موحد ادامهدهنده مکتب تبریز
آذربایجان همان ایران است
درباره وجهی از شخصیت استاد دکتر محمدعلی موحد کمتر سخن گفتهاند؛ او ادامهدهنده مکتب تبریز است؛ بنابراین، باید نخست از مکتب تبریز بگوییم که نهتنها برای اهل فرهنگ و هنر شناختهشده است که در دو قرن اخیر، در سیاست ایران نیز مفهومی آشناست و تأثیر آذربایجان در سیاستهای ملی ایران آشکار است. این مفهوم نخستینبار در هنر نگارگری ایرانی به کار رفته است. در تاریخ این هنر، از مکتب اول و دوم تبریز سخن میرود؛ مکتب اول در دوره ایلخانی، یعنی سدههای هفتم و هشتم قمری شکل گرفته و دومی در اوایل دوره صفوی پدید آمده است.
درباره وجهی از شخصیت استاد دکتر محمدعلی موحد کمتر سخن گفتهاند؛ او ادامهدهنده مکتب تبریز است؛ بنابراین، باید نخست از مکتب تبریز بگوییم که نهتنها برای اهل فرهنگ و هنر شناختهشده است که در دو قرن اخیر، در سیاست ایران نیز مفهومی آشناست و تأثیر آذربایجان در سیاستهای ملی ایران آشکار است. این مفهوم نخستینبار در هنر نگارگری ایرانی به کار رفته است. در تاریخ این هنر، از مکتب اول و دوم تبریز سخن میرود؛ مکتب اول در دوره ایلخانی، یعنی سدههای هفتم و هشتم قمری شکل گرفته و دومی در اوایل دوره صفوی پدید آمده است.
از نتایج هنری مکتب تبریز این است که در کارگاههای پرشکوه هنرمندانی همچون کمالالدین بهزاد و سلطان محمد و احمد موسی آثاری نفیس و شگفتانگیز به دست آمد که هماکنون زینتبخش موزههای بزرگ جهان است؛ ازجمله خمسه نظامی که به مکتب دوم تعلق دارد. اما یک کتاب در هر دو دوره با فاصله حدود دو سده مشترک است: «شاهنامه» فردوسی که نخستین آن با نام «شاهنامه» ایلخانی (دموت) شناخته میشود و از اولین نمونههای نقاشی ایرانی است و دیگری شاهنامه طهماسبی که چشم از ظرافت و نفاست آن خیره میماند.
این کتاب کمنظیر جزء ده اثر هنری نگارگری برجسته جهان است که با خط زیبای نستعلیق نوشته شده و ۲۵۸ تابلو در آن آمده است. با پیگیری زندهیاد دکتر حسن حبیبی، تنها شماری محدود از آن تصاویر به ایران بازگردانده شد. توجه به «شاهنامه» تنها پیامد مکتب تبریز نیست. نکته درخور توجه اینکه هر دو دوره، از نظر سیاسی، در تشکیل کشور یکپارچه ایران مهماند و پس از زمان طولانی حکمرانی سلسلههای محلی و منطقهای، ایران از نظر نظام حکومتی، کشوری یکپارچه میشود. توجه آذربایجانیان به «شاهنامه» تنها محدود به این دوره نیست. سجاد آیدنلو در کتابی به رابطه «شاهنامه» و آذربایجان پرداخته است. اما حالا که از نگارگری «شاهنامه» سخن به میان آمد، بد نیست به «شاهنامه» دیگری هم اشاره کنیم که در دوره معاصر، حسینپاشا خان ملقب به امیربهادر جنگ در ۱۳۲۶ قمری، یعنی دو سال پس از جنبش مشروطه با چاپ سنگی منتشر کرده است و ۴۰ نمونه تصویر در ابعادی بزرگتر از حد معمول کتابهای سنگی در این اثر آمده است. امیربهادر نیز زاده تبریز بود و ریشه خانوادگی او به قفقاز میرسید.
