابل دفاع دانست که موجب شد تا ...

قطعا چنین است. من بعد از توافق تهران و ریاض تأکید کردم که جمهوری اسلامی ایران باید تنش‌زدایی با عربستان را با تنش‌زدایی در دیگر موضوعات و پرونده‌های حوزه سیاست خارجی ادامه دهد. اتفاقا به همین دلیل است که اگرچه توافق ایران و عربستان گامی مثبت و قابل دفاع قلمداد می‌شود؛ اما چون با تنش‌زدایی در دیگر موضوعات ایران به نتیجه نرسید، نتوانست به دستاورد ملموسی دست پیدا کند. باید اذعان کرد که بخشی از چالش‌های ایران به قوت خود باقی است.

‌به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. آیا این گفته شما ناظر بر این واقعیت است که احیای روابط ایران و عربستان و بهبود مناسبات منطقه‌ای در سایه پالس‌های مثبت بحرین، مصر، اردن و... می‌تواند گزینه آلترناتیو و سناریوی جایگزینی برای حل‌وفصل دیگر موضوعات سیاست خارجی، به‌ویژه پرونده هسته‌ای و احیای برجام باشد؟

خیر، چنین نیست. باز هم تکرار می‌کنم که باید از توافق ایران و عربستان به‌عنوان یک گام مثبت دفاع کرد؛ اما این سیاست تنش‌زدایی باید در دیگر حوزه‌های حساس‌تر و مهم‌تر مانند حوزه هسته‌ای و برجام و همچنین چالش‌های مربوط به FATF ادامه پیدا کند.

‌فقط چالش هسته‌ای برجام و اف‌ای‌تی‌اف مطرح نیست؛ بلکه جنگ اوکراین و همچنین رخدادهای داخلی هم مطرح هستند. به هر حال شما جزء منتقدان جدی برخی مواضع درباره حمله روسیه به خاک اوکراین و موضوع ‌ پهپاد هستید.

من اعتقادم بر این است که در دنیای امروز کشورها به شکل زیرکانه‌ای سعی دارند خود را از حوزه‌های تنش خارج کنند. ما دیدیم عربستان تنها به فاصله یک ماه بعد از توافق با ایران خود را از دو کلان تنش جنگ یمن و اختلافات با سوریه خلاص کرد و چین هم از یک تنش ناخواسته و ناامنی منطقه‌ای در خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس که می‌توانست بر امنیت اقتصادی، سرمایه‌گذاری و امنیت انرژی او در آبراه‌ها اثر بگذارد، جلوگیری کرد؛ اما تنها کشوری که به نظر می‌رسد خود را با تنش در هم آمیخته، ایران است؛ کما‌اینکه در همین بیش از یک سالی که از جنگ اوکراین می‌گذرد، به نظر می‌رسد تنها کشوری که به اندازه روسیه در این جنگ گرفتار شده، ایران است؛ تا جایی که هزینه‌هایی که ایران در قبال جنگ اوکراین پرداخت کرده، بیشتر از دیگر همراهان روسیه در این جنگ بوده است؛ چون همراهان روسیه با نگاه هزینه و فایده سعی کردند خود را از این تنش در جنگ اوکراین دور کنند. ‌از طرف دیگر به نظر من یکی از دلایل مهمی که باعث شد عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی به دنبال احیای روابط با ایران باشند آن است که این بازیگران می‌کوشند پای خود را از تنش احتمالی ایران و اسرائیل یا تهران و واشنگتن بیرون بکشند. چون آن گونه که تهران بارها مطرح کرده است در صورت هرگونه درگیری امکان حمله به پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشورهای عربی منطقه حاشیه خلیج فارس هم وجود دارد. طبیعی است که این کشورها با همان سیاست نومنطقه‌گرایی و احیای روابط با ایران سعی دارند ضمن آنکه به تقویت نفوذ خود در فضای منطقه‌ای و جهانی دست پیدا می‌کنند، پای خود را از یک تنش ناخواسته هم بیرون بکشند. البته از مجموعه کشورهای عربی که به دنبال تنش‌زدایی با ایران هستند انتظار پیش‌کشیدن یک طرح ابتکاری برای کاهش تنش بین تهران و واشنگتن وجود ندارد، اما عملیاتی‌شدن آن سخت و پیچیده است. هرچند تلاش‌های نصفه و نیمه‌ای از سوی قطر، عمان و احتمالا در هفته‌ها و ماه‌های آتی از جانب عربستان یا ژاپن و کشورهای جنوبی اروپا برای ازسرگیری مذاکرات ذیل یک طرح توافق جدید شکل خواهد گرفت، اما وجود این طرح‌ها و تلاش‌ها لزوما به معنای آن نیست که شاهد ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای خواهیم بود، چراکه موانع و مشکلاتی بر سر آغاز این مذاکرات وجود دارد.

