یک گام به جلو؛ اتلاف مغزها شانه به شانه فرار مغزها
در فضای عمومی جامعه ما، اصطلاح «فرار مغزها» برای اشاره به مهاجرت نخبگان ایرانی از کشور زیاد شنیده میشود. با وجود بحثهایی که در مورد صحت کاربرد این اصطلاح در دوران کنونی وجود دارد، شاهدیم بسیاری از مردم و کارشناسان با افسوس از مسئله فرار مغزها یاد میکنند و آن را یکی از معضلات فعلی ایران میدانند.
رزگار سلیمی، کارشناس مهاجرت اندیشکده دیاران: در فضای عمومی جامعه ما، اصطلاح «فرار مغزها» برای اشاره به مهاجرت نخبگان ایرانی از کشور زیاد شنیده میشود. با وجود بحثهایی که در مورد صحت کاربرد این اصطلاح در دوران کنونی وجود دارد، شاهدیم بسیاری از مردم و کارشناسان با افسوس از مسئله فرار مغزها یاد میکنند و آن را یکی از معضلات فعلی ایران میدانند. در کنار فرار مغزها، میتوان از پدیدهای دیگری در جامعه هم سخن گفت به نام «اتلاف مغزها»؛ پدیدهای که هیچگاه مورد توجه مردم، سیاستگذاران و حتی کارشناسان نبوده است. بسیاری حتی اسم این اصطلاح را هم نشنیدهاند.
فرهنگ اصطلاحات مهاجرتی سازمان بینالمللی مهاجرت در تعریف اصطلاح اتلاف مغزها گفته است: «اشتغال نامتناسب یا بیکاری نیروی کار مهاجری که قادر به یافتن مشاغلی مطابق با سطح مهارت خود نیست. بهعنوان مثال، به دلیل عدم بازشناسی مهارتها، غیررسمیبودن روابط شغلی یا تبعیض». در واقع اتلاف مغزها ناظر بر مهاجران ساکن در یک کشور است که در این نوشتار از آنها با عنوان «مغزهای مهاجر» نیز یاد میشود؛ «مغزهایی» که تواناییها و مهارتهای آنان به دلیل عدم بهرهبرداری درست و متناسب، در حال ضایعشدن و تباهشدن است. پس امروزه دیگر عدم بهرهبرداری درست از نیروی انسانی ماهر فقط مختص اتباع بومی یک کشور نیست، بلکه مهاجران و اتباع خارجی ساکن در یک کشور نیز بهشدت در معرض این آسیب هستند.
عموم جامعه ما نسبت به اتلاف نیروی انسانی متخصص داخلی حساسیت بسیاری دارد، اما نسبت به اتلاف متخصصان خارجی ساکن در کشور ناآگاه یا بیتفاوت است. غالب مردم ایران از مهاجران ساکن در کشور، تصور یک کارگر ساده بیسواد را دارند؛ تصوری که با توجه به مدارک و شواهد موجود کاملا نادرست است. امروزه بخشی از مهاجران ساکن در ایران را اتباع دارای تحصیلات عالی و متخصص تشکیل میدهند. این افراد جزئی از نیروی انسانی ماهر جامعه ما هستند و اتلاف تواناییهای آنان علاوه بر آسیبی که به خود این افراد میرساند، برای جامعه میزبان نیز خسارتبار است. اشتغال «مغزهای مهاجر» در مشاغل متناسب، به سود بازار کار است و درآمدهای بیشتری برای کشور تولید میکند و در نهایت به رشد اقتصادی کشور میزبان کمک میکند. تحقیقی از مؤسسه سیاستگذاری مهاجرت آمریکا در سال 2016 نشان میدهد مهاجران تحصیلکرده دانشگاهی که در مشاغل کممهارت استخدام میشوند، بیش از 39 میلیارد دلار دستمزد از دست میدهند و در نتیجه دولتهای فدرال، ایالتی و محلی بیش از 10 میلیارد دلار دریافتهای مالیاتی محققنشده را از دست میدهند.
