فاطمه وحید، مهندس معمار، در گفتوگو با «شرق» عنوان کرد:
دانشگاهها باید از لیست طرح مولدسازی خارج شوند
«سال 2000 زمانی که سخنرانی خوشامدگویی رئیس دپارتمان معماری دانشکده دولتی مسکو را گوش میکردم، ایشان، رو به دانشجویان جدیدالورود کردند و با اشاره به ما گفتند: «شما را دانشجویان هزاره خواهند نامید!».
شرق: «سال 2000 زمانی که سخنرانی خوشامدگویی رئیس دپارتمان معماری دانشکده دولتی مسکو را گوش میکردم، ایشان، رو به دانشجویان جدیدالورود کردند و با اشاره به ما گفتند: «شما را دانشجویان هزاره خواهند نامید!».
هرجا که حاضر میشدیم بهعنوان معمار یا آرتیست، بسیار مورد لطف روسها قرار میگرفتیم! اندیشهام بر این بود به ایران که برگردم، در میهن خویش نیز چنین فضایی در فعالیتهای هنری خواهیم داشت! پس از بازگشت از مسکو و معادلسازی واحدهای رشته معماری، باید چند ترم در دانشگاه تهران هنرهای زیبا، میگذراندم. چند سالی پس از فراغت از تحصیل، دفتر معماری خود را ایجاد کردم اما هیچیک از پروژهها، گمکردههای من در جهان هنر نبود! باور قاطع داشتم که اقتصاد ناشی از رشتههای هنری، موقعیت ایران را در ردههای جهانی، متحول خواهد کرد! اما زیرساختها هیچیک به شکل علمی، ساختار نیافته بود!». فاطمه وحید، مشاور سابق توسعه و مستندسازی اراضی دولتی دانشگاه هنر صحبتهایش را با این جملات آغاز کرد.
وحید به دغدغههایش در حوزه اقتصاد هنر اشاره کرد و ادامه داد: «با بستن دفتر معماریام در اوایل دهه90، به کار پرورش کودکانم و به فراخور مقدوراتم، به خدمت مادر نازنینم که در شرایط سختی قرار داشتند، پرداختم. زندگیام در آن دوران بسیار پرتنش و عجیب بود ولی تا اندازهای که در توان داشتم، مشغول مطالعه و بازدید از گالریها شدم، در سفرهایی که پیش میآمد، روی هنرهای بومی مناطق، تمرکز میکردم و قدمت هنرهای این مناطق و پتانسیلهای شگفتآور آنها، این انگیزه را ایجاد میکرد که پروپوزال خودم را در حوزه اقتصاد هنر، آغاز کنم. سال 97 که همزمان با ریاست همسرم دکتر سیدحسن سلطانی در دانشگاه هنر بود، به همراه دانشگاه هنر و دانشجویان دانشگاه علم و فرهنگ، طرحی مطالعاتی-پژوهشی از سوزندوزان مناطق آزاد در جزیره قشم انجام شد، (در قالب ورکشاپهای ارتقای کیفیت چاپ و دوخت) با سفرهایی که پیش از آن به کشورهای آفریقایی و اروپایی داشتم، فاصله قابلتأملی در کیفیت دستساختههای بهروزشده آنها میدیدم! قرار شد تا سفرها و تورهای استادان هنرمند دانشگاهی و دانشجویان برتر هنر را به کمک مدیران مناطق آزاد و سازمان ارشاد، پیریزی کنیم تا کیفیت محصولات بومی را با آموزش ارتقا دهیم؛ کاری که اغلب کشورهای صاحب هنر انجام دادهاند، متأسفانه شیوع پاندومی مانع از اجراشدن طرح شد اما ریاست دانشگاه هنر در آن دوران که کلاسها تعطیل بودند، سیاست خود را بر ساخت زیرساختهای دانشگاه هنر بهعنوان تنها دانشگاه جامع دولتی هنر قرار دادند».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «اراضی و املاک دانشگاه اغلب سند تکبرگ دولتی نداشتند و این در کشوری که کوتاهترین دیوارها برای هنرمندان است، خطرناک به نظر میرسید! باید بپذیریم که آموزش هنر، یک فعالیت فضامحور است، شما شاید دانشجویان رشتههای علوم پایه و کامپیوتر را بتوانید در فضایی مینیمال آموزش دهید اما در هنر و آموزش آن، آتلیههای عظیم معماری، نقاشی طراحی پارچه، کارگاهای طراحی صنعتی، مجسمه، سالنهای پلاتو، اتاقهای آکوستیک تمرین موسیقی، کورههای شیشه و سفال و... همه و همه در فضاهایی بزرگ (به لحاظ فیزیکال)، نتایج مطلوبی در آموزش خواهند داشت، این نگرانیها در حالی روز و شب همراه ما بود که دمادم بیمهری مدیران بالادستی را با اصحاب هنر میدیدیم و نگرانیهایمان برای قافله هنر آینده ایران صدچندان میشد! فکر میکردم در آیندهای نزدیک کدام مرکز علمی –هنری باز است و کدام را متوقف کردهاند؟ بدون تعارف باید تمامیت ارضی دانشگاههای ملی به نام دولت ایران تثبیت میشد تا نگرانیهای مردم و دوستداران هنر را پاسخ میدادیم!».
او در همین زمینه افزود: «تنش برای تثبیت اسناد تکبرگ بزرگترین پردیس هنر ایران که همان پردیس البرز دانشگاه هنر بود، در کرج آغاز شد. بزرگترین مانع من در اخذ سند یک دانشگاه دولتی با بیش از یک قرن عمر فاخر آن، با سازمان مسکن البرز بود، مدیران این سازمان، خاصه در بخش املاک، افقهای کوتاهی در حوزه پشتیبانی مراکز دانشگاهی و خصوصا دانشگاه هنر داشتند».
وحید در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «حدود 50 سال پیش اراضی وسیعی در اندازه 200 هکتار به دانشگاه هنر هدیه شد تا در راستای ایجاد بزرگترین دانشگاه هنر خاورمیانه از این اراضی بهره گیرد اما متأسفانه درحالحاضر فقط 50 هکتار باقی مانده است و همین مقدار را هم برای ما مازاد میدانستند. این در حالی است که تنها متولی اختصاص اراضی دولتی به بهرهبرداران آن، هیئت دولت است و سازمان مسکن صرفا واگذارکننده این اراضی طبق دستور معاونت حقوقی رئیسجمهوری، با رأی کابینه دولت یا شخص رئیسجمهور است و تمام اسناد رسمی واگذاری اراضی دانشگاه نیز با سربرگ ریاستجمهوری (پس از انقلاب) یا شیر و خورشید ارائه شده و با همه اینها سازمان مسکن که صرفا یک