‌واقعا به چه دلیل یا دلایلی ایران همیشه در این نگرش منطقه‌گرایی و به قول شما خاکریزی گرفتار بوده است؟

قبل‌تر عنوان داشتم سیاست خارجی ما در همان فضای دهه ۸۰ میلادی گرفتار است. این مسئله ناظر به تعریف قید «غرب» در سیاست خارجی است. در همین راستا هر رویکردی که در مقابل این قیدیت (غرب) قرار بگیرد، کشور در قالب آن رویکرد حاضر است منافع خود را فدا کند. متأسفانه این نگاه تبدیل به یک تابو در سیاست خارجی کشور شده است که به کسی اجازه نقد و زیر سؤال بردن آن داده نمی‌شود؛ بنابراین وقتی در داخل کشور برخی از تحلیلگران، کارشناسان و دلسوزان این هشدار را می‌دهند که عصر امروز در روابط بین‌الملل، عصر تنش‌زدایی است بلافاصله ما شاهد هستیم که برخی ‌ جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای با برچسب‌زنی، توهین و حتی تهدید به این هشدارها و تذکرات پاسخ می‌دهند. اما واقعیت این است که هشدارها و تذکرات این دلسوزانی که در تلاشند تا ایران را از افتادن در کانون‌های بحران و تنش دور کنند روز به روز عینیت پیدا می‌کند. با این حال برخی جریان‌های سیاسی و رسانه داخلی که از هر ابزاری برای قراردادن ایران در کانون بحران و تنش‌های بین‌المللی استفاده می‌کنند هنوز هم با توهین، تحقیر و تهدید به دنبال ادامه این سیاست هستند و هیچ مسئولیتی را هم در قبال هزینه‌هایی که به مردم و کشور تحمیل کرده و می‌کنند، نمی‌پذیرند.

‌بعد از سفر رافائل گروسی به تهران و توافق ایران و آژانس همه چیز در یک فضای سکوت و بی‌خبری قرار گرفته است. هیچ تحرکی از جانب هیچ طرفی دیده نمی‌شود. حتی اروپایی‌ها و آمریکا هم دیگر موضع‌گیری در قبال توافق با ایران، احیای برجام و موضوع پرونده هسته‌ای ایران ندارند. مجموعه این نکات برخی تحلیلگران را به این باور رسانده است که اکنون هیچ طرفی چندان میل و رغبتی به مذاکره ندارد. در عین حال این گزاره تحلیلی هم مطرح است که دولت بایدن بعد از برخی رخدادها درخصوص ایران دچار تغییر رویکرد شده و سیاست «نه توافق، نه بحران» را در پیش گرفته است. به همین دلیل دیگر احیای توافق ۲۰۱۵ برای واشنگتن معنا ندارد و کاخ سفید به دنبال تحمیل توافق جدید در سایه ادامه سیاست «نه توافق، نه بحران» است؟

اگرچه ایران در حوزه سیاست خارجی دچار اشتباه محاسباتی شده است، اما در آن سو نیز باید این نکته را مدنظر قرار داد که دولت بایدن هم مشخصا در قبال پرونده هسته‌ای، احیای برجام و موضوع ایران دچار اشتباه محاسباتی شده است. یعنی دولت بایدن سیاست عمل‌گرایانه خود را به تنش‌های کهنه بر جای مانده از دولت ترامپ گره زد؛ بنابراین بایدن هم فرصت توافق با ایران را از دست داد. به همین دلیل سیاست «نه توافق، نه بحران» تنها در یک بازه زمانی می‌توانست قابلیت اجرائی و عملیاتی پیدا کند، اما اکنون دیگر چنین فضایی وجود ندارد.