در کشور ما نیز بخش زیادی از مهاجران تحصیلکرده که اغلب آنان را اتباع افغانستانی تشکیل میدهند، یا بیکارند یا در مشاغلی ساده و کممهارت مشغول به کار هستند. متأسفانه به دلیل نبود آمارهای رسمی درباره نیروی کار مهاجر در ایران، نمیتوان ادعای فوق را با آمارهای دقیق ثابت کرد، اما مصاحبههای محقق با اتباع خارجی ساکن در ایران، صحت این گزاره را به صورت مکرر نشان داده است. برای مثال یکی از بانوان پزشک افغانستانی در مصاحبه با محقق اظهار کرد: «من بهعنوان پزشک، هفت، هشت سال در افغانستان درس خواندم. در دانشگاهی که بالاخره دانشگاه خیلی خوبی بود و وقتی اینجا میآیم، من را به عنوان پزشک قبول ندارند. یعنی حق کار در رشتهای که من خواندم را اجازه نمیدهند». فراوان هستند مهاجران پزشک یا مهندس یا... که دارای مدارج تحصیلی عالی مانند دکتری هستند و در دانشگاههای ممتاز ایران و حتی بعضا دانشگاههای خارجی تحصیل کردهاند، اما اکنون در ایران شرایط شغلی مطلوبی ندارند.
اصلیترین دلیل اتلاف مغزها در ایران به موانعی برمیگردد که دولت بر سر راه اشتغال رسمی اتباع خارجی متخصص میگذارد. برای مثال در بسیاری از حرفههای تخصصی مانند وکالت و پزشکی، اساسا امکان صدور پروانه برای مهاجران وجود ندارد و دولت مدارک تحصیلی و مهارتهای این اشخاص را بازشناسی نمیکند. همین امر سبب میشود «مغزهای مهاجر» سرخورده شوند و به ناچار به کار در مشاغلی پایینتر سطح مهارت و تحصیلات خود روی بیاورند. مثلا نگارنده با پزشکی افغانستانی مصاحبه کرد که اکنون بهعنوان منشی مطب فعالیت میکند. همچنین اشتغال رسمی مهاجران نخبه نیازمند دریافت پروانه اشتغال وزارت کار است که اخذ آن بوروکراسی پیچیده و طولانیای دارد. در همین زمینه یکی از اتباع افغانستانی فارغالتحصیل عمران دانشگاه شریف بیان کرد: «اگر بخواهم در چارچوب وزارت کار به صورت قانونی کار کنم، مشکلات زیادی در مسیر آدم هست. باید کارفرما برای من درخواست ویزای کار بدهد و من باید از کشور خارج شوم و با ویزای کار وارد کشور شوم. فرایند این کار خیلی طولانی است... الان منی که در ایران به دنیا آمدهام و در ایران اقامت داشتهام، با یک تبعه خارجی که مثلا از چین میخواهد بیاید در ایران کار کند، عملا تفاوتی ندارم». جمله آخر مصاحبهشونده بسیار قابل تأمل است؛ چراکه در کشورهای توسعهیافته چنین افرادی غالبا شهروندی کشور میزبان را کسب میکنند و میتوانند مانند اتباع بومی آن کشور، بدون تبعیض در بازار کار فعالیت کنند، اما در کشور ما با این گروه از مهاجران بهمثابه یک مهاجر تازهوارد برخورد میشود.
مشکلات موجود در زمینه اشتغال مهاجران مستعد سبب میشود بسیاری از این اشخاص به مشاغل غیررسمی روی بیاورند. این امر باعث تحمیل شرایط کاری نامناسب به این گروه از مهاجران و استثمار آنان میشود. در همین رابطه یکی از بانوان تبعه سوریه که فارغالتحصیل دکترای اقتصاد است، میگوید: «در ایران نمیتوانی کار پیدا کنی. ما بهطور غیررسمی در ایران کار میکنیم... چون بهطور غیررسمی کار میکنم همیشه دستمزدم خیلی پایین است. من بیمه نمیتوانم بشوم. امثال من اگر با کارفرما به مشکل بربخوریم، نمیتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم». تبعه افغانستانی دیگری درباره وضعیت این مهاجران عنوان کرد: «تقریبا میتوان گفت کسانی که اینطوری کار میکنند، نامرئی هستند. کار میکنند ولی شخصیت حقوقی و رسمی برای آنها تعریف نشده و نمیتوانند از طریق رسمی فعالیت کنند».
وجود موانع و مشکلات متعدد اشارهشده در روند کار «مغزهای مهاجر» موجب میشود آنان در بازار کار ایران در معرض تبعیض قرار بگیرند. این در حالی است که کشور ما میتواند در زمینههایی که در آن با خلأ نیروی کار مواجه است، از ظرفیت این افراد استفاده کند. ایران در سالیان اخیر با موج مهاجرت متخصصان و دانشجویان مواجه بوده است و همین امر موجب کمبود نیروی کار ماهر در برخی رشتهها شده است. برای مثال مسئولان وزارت بهداشت در سالهای اخیر بارها از کاهش متخصصان پزشکی و پرستاران سخن گفتهاند. با توجه به شرایط موجود کشور و پیشبینی کارشناسان، روند مهاجرت ایرانیان متخصص در سالهای آتی نیز تداوم مییابد. در چنین وضعیتی یکی از گزینههای معقول پیشروی سیاستگذار، آن است که از توان مهاجران متخصص برای جبران خلأهای نیروی کار بهره ببرد. بسیاری از کشورهای دیگر نیز در چنین شرایطی از سیاست جذب و حمایت از مهاجران ماهر خارجی استفاده میکنند.
