|

رنج‌نامه‌ای در باب مهاجرت فزاینده متخصصان پزشکی

کار از کار گذشته است...

دانشجوی پزشکی سال پایین هستم، در فوتبال دچار حادثه‌ای می‌شوم و دوستان با تاکسی من را به اورژانس بیمارستان جراحی شهر می‌رسانند. یک پزشک افغان ویزیتم می‌کند و با فارسی دری می‌گوید بهتر است برای جلوگیری از کزاز کاری بکنم، راهی بیمارستان اصلی شهر می‌شویم، آنجا یک پزشک هندی پس از کلی کشتی‌گرفتن با واژه‌ها تازه می‌فهمد چه می‌گوییم... .

پاییز سال 1369، زنجان: دانشجوی پزشکی سال پایین هستم، در فوتبال دچار حادثه‌ای می‌شوم و دوستان با تاکسی من را به اورژانس بیمارستان جراحی شهر می‌رسانند. یک پزشک افغان ویزیتم می‌کند و با فارسی دری می‌گوید بهتر است برای جلوگیری از کزاز کاری بکنم، راهی بیمارستان اصلی شهر می‌شویم، آنجا یک پزشک هندی پس از کلی کشتی‌گرفتن با واژه‌ها تازه می‌فهمد چه می‌گوییم... .

تابستان سال 1374: برای طرح یک‌هفته‌ای در روستا، عازم روستای سعیدآباد زنجان می‌شویم، در راه مسئول بهداشتی دانشگاه می‌گوید دیگر در کل شبکه بهداشت استان زنجان حتی یک پزشک خارجی هم خدمت نمی‌کند... .

بهار سال 1402: در توییتر می‌خوانی استاد خارجی از مهارت دانشجوی ایرانی‌اش تعجب می‌کند و بعد درمی‌یابد این دانشجو در همین رشته در ایران استاد بوده، یادت می‌افتد شنیده‌ای در یک تیم دیالیز خانگی بیماران در کانادا یک متخصص ارتوپدی و یک متخصص رادیولوژی ایرانی به‌عنوان دستیار پرستار کار می‌کنند، یادت می‌آید دوستت برایت تعریف کرده دو استاد سرشناس رشته‌های نورولوژی و چشم خود را در قالب مالک رستورانی کوچک و بستنی‌فروش ملاقات کرده، یاد دوستی می‌افتی که راننده اوبرش یک فوق‌تخصص بوده و... .

***

شاید شاخص‌ترین جهش ایران در همه زمینه‌های علمی و اجتماعی را در حوزه پزشکی شاهد بوده‌ایم، در روندی پرشتاب در مدت چهار دهه، درحالی‌که بسیاری از کارشناسان و سیاست‌گذاران وقت بر این باور بودند که نمی‌توان برای تمام گوشه‌وکنار ایران پزشک ایرانی تربیت کرد و باید بر تربیت لیسانسه‌های بهداشت و سلامت تمرکز کرد، نه‌تنها نیاز ایران به ارائه خدمات پزشکی در سطح اول ارجاع (پزشکی عمومی) از طریق پزشکان ایرانی برطرف شد؛ بلکه در همه استان‌های کشور خدمات تمام تخصص‌های پزشکی قابل‌ دسترسی است و نیازی به ارجاع در سطح دوم (پزشکان متخصص) به استانی دیگر وجود ندارد؛ اما از این هم باشکوه‌تر اینکه حالا کشور از لحاظ خدمات فوق‌تخصصی پزشکی هم خودکفاست و نیاز به اعزام هیچ بیماری برای معالجه به خارج از کشور وجود ندارد.