‌چرا؟

چون فرصت‌ها، هم برای ایران و هم برای آمریکا درخصوص احیای برجام از دست رفته است. در حال حاضر نه واشنگتن و نه تهران دیگر نمی‌توانند مانند گذشته با همدیگر مذاکره کنند تا به توافق سال ۲۰۱۵ بازگردند.

‌با اتکا به چه دلیلی چنین باوری دارید؟

چون به نظر من تاریخ مصرف توافق ۲۰۱۵ و احیای برجام در هنگامه جنگ اوکراین سپری شد و به پایان رسید. مضافا لازم به ذکر است در شرایط کنونی ما با فقدان طرح ابتکاری عملی و راهگشا مواجه هستیم. مگر اینکه در پشت پرده و با انجام مذاکرات مخفی و چراغ خاموش طرح‌های ابتکاری و مذاکراتی بر سر توافق جدید صورت گرفته باشد. البته من بر این باورم که اگر طرحی هم در این میان وجود داشته باشد، نه طرح بر سر توافق، بلکه در شرایط کنونی طرحی برای جلوگیری از تصاعد تنش خواهد بود.

‌با این اوصاف راه‌حل جایگزین چیست؟

من به توافق تازه اشاره کردم. به نظر من اگر طرفین می‌خواهند به توافق برسند مجبورند روی یک توافق تازه تعامل، مذاکره و گفت‌وگو کنند. در این توافق تازه هر کدام از طرفین خواسته‌ها، مطالبات، انتظارات و پیش‌شرط‌های خود را دارد. ایران به دنبال توافقی است که با آمد و شد دولت‌های آمریکا تغییر پیدا نکند و در مقابل واشنگتن هم سعی دارد توافقی را با تهران شکل دهد که علاوه بر حوزه هسته‌ای در دیگر مقولات ایران را محدود کند. این نگاه جدید برای شکل‌گیری توافق جدید سبب شده است که نگاه دو طرف از همدیگر دور و دورتر شود. هرچند توافق تازه را راه‌حل می‌دانم، اما در عین حال معتقدم تا اطلاع ثانوی آینده روشنی برای حل‌وفصل پرونده فعالیت‌های هسته‌ای و به‌خصوص ازسرگیری مذاکرات وجود ندارد.

‌از ۲۶ دی ۱۴۰۱ هشتمین سال برجام هم آغاز شده و تا ۲۶ دی  ۱۴۰۲ ادامه دارد. در مهرماه سال جاری تحریم‌های تسلیحاتی شورای امنیت از جمله تحریم‌های حوزه موشکی ذیل قطع‌نامه ۲۲۳۱ که ضمن برجام است پایان می‌یابد و به دنبال آن در دی ماه امسال نیز باید تحریم‌های تسلیحاتی اروپا علیه ایران خاتمه پیدا کند. مضافا بر اساس قطع‌نامه ۲۲۳۱ بسیاری از محدودیت‌های فنی هسته‌ای ایران در پایان سال هشتم منقضی می‌شوند. با توجه به نکات فوق این احتمال وجود دارد که اگر به هر دلیلی واشنگتن و تروئیکای اروپایی نتوانند تا زمان مد نظر به توافق مطلوب خود با تهران دست یابند شاید به سمت فعال‌شدن مکانیسم ماسه با هدف کوتاه‌شدن دست ایران از رسیدن به بازارهای تسلیحاتی گام بردارند. ارزیابی شما در این باره چیست؟

من تصور می‌کنم در راستای همان موضوعی که درباره آن گفت‌وگو کردیم یعنی سیاست نه توافق، نه بحران، دولت بایدن فعلا به دنبال بحران‌آفرینی در قبال پرونده هسته‌ای ایران با فعال‌کردن مکانیسم ماشه ذیل تحریک اروپایی‌ها نیست. به همین دلیل ما در برهه‌هایی به نقل از برخی منابع رسانه‌ای شاهد پیشنهاد آمریکا بر سر توافق موقت با ایران بودیم، هرچند بعد از انتشار این اخبار پیرامون پیشنهاد توافق موقت و نگرانی اسرائیل شاهد تکذیبیه‌های نصفه و نیمه مقامات کاخ سفید بودیم، اما به نظر می‌رسد توافق موقت راهکاری برای برون‌رفت از بحران و بن‌بست کنونی توسط دولت بایدن بود تا با غافلگیری بیشتری در مسائل منطقه‌ای و پرونده هسته‌ای ایران مواجه نشود.