بهبود شرایط نیروی کار ماهر خارجی میتواند به جذب بیشتر سرمایههای خارجی کمک کند و به رشد اقتصاد ایرانی منتهی شود. بنابراین اگر از زاویه دید فایدهگرایانه نگاه کنیم، چنین سیاستی به نفع کشور ماست. اگر از منظر حقوقی نیز نگاه کنیم باید گفت برخورداری از شغل متناسب با تواناییهای شخص جزء حقوق اساسی هر فردی اعم از مهاجران است. مهاجران نیز مانند سایرین حق دارند از شرایط و امکانات لازم برای خودشکوفایی برخوردار شوند و جامعه میزبان نباید به بهانه خارجیبودن، آنان را در معرض تبعیض شغلی قرار دهد.
مخاطب ممکن است بپرسد چرا دولت باید از نخبگان خارجی حمایت کند هنگامی که برای نگهداشتن نخبگان داخلی هیچ برنامه منسجمی ندارد؟ مطالب اشارهشده از سوی نگارنده به این معنا نیست که دولت ایران تمرکز خود را بر متخصصان خارجی بگذارد و از ایرانیها غفلت کند. طبیعتا حمایت از نخبگان ایرانی ضرورت بیشتری دارد، اما باید این نکته را مدنظر داشت که در دوران کنونی که به عصر جابهجاییهای بینالمللی معروف است، نمیتوان تمام ظرفیت نیروی کار ماهر داخلی را در کشور نگه داشت و گردش مغزها پدیدهای بسیار رایج است. بنابراین باید به روشهای دیگری همچون حمایت از متخصصان خارجی، خلأهای بازار کار را جبران کرد تا در آینده اقتصاد ما دچار مشکل نشود. مضافا اینکه بخشی زیادی از مهاجران مستعد ساکن ایران خودشان متولد ایران هستند و در جامعه و فرهنگ ما رشد کردهاند و لازم نیست برای ادغام آنان هزینه زیادی کنیم.
دولت ایران تا چند سال گذشته هیچ برنامهای برای جذب و حمایت از نخبگان مهاجر نداشت، اما چند سالی است که قدمهایی در این زمینه برداشته است. در همین رابطه در اواخر سال 98 سامانهای به نام «آیکانکت» تأسیس شد که بستری برای ثبتنام اتباع خارجی مستعد برای دریافت دفترچه ویژه اقامت بود. افرادی که شرایط لازم را برای کسب دفترچه اقامت به دست بیاورند، قرار است امتیازاتی بیشتر از سایر مهاجران ساکن در ایران دریافت کنند و در زمینه کار و اشتغال نیز مورد حمایت قرار گیرند. همچنین دیماه سال گذشته در ادامه برنامه فوق، آییننامهای تحت عنوان «آییننامه حمایت از نخبگان غیر ایرانی» به تصویب هیئت دولت رسید که وعدههایی برای حمایت از مهاجران مستعد داده است. البته واقعیت این است که تاکنون میزان حمایتهای اعطاشده به این مهاجران بسیار جزئی بوده است.
در دهههای اخیر تحولات بسیاری در زمینه مدیریت مهاجرت ایجاد شده و جهان به سمت جذب و حمایت از مهاجران ماهر و متخصص رفته است. نتیجه این وضعیت آن بوده که بسیاری از «مغزهای مهاجر» ساکن در ایران به امید شکوفایی استعدادهای خود و بهبود وضع خویش، به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند و همچنان نیز میل به مهاجرت در میان آنان نسبتا بالاست. در شرایطی که رقابتی جهانی برای جذب نخبگان وجود دارد، کشور ما نباید از قافله عقب بماند. باید سیاستگذاران کشور بیش از پیش به نیازها، تواناییها و شرایط ویژه مهاجران مستعد توجه کنند و با اصلاح قوانین و مقررات ناکارآمد کنونی در قبال اتباع خارجی و ایجاد حمایتهای لازم از مهاجران ماهر، شرایط زیست و پیشرفت این گروه را تسهیل کنند. در غیر این صورت، از این به بعد باید در کنار غصهخوردن برای فرار مغزهای ایرانی، برای فرار مغزهای مهاجر نیز افسوس بخوریم.