گفتوگو با داوود رحمتاللهی، ترانهسرای آثار متأخر حسین زمان
برای کارش حرمت قائل بود
داوود رحمتاللهی از کودکی تا امروز ترانه و شعر میسراید. او کار حرفهای خود را با مهرداد حسنپور آغاز کرد و با علیرضا افکاری نیز همکاری کرده و در کنار خوانندههایی مانند حسین زمان، خشایار اعتمادی، نیما مسیحا و... بهعنوان ترانهسرا حضور داشته است.
داوود رحمتاللهی از کودکی تا امروز ترانه و شعر میسراید. او کار حرفهای خود را با مهرداد حسنپور آغاز کرد و با علیرضا افکاری نیز همکاری کرده و در کنار خوانندههایی مانند حسین زمان، خشایار اعتمادی، نیما مسیحا و... بهعنوان ترانهسرا حضور داشته است. او ترانهسرای کارهای اخیر حسین زمان بود. به دلیل درگذشت این خواننده مشهور، سراغ او رفتیم و درباره همکاریاش با زندهیاد حسین زمان گفتوگو کردیم.
همکاری شما با آقای حسین زمان چگونه شکل گرفت؟
من قبل از همکاری با آقای زمان، با کارشان آشنایی داشتم. ایشان از خوانندگان مشهور بعد از انقلاب بودند که از سال 1380 به بعد دیگر فعالیتی نداشتند. من در سال 1389-1390 از طریق آقای علیرضا افکاری که آهنگسازی ترانه «زندونی» را که بنده سروده بودم انجام میدادند و این کار با استقبال خوبی مواجه شد، از نزدیک آشنا شدم. ایشان دوست داشتند ترانهای اجرا کنند که مضمون اجتماعی داشته باشد و از سویی با نگاه عاشقانه که در حبس است، به موضوع پرداخته شود. بعد از آن دیگر ارتباطم با آقای افکاری قطع شد، اما از طریق پیامک با آقای زمان در ارتباط بودم. کلا 10 سال گذشت تا اینکه سه ترانه با آقای زمان کار کردم؛ «حصر آغوش» و «گریههای بعد از تو» 1399 و «دوراهی» 1400. ایشان کنسرتی در سال 1398 اجرا کردند که با استقبال مواجه شد.
اصولا خواننده با ترانه از پیش سرودهشده راحتتر کار میکند یا اینکه ترانه را به شما سفارش میدهند؟
بهترین شکل این است که ترانه در ابتدا گفته شود. نوع فاخر موسیقی پاپ به این شکل است که ترانه از پیش سروده شده باشد تا آهنگساز با فراغ بال و حسی از ترانه، به خلق موسیقی دست بزند. گاهی هم پیش میآید که ترانه براساس ملودی ساخته شده یا اتودی از ملودی نوشته میشود.
روش آقای زمان در برخورد با ترانه چگونه بود؟
جذابترین نکتهای که برای من وجود داشت، شخصیت هنری آقای زمان بود. من فکر میکنم درحالحاضر چنین افرادی خیلی کم هستند که در جایگاه هنری و سواد ایدئولوژیک مانند ایشان در حیطه موسیقی پاپ قرار داشته باشند. ایشان در برخورد با ترانه، خیلی روی واژگان حساس بودند و کاملا با ترانهسرا بحث میکردند و سعی داشتند در مسیر نگاه و فکرشان کلمات درون ترانه جای بگیرد.
از نظر شما جایگاه آقای زمان به دلیل معترضبودنشان است؟
نه فقط به دلیل معترضبودنشان که آن هم هست. همانطور که میدانید ایشان دانشجوی رشته مخابرات از یکی از دانشگاههای آمریکا بودند که به دلیل جنگ تحمیلی درس را نیمهکاره رها کردند و تمام مدت هشت سال دفاع مقدس مقابل متجاوزان جنگیدند و درجهدار بودند؛ پس دغدغه مردم و جامعه را داشتند و همیشه در کنار مردم بودند. دیگر اینکه نسبت به نابسامانیها معترض بودند، ولی همواره راه هنر را در پیش گرفتند و در کنار این موارد سطح دانش و نگاهشان به هنر بالا بود. مجموع این مسائل جایگاهشان را در حیطه موسیقی پاپ منحصربهفرد کرده بود. همین ایدهها و جهانبینی ایشان بود که من را به همکاری بیشتر با او ترغیب میکرد و تقریبا حس استاد و شاگردی میان ما برقرار بود. ایشان روی کار وسواس داشتند و صرفا بحث شهرت برایشان مهم نبود. همین نشانه مسئولیتپذیری در برابر خود و مخاطب است. ضمنا از نزدیک با زندگی ایشان آشنایی داشتم و میتوانم بگویم که بسیار شریفانه و نجیبانه زندگی میکردند. حالا هم نبود چنین افرادی در حیطه کار ما کاملا حس میشود.
ایشان در کار با ترانهسرا چگونه عمل میکرد؟
ما تقریبا در گفتوگوهای متعدد به نتیجه میرسیدیم. مثلا در ابراز مسائل عاطفی و احساسی، نگرششان برای من جذاب بود. اگرچه در آثارشان مفهوم عشق و سخن از آن زیاد بود، اما از بیپروایی و صراحت پرهیز میکردند. مثلا یک بار من در یکی از ترانهها چنین کلماتی را به کار بردم: «گناه من این بود عاشق شدم که دل بسته بودم به عطر تنت» که گفتند خیلی دلم نمیخواهد وارد مسائل جسمانی به این صراحت بشوم و کلا قضیه منتفی شد. برای عشق حرمت قائل بود و دلش نمیخواست از برخی کلمات بیپروا که در برخی از ترانههای امروز به کار برده میشود، استفاده کند. با توجه به نظرات ایشان به یک معدلی رسیدیم که میتوانستیم به واژگان دست ببریم و به کمک یکدیگر جایگزینی پیدا کنیم؛ چون همانطور که میدانید هر ترانهای به کمک ترانهسرا، آهنگساز و خواننده و در نهایت تنظیمکننده به نتیجه دلخواه خواهد رسید و خوشبختانه در همکاریمان چنین مسائلی در نظر گرفته شده بود.
پس از نظر شما آقای زمان بیشتر از یک خواننده نقش داشتند؟
قطعا؛ چون بهشدت درباره کارهایشان شناخت و آگاهی داشتند و هیچکس نمیتوانست ترانهای را به ایشان تحمیل کند. دقیقا میدانستند در چه مقطع زمانی چه ترانهای را بخوانند. به هر حال، نبود ایشان یک ضایعه بزرگ است برای جامعه هنری ایران و از این بابت متأسفم.