‌اگر آمریکا فعلا توان و تمایل فعال‌کردن مکانیسم ماشه را برای پایان‌نیافتن محدودیت‌های تسلیحاتی ایران از طریق فشار و تحریک سه عضور اروپایی برجام ندارد، آیا آلمان، فرانسه و انگلستان هم به‌طور مستقل از ایالات متحده چنین تمایلی ندارند؟

درخصوص سه کشور اروپایی عضو برجام هم به باور من این آمادگی، توان و تمایل وجود ندارد. چون اکنون اروپایی‌ها به شکل مستقیم با جنگ اوکراین درگیر هستند پس اروپا هم‌اکنون پتانسیل تصاعد تنش در پرونده جدیدی به ویژه در کنار مرزهای خود در قبال مناقشه هسته‌ای با ایران را ندارد، اما در عین حال برای اروپایی‌ها بسیار مهم است که به هر طریقی و با هر اهرم فشاری که شده موضع ایران را از روسیه در قبال جنگ اوکراین جدا کنند. این یک اولویت سیاسی و دیپلماتیک برای اروپاست. هم‌زمان اروپایی‌ها به خوبی بر این واقعیت هم آگاه‌اند که اگر در سایه نزدیک‌شدن پایان محدودیت‌های تسلیحاتی ایران بخواهند از مکانیسم ماشه برای نرسیدن تهران به بازارهای تسلیحاتی استفاده کنند نتیجه عکس خواهد داد و احتمال آن می‌رود که تهران و مسکو به‌خصوص در مقوله نظامی، دفاعی و امنیتی روابط نزدیک‌تر و جدی‌ترین را با هم پی‌ریزی کنند. پس اروپایی‌ها رفتار محتاطانه‌ای مانند دولت بایدن در قبال ایران، پرونده هسته‌ای و مکانیسم ماشه دارند.

‌‌در تقابل با تحلیل شما این گزاره مطرح است که چون برای اروپا فعلا اولویت جنگ اوکراین است و طی ماه‌های اخیر فشار جدی را با موج کم‌سابقه‌ای از تحریم‌ها با ادعاهای مرتبط با جنگ روسیه اعمال کرده‌اند از دید اروپایی‌ها این عوامل مانع اصلی ازسرگیری مذاکرات و عدم احیای برجام است، بدیهی است که برلین، پاریس و لندن از هر طریقی مانع از پایان محدودیت تسلیحاتی تهران قبل از مهر ماه سال جاری شوند، حتی به قیمت فعال‌کردن مکانیسم ماشه تا جنگ اوکراین بیشتر از این اوج پیدا نکند؟

ببینید برای اروپایی‌ها جنگ اوکراین فعلا اولویت دارد و اتحادیه اروپا به موازات آنکه تمایلی به گفت‌وگو با تهران ندارد، اما مانند آمریکا، قاره سبز نیز پتانسیل تصاعد تنش را هم ندارد. من گفتم و دوباره هم تکرار می‌کنم اروپا از هر ابزار و اهرم فشاری برای جداکردن موضع ایران از روسیه در جنگ اوکراین استفاده می‌کند، اما نه به قیمت اینکه بخواهد تنشی به تنش اوکراین اضافه کند، بلکه اروپا سعی خواهد کرد به شکل هوشمندانه‌ای مدیریت تنش را در دستور کار قرار دهد.

‌روی فضای سکون هفته‌های اخیر بین تهران و آژانس هم تمرکز کنیم. با سفر رافائل گروسی در اسفندماه و توافق ایران و آژانس به نظر می‌رسید در همان روزهای ابتدای فروردین شاهد سفر هیئت فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای عملیاتی‌کردن بندهای این توافق باشیم. هرچند در نشست خبری دوشنبه هفته جاری، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه، از تعامل ایران و آژانس بر سر این توافق گفت، اما فعلا شاهد حضور این هیئت نیستیم، آن هم در شرایطی که حدود یک ماه تا نشست فصلی شورای حکام باقی مانده است. آیا تهران مانند ادوار گذشته سعی می‌کند دیپلماسی در نقطه جوش را به فاصله دو یا سه روز مانده به نشست فصلی در دستور کار قرار دهد به امید آنکه مدیریت و کنترل شرایط را دست بگیرد؟