ایران بالاترین سطح خدمات پزشکی در غرب آسیا را ارائه می‌دهد و نه ترکیه و نه کشورهای حاشیه خلیج‌ فارس با وجود سرمایه‌گذاری‌های کلان فاقد توان، تنوع و تکثر خدمات پزشکی در ایران است؛ اما متأسفانه شرایط سیاسی و اجتماعی ایران باعث شده صنعت سلامت ایران نتواند به‌ اندازه پتانسیل‌هایش از هلث توریسم درآمد کسب کند و حالا تنها شاهد حضور تعداد معدودی توریست سلامت؛ آن‌هم فقط از یکی، دو کشور همسایه هستیم. درحالی‌که ترکیه سالانه پذیرای حدود یک‌میلیون توریست سلامت است و درآمدش در این حوزه بین 10 تا 12 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

 ایران – اگر شرایط سیاسی و اجتماعی‌اش اجازه می‌داد و زمینه راحتی و آسایش توریست‌ها فراهم‌شدنی بود – می‌توانست به درآمد ارزی خیره‌کننده 10 میلیارد دلار به بالا، از راه صنعت سلامت خود بیندیشد.

اما تمام آنچه برای ساختنش حدود صد سال (به‌طور دقیق اولین تحصیل‌کرده رشته طب در داخل ایران در سال 1305 فارغ‌التحصیل شد) زمان، انرژی و هزینه کلان صرف شده و یکی از قله‌های افتخارات علمی ایرانیان محسوب می‌شود، در خطر سقوط و فروپاشی است.

مدت‌های مدیدی است که دلسوزان هشدار می‌دهند روند مهاجرت جامعه پزشکی در‌حال گذر از نقطه بحرانی و رسیدن به نقطه بی‌بازگشت است؛ اما هشدارها شنیده نمی‌شود یا اگر شنیده هم شود، به پاسخ‌هایی نامناسب، مثلا افزایش افراطی و بدون داشتن زیرساخت‌های لازم پذیرش تحصیلی در رشته پزشکی عمومی می‌انجامد. روند مهاجرت بین نخبگان ایران در سال‌های اخیر وجود داشته و روند صعودی داشته و جامعه پزشکی هم مطابق الگوی کلی مهاجرت نخبگان، عمل می‌کرد. الگوی غالب این بود که گروهی از پزشکان جوان که بسیاری از آنان در همان دوران تحصیل مقدمات مهاجرت را آماده می‌کردند؛ پس از فارغ‌التحصیلی و به پایان رساندن تعهدات اقدام به مهاجرت می‌کردند. 

درصد بسیار کمتری هم بودند که پس از اخذ تخصص و گذراندن تعهدات آن دوره اقدام به مهاجرت می‌کردند؛ اما حالا شاهدیم نه‌تنها پزشکان عمومی و تازه متخصص‌شده‌ها‌ بلکه متخصصان مسن‌تر و فوق‌تخصص‌ها و حتی استادان شناخته‌شده دانشگاه‌ها و پزشکان مطرح جاافتاده در ساختار درمانی و آموزشی کشور هم بار سفر می‌بندند.

آمار گویای این است که پس از پایان محدودیت‌های ناشی از کرونا، میزان مهاجرت پزشکان شتابی تند گرفته و در‌این‌میان آمار متخصصان و فوق‌تخصص‌ها به‌شدت در‌حال افزایش است. تک‌تک این متخصصان و فوق‌تخصص‌ها سنگ‌های زیربنایی در ساختار درمانی و آموزش پزشکی کشور هستند که جایگزین‌کردن‌شان به 10 تا 15 سال زمان آموزشی و سال‌ها زمان تجربه‌اندوزی بالینی و میلیاردها تومان هزینه نیاز دارد.

محال است دلسوز ایران باشی و نگران فردای سیستم درمانی کشورت نباشی، محال است به فرزندان ایران فکر کنی و نیندیشی آیا آنها هم به همین کیفیت درمان امروز دسترسی خواهند داشت؟ محال است دلسوز این آب‌وخاک باشی و دلت نسوزد که کشورهای دور و نزدیک چگونه اصلی‌ترین سرمایه و بزرگ‌ترین ذخیره ارزشمند کشورت را به تاراج می‌برند...

اما وقتی به اینها می‌اندیشی، یأس و حسرت گریبانت را می‌گیرد و رها نمی‌کند.

می‌توانید رفته‌ها را بازگردانید؟ می‌توانید عزم سفر کرده‌ها را ماندگار کنید؟ می‌توانید آنانی را که ازاین‌پس می‌آیند، ریشه‌دار کنید؟ بسیار بعید است... پس منتظر بحران و فاجعه باشید.