جهان دگرگون به روایت داروین
کاوشی در کتاب «درآمدی تاریخی به نظریه تکامل»
نظریه تکامل یا فرگشت نظریهاى است که مکانیسم تغییر جانداران و ایجاد گونههاى جدید را در طى زمان توضیح مىدهد. در حدود دو هزار سال نظر بزرگترین متفکران بر این بود که گونههاى جانداران تغییر نمىکنند و همیشه ثابت هستند. داروین نظریه ثبوت انواع جانداران را رد کرد و نشان داد که جانداران در طى زمان بر اثر مکانیسم انتخاب طبیعى تغییر مىکنند
مریم همتی-دبیر آموزش و پرورش: نظریه تکامل یا فرگشت نظریهاى است که مکانیسم تغییر جانداران و ایجاد گونههاى جدید را در طى زمان توضیح مىدهد. در حدود دو هزار سال نظر بزرگترین متفکران بر این بود که گونههاى جانداران تغییر نمىکنند و همیشه ثابت هستند. داروین نظریه ثبوت انواع جانداران را رد کرد و نشان داد که جانداران در طى زمان بر اثر مکانیسم انتخاب طبیعى تغییر مىکنند. البته طی تاریخ، افراد زیادی چه در اروپا و چه در جهان اسلامی، به تغییرپذیری جانداران اشاراتی کرده بودند، ولی هیچکدام به آزمایشهای علمی روی نیاورده، سازوکاری برای علت تغییر جانداران طی چهار میلیارد سال تاریخچه حیات ارائه نداده و مدارک مستند و انبوهی در زمینههای مختلف زیستشناسی در تأیید این تغییر و تحول فراهم نکرده و نظریه جامعی برای توضیح این تغییر و تحول ارائه نداده بودند. تنها کسى که این کار را کرد چارلز داروین بود. به این دلیل است که ساینس یا دانشورزى فقط با اشاره یا کنایه به یک موضوع یا حتى ارائه فرضیه کار نمىکند. در ساینس یا دانشورزى باید با مدارک و شواهد گوناگون تجربى نشان داد که یک فرضیه درست است و دیگران هم باید آن آزمایشهاى تجربى را تکرار کنند و جامعه علمى به اجماع یا کانسنسوس برسد.
نظریه تکامل یا فرگشت توسط چارلز داروین، زیستشناس انگلیسی، ارائه شد. داروین یکی از بزرگترین مردان علم است که با ارائه نظریه تغییر و تحول انواع جانداران و برانداختن نظریه ارسطویی مبنی بر ثابتبودن شکل جانداران، زیستشناسی و پزشکی را برای همیشه تغییر داد و تأثیر عظیمی بر دانش و فلسفه گذاشت. بسیاری او را همتراز نیوتن میدانند و معتقدند کارى را که نیوتن در فیزیک انجام داد، داروین در زیستشناسی انجام داده است.
در این کتاب داروین شرح داد که انواع مختلف جانداران با هم وابسته و خویشاوند هستند نه اینکه هریک جداگانه به وجود آمده باشند و همه گونهها به علت تغییرات کوچک خصایص ارثى در فرایندى که انتخاب طبیعى نامیده مىشود، با همدیگر به رقابت مىپردازند. طى یک زمان طولانى گونههایى که خصایصى دارند که مزایاى خاصى را در محیط زیست معینى به آنها مىدهد، زنده مىمانند و بیشتر از آنهایى که خصایص مناسبى براى زندهمانى در این محیط زیست ندارند تکثیر و تولیدمثل مىکنند. اگر شرایط محیط زیست تغییر پیدا کند، خصایص متفاوت در یک فرایند بىپایان سازگارى و تکامل با فشارهاى انتخابى متفاوتى روبهرو مىشوند. یک خصیصه بسیار مفید در یک محیط زیست ممکن است در یک محیط زیست دیگر بىفایده و زیانآور باشد. داروین این نظریه را بر پایه مشاهدات و مطالعات خود بر روى جانداران ارائه کرد ولى درباره موضوع فرایند وراثت در سطح سلولى چیز زیادى نمىدانست تا اینکه دانشمند دیگرى یعنى گرگور مندل رمز وراثت را آشکار کرد. هنگامی که داروین نظریه خویش را در قرن نوزدهم ارائه داد کرد، بنیادگرایان مسیحی واکنش شدیدی نسبت به آن نشان دادند و آن را ضد انجیل اعلام کردند، زیرا معتقد بودند که طبق کتاب مقدس، گونههای گیاهان و جانوران ثابت و تغییرناپذیرند. این کشیشان پیش از این نیز با نظریات علمی بسیاری از دانشمندان دیگر مانند جیوردانو برونو، گالیله، کپلر و نیوتن مخالفت کرده بودند و وجود ستارگان و خورشیدهای دیگر، کرویبودن و حرکت زمین و مادهبودن ماه را برخلاف تعلیمات انجیل میدانستند.