شاید در دوره‌های قبلی ایران سعی کرده است چند روز مانده به نشست فصلی شورای حکام با اجازه‌دادن به گروسی برای سفر به ایران و انجام توافقات، اعضای شورای حکام را از صدور قطع‌نامه علیه ایران منصرف کند، اما به نظر من اکنون تهران سعی دارد عملیاتی‌کردن توافق اسفند ماه با رافائل گروسی و اجازه‌دادن به هیئت فنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای حضور در ایران را به مابازا و دستاوردی از جانب آمریکایی‌ها گره بزند. چون تهران می‌داند که در این شرایط باید در قبال امتیازی که به آژانس می‌دهد امتیازی از آمریکا بگیرد. به همین دلیل تاکنون شاهد سفر هیئت فنی آژانس نیستیم. اگر طی روزهای آتی این هیئت به ایران سفر کند باید این احتمال را داد، تکرار می‌کنم این احتمال را داد که پشت پرده واشنگتن حاضر به دادن امتیاز به تهران شده است.

‌پارامتر مهم دیگری که بر معادلات دیپلماتیک تهران اثر گذاشت، وقایع داخلی ایران در شش‌ماهه دوم ۱۴۰۱بود. به باور شما این تحولات تا چه اندازه می‌توانند مسیر سیاست خارجی را در سال جاری تعیین و ترسیم کنند؟

موضوع ایران از نگاه دولت بایدن به دلیل تحولات داخلی کشور در هفت ماهی که گذشت به حدی تغییر یافت که سیاست‌های واشنگتن عملا به عنوان بنزین روی آتش عمل کرد. این موضوع سبب شد دولت بایدن مذاکره با ایران و حل‌وفصل پرونده هسته‌ای را به عنوان یک برگ برنده انتخاباتی از دست بدهد وگرنه اگر نگاه بایدن تغییر پیدا نمی‌کرد دولت فعلی واشنگتن می‌توانست توافق با ایران را به یک برگ برنده انتخابات تبدیل کند. در حالی که اکنون افق روشنی برای مذاکره وجود ندارد. البته زمزمه‌هایی از جانب جریان‌های عمل‌گرای هر دو حزب جمهوری‌خواه و به‌خصوص دموکرات آمریکا مطرح است که اگر ایالات متحده به سمت تنش‌زدایی با ایران حرکت نکند آن زمان واشنگتن نمی‌تواند روی راهبردهای منطقه‌ای خود برای آینده حساب باز کند.  اگر این نگاه جریان عمل‌گرا بتواند در دوران پیش از انتخابات محل توجه قرار گیرد این امکان وجود دارد که بایدن به سمت مذاکره و توافق با ایران به عنوان یک برگ برنده انتخاباتی پیش برود. با این حال باز هم تکرار و تأکید می‌کنم فعلا تا اطلاع ثانوی فضای مثبتی برای مذاکرات هسته‌ای از جانب اروپا، آمریکا و ایران وجود ندارد. اگر مذاکراتی وجود داشته باشد برای احیای توافق سال ۲۰۱۵ نیست، بلکه مذاکرات احتمالی برای توافق جدید خواهد بود و فعلا هم طرح ابتکاری عملی برای رسیدن به این توافق جدید وجود ندارد. ضمنا اگر طرح ابتکاری هم وجود داشته باشد امکان دارد در مذاکرات پشت پرده و چراغ خاموش پیش برود. پس فاصله زیادی تا رسیدن به نقطه ایدئال داریم.