وجه دیگری از مکتب تبریز در سیاست دوره معاصر برآمدن دیوانسالاران خاصی در این خطه است؛ ازجمله شخص عباسمیرزا نایبالسلطنه، قائممقام فراهانی و امیرکبیر. باید گفت مکتب تبریز جنبههای علمی درخور توجهی هم داشته است؛ نخستین کتاب چاپی ایران در تبریز منتشر شد؛ «جهادیه» میرزا عیسی قائممقام فراهانی که بیش از ۲۰۰ سال از چاپ آن میگذرد. میرزا حسن رشدیه نیز بنیان مدارس جدید را در این سرزمین نهاد. میرزا رضا مهندسباشی تبریزی نیز از همینجا بود که کتابهایی ارزشمند به زبان فارسی برگردانید.
از همه اینها مهمتر طبقهای از علما و فضلا و روشنفکران و محققان ایرانیاند که میتوان همه آنها را محصول مکتب دانشپرور تبریز دانست و دو عنصر همه آنها را به هم پیوند میهد: ایراندوستی و زبان فارسی. اگر تبریز بهجز پدیدآوردن دو اثر باشکوه سند ملی هویت ایرانی و کاخ نظم بلند زبان فارسی، یعنی «شاهنامه»، اثر دیگری پدید نیاورده بود، باز هم بر ملت ایران و زبان فارسی منت داشت.
در سلک فضلای کنونی آذربایجان که عمرشان دراز باد، باید از بزرگانی همچون ژاله آموزگار و حسن انوری نام برد. آقای موحد نیز از همان تبار است. او در همان مکتب بالید و طی بیش از هفت دهه حضور در عرصههای گوناگون فرهنگ این سرزمین، پیوسته ذهن و زبان و قلم خود را در خدمت ایران و زبان فارسی قرار داده است. استاد مانند اسلاف خود، از جامعیتی کمنظیر برخوردار است. او ضمن تحصیل به شیوه سنتی، در مؤسسات آموزشی نوین نیز علم آموخته و شرایط تحقیق و پژوهش را در خود گرد آورده است. آقای موحد در سالیان اخیر، در توجه به مولانا جلالالدین محمد بلخی و شمس تبریزی با تصحیح متن «مثنوی» سهمی ویژه در شناسایی دوباره مولانا داشته است. این جدا از مباحث ذوقی او در شرح گاهوبیگاه از مثنوی است که خوشبختانه، جلسات صوتی آن در دسترس است. اهمیت تصحیح وی از آنرو است که تاکنون چند نمونه از تصحیح متن مثنوی ارائه شده؛ یکی از حاج محمد رمضانی، دارنده کلاله خاور که بعدها نام سپیده را برگزید و جد آقای رمضانی نشر مرکز است و دیگر نسخه نیکلسون، ایرانشناس انگلیسی که تا همین چند سال پیش، صحیحترین و مضبوطترین تصحیح از چاپ مثنوی شمرده میشد و بارها تجدید چاپ شده و میشود. در صد سال اخیر تاریخ ایران، یکی از مهمترین حوادث نهضت ملیشدن صنعت نفت است که به کودتای 28 مرداد انجامید. توجه استاد به این نهضت نکتهای اساسی است و از ویژگیهای فضلا و بزرگان مکتب تبریز است. هرکدام از آن شخصیتها با هر باور و گرایشی، افزون بر تحقیق و تتبع در رشتهای خاص، در قبال ایران احساس مسئولیت داشتهاند و بخشی از آثار و کردارشان در چارچوب همین مسئولیت بوده است. شاید با همین منطق است که آقای موحد با توجه به احاطه کمنظیرش بر مباحث حقوقی و تاریخی و تجربه حضور در شرکت ملی نفت و تسلط بر مسائل مربوط به نفت، تاریخ پرافتخار و پرفرازوفرود دوره نهضت ملیشدن نفت را در «خواب آشفته نفت» به رشته تحریر درآورده و بدینترتیب نوری بر قسمتی از تاریخ ایران افکنده است.
حیف است یاد نکنیم از یکی از خدمات اجتماعی فروتنانه استاد که کمتر شناخته شده و آن ساختن بنیادی و کتابخانهای و مدرسهای دخترانه در تبریز است؛ مدرسهای که با آن ارتباط دارد و میکوشد در اداره آن راهنمای معلمان و مدیرانش باشد و به همین بهانه و به مناسبت اول مهر هر سال، پیامی دلنشین میدهد که آموزنده، خواندنی و شنیدنی است. او در حوزه اجتماعی، خواندن روزنامه را نیز پی میگیرد و در نهایت دقت، مطالب را میخواند و گاهی از سر لطف و بزرگواری، نویسندگان برخی یادداشتها را تشویق و راهنمایی میکند. آقای موحد با تلاش و کوشش از دوره نوجوانی، در سرای قزوینیها در بازار تهران، به کار مشغول بود و از همان دوره، وسعتمشربی مثالزدنی داشت و با بزرگانی از هر صنف آمدوشد میکرد؛ از مرشد چلویی گرفته تا فضلایی همچون استاد زریابخویی. آقای موحد یکی از چهرههای درخشان مکتب پربار تبریز در روزگار ماست. مکتب تبریز محدود به یک گرایش یا مسلک سیاسی و اجتماعی و فکری نیست. در ذیل این مکتب میتوانیم از چهرههای مختلفی نام ببریم؛ از کسی مثل تقی ارانی که بهرغم گرایش سوسیالیستیاش، شیفته روسیه و مسکو نبود و ایران برایش مهم بود و وقتی به اعدام محکوم شد، همسایه شمالی هیچ تلاشی برای نجات او نکرد، درحالیکه آن سالها چنین کاری دشوار نبود. تقیزاده نیز با آنکه پرونده سیاسی روشنی ندارد، درباره زبان و ادب فارسی و تاریخ ایران کوتاهی نکرده است و جز به این زبان و برای ایران ننوشته و نگفته است. حتی احمد کسروی هم که به گفته عنایتالله رضا، با نفی همه معارف گذشته ایران عملا پل ورود جوانان به حزب توده شده بود، در آثار خود، بهویژه اثر ماندگارش «تاریخ مشروطه»، سودای سرهنویسی در زبان فارسی دارد و آن را پاس میدارد. درواقع، همه اینها با هر گرایشی از فرهنگ و هنر و هویت ایران با محوریت خط و زبان فارسی سخن گفتهاند. کسانی همچون آخوندزاده که پس از اشغال بخشهای وسیعی از ایران به دست روسیه، درجه نظامی گرفت و به رتبه سرهنگی رسید و در پی تغییر خط فارسی بود که به نفی همه معارف گذشته ایران میانجامید، در این میانه چنان اندکاند که درخور ذکر نیستند؛ هرچند او هم در ستایش گذشته ایران نکاتی گفته و نوشته است. شهریار از بزرگان شعر معاصر هم از دیگر سرآمدان خطه آذربایجان است که زادروزش در تقویم ملی ایرانیان، روز شعر و ادب نامگذاری شده است. او افتخار فرهنگ و ادب ایران بود که هم به غنای زبان فارسی افزود و هم با منظومه «حیدربابا» به زبان ترکی بر فراز ادبیات آذربایجان و ایران میدرخشد. استاد اثر ارزشمند دیگری در دفاع از جزایر سهگانه ایران به نام «مبالغه مستعار» (بررسی مدارک مورد استناد شیوخ در ادعا بر جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی) نوشته است که پیشترها، در نودمین سال تولد ایشان، پیشنهاد دادم که به زبانهای دیگر ترجمه شود و اینک، پس از قرارداد ننگین پکن ـ ریاض درباره آن جزایر، بر آن تأکید میکنم. با این سابقه پرافتخار تبریز و آذربایجان جای شگفتی است که عدهای از دشمنان ایرانزمین سخن از آذربایجان جنوبی به میان آوردهاند؛ آذربایجان نه شمالی است و نه جنوبی، آذربایجان همان ایران بوده و هست و خواهد بود.