کمتر نظریه علمی است که تا این حد بد فهمیده نشده باشد، از آن سوءاستفاده سیاسی و فلسفی نشده باشد و جنجالبرانگیز نبوده باشد. بنیادگران مسیحی هم کتابهایی را ضد نظریه تکامل منتشر کردند و بیش از یک قرن با نظریه تغییر و تحول موجودات مخالفت کردند اما سرانجام در برابر انبوهی از مدارک و شواهد علمی که پس از داروین توسط دانشمندان در سراسر جهان ارائه شد تسلیم شدند. پس از انتشار منشأ انواع، سوءتعبیرهای زیادی از نظریه تکامل شد، همانطورکه از نظریات علمى و فلسفههاى دیگر کردهاند. بعضیها به اشتباه آن را ابزاری مفید در مبارزه طبقاتی دانستند، بعضیها خواستند تنازع بقا را در جوامع انسانی به کار گیرند که هیچ پایهای ندارد.
نظریه داروین مانند نظریه نیوتن، جهانی بسیار شگفتتر، پیچیدهتر و زیباتر از جهان بطلمیوسی و ارسطویی به ما نشان داد که زمان داروین و نیوتن بر افکار فلاسفه و دانشمندان حاکم بود. اینکه جهان زنده نیز تغییر و تحول مییابد، تغییر عظیمی در دیدگاه بشر نسبت به خودش و طبیعت داد.
جان اسکاتنی در کتاب «درآمدی تاریخی به نظریه تکامل» آنچه را که این دو مرد بزرگ کشف کردند توضیح میدهد. او داستان پیشرفتهای شگفتانگیز در این حوزه را، که درنهایت به گشودن راز ژنوم انسان ختم شد، گامبهگام پی میگیرد. در این داستان شاهدیم که چگونه بشر کار را با این تصور که فسیل دایناسورها مربوط به استخوان غولهای افسانهای است، آغاز کرد و با تکمیل تدریجی شواهد، توانست رشته حیات را از میکروارگانیسمهای تکسلولی به نخستیهایی مانند خودش دنبال کند. کالبدشناسی، طبقهبندی، شیمی، زمینشناسی، باستانشناسی و جنینشناسی همگی در تکمیل این داستان شگفتانگیز نقش داشتهاند.
«درآمدی تاریخی به نظریه تکامل» برای همه خوانندگانی که درباره جهانی که در آن زندگی میکنیم کنجکاوند جذاب خواهد بود؛ چراکه به آنان نشان میدهد نظریه تکامل چگونه درک ما را از خود و جایگاهمان در جهان تغییر داده است. نظریه تکامل از طریق انتخاب طبیعى و دانش ژنتیک دو کلید اصلى از فهم ما از چگونگى پیدایش حیات بر روى زمین است. بااینحال هنگامى که چارلز داروین در سال ١٨۵٩ کتاب منشأ گونهها را نوشت، جهان از فکر تغییرپذیرى جانداران بدون دخالت الهى وحشتزده شد. دلیلش این بود که فکر مىکردند این نظریه با اعتقاد به وجود خداوند یا آموزشهاى دینى در تضاد است. درحالىکه داروین هیچ چیزى در این باره ننوشته و فقط نظریه ارسطویى ثابتبودن جانداران با انبوهى شواهد را رد کرده بود. این نظریه در زیستشناسى و رشتههاى مختلف آن کاربرد پیدا کرد و همه زیستشناسان آن را پذیرفتند بهطورىکه پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهاى جهان، در سال ١٩٩۶ بهطور رسمى نظریه تکامل را پذیرفت و اعلام داشت که نظریه تکامل هیچ تضادى با ایمان به خداوند ندارد.
تئودور دوبژانسکى زیستشناس معروف گفته است که بدون نظریه تکامل هیچچیز در زیستشناسى معنایى ندارد. این کتاب اندیشه بنیادین داروین را از زمانى که جهان را دگرگون کرد تا گشودهشدن رمز ساختمان ژنهای انسانى در زمان ما دنبال مىکند. این کتاب چگونگى کشف اولین دایناسورها را توصیف مىکند و اینکه چگونه کمکم و بهتدریج سرگذشت موجودات زنده ردیابى شد تا اینکه امروزه سررشته حیات و رابطه آن را با هم، از میکروارگانیسمها تا انسانهایى مانند خودمان، مىشناسیم.