‌روی وضعیت و فضای داخلی ایران توقف کنیم. اکنون مشکلات اقتصادی و معیشتی به نقطه سختی رسیده است. در کنار آن چالش‌های سیاسی و اجتماعی نیز وجود دارد، آن ‌هم در سالی که سال انتخاباتی است. به همین دلیل تهران سعی دارد از طریق دیپلماسی در سیاست خارجی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به تثبیت فضای داخلی کمک کند. ذیل این نکته دولت رئیسی بارها از آمادگی خود برای ازسرگیری گفت‌وگوهای هسته‌ای و توافق برای احیای برجام در کمترین زمان ممکن خبر داده است، هرچند هم‌زمان عنوان می‌کند از خطوط قرمز خود هم عدول نمی‌کند که بیشتر یک حرکت دیپلماتیک است، اما به باور شما ایران در شرایط کنونی حاضر به پذیرش هر توافق جدیدی خواهد بود؟ برخی منابع رسانه‌ای مانند بلومبرگ حتی از چراغ سبز تهران برای پذیرش توافق دوره دونالد ترامپ با ۱۲ پیش‌شرط مایک پمپئو خبر داده‌اند؛ آیا مانعی برای این توافق در داخل وجود ندارد؟

ما باید ببینیم که چرا ایران به این نقطه رسیده است؛ شرایط کنونی نتیجه عملکرد یک طیف رادیکالی است که نگرش‌های خاصی دارند؛ نگرش‌هایی که در هیچ زمینه‌ای نمی‌توانند جامعه بدون بحران را برای خود تصور کنند. در این نگرش‌ها همواره باید چالش و تنش باشد که توجیهی برای بقای این طیف وجود داشته باشد. البته یک سر دیگر جریانی که باعث به وجود آمدن وضعیت کنونی ایران شده، منفعت کاسبان تحریم است...

...جریانی که حاضرند منابع و دارایی‌های ایران با تخفیف ویژه و به ثمن بخس توسط دیگر کشورها به تاراج برود تا سود خود را از تحریم‌ها داشته باشند، کما‌اینکه در حوزه فروش نفت، گاز، پتروشیمی و معادن شاهد هستیم که برخی چه سودهای کلانی را از تحریم به دست می‌آوردند. به واسطه حضور این دو طیف در داخل کشور بسیاری از دلسوزانی که درصدد پیگیری منافع و امنیت ملی هستند همواره در حاشیه قرار می‌گیرند و در عوض این جریان‌ها با به خطر انداختن منافع ملی و قربانی‌کردن آن پای منافع خود، کشور را در تحریم، تنش و انزوا قرار داده‌اند. با این وصف من باور دارم اگر رفتاری مشابه با آنچه در قبال عربستان صورت گرفت، درخصوص تحولات داخلی، جنگ اوکراین، مناقشه هسته‌ای و FATF هم صورت بگیرد، می‌توان شاهد برون‌رفت کشور از بحران کنونی بود.

‌آیا چشم امید داشتن به مواهب تجاری از سوی تهران با برخی موضع‌گیری مقامات سعودی مانند سرمایه‌گذاری میلیارد دلاری در ایران بدون توجه به برجام و تحریم‌های آمریکا را یک بلوف دیپلماتیک از جانب ریاض می‌دانید؟

بله، این کاملا واضح است. من موضع‌گیری برخی کشورهای عربی از‌جمله عربستان برای سرمایه‌گذری در ایران را سیاست تطمیعی می‌دانم تا سعودی‌ها به اهداف مورد نظر خود در پایان‌دادن به جنگ یمن و دیگر مناقشات منطقه‌ای با استفاده از کارت ایران دست یابند. یعنی نوعی مدیریت تنش در راستای منافع عربستان سعودی از مسیر ایران توسط ریاض صورت گرفته که یک رفتار کاملا طبیعی است. هر کشوری به دنبال استفاده حداکثری از تحولات و توافقات در راستای منافع خود است. بله، شاید با توجه به برخی مشکلات داخلی اکنون برای ایران اولویت منافع و مواهب اقتصادی و تجاری از دل تنش‌زدایی منطقه‌ای یک اصل باشد، اما برای عربستان نگاه کاملا متضاد است. فعلا خبری از سرمایه‌گذاری و منافع تجاری برای ایران از قدل احیای روابط با عربستان نیست تا زمانی که مناقشات به نقطه پایداری از صلح برسد و در کنار آن پرونده هسته‌ای ایران با ازسرگیری مذاکرات برای توافق حل‌وفصل شود. به همین دلیل است که من معتقدم اگر، تأکید می‌کنم اگر ایران به دنبال مواهب اقتصادی و تجاری از احیای روابط با عربستان است تا رسیدن به آن فاصله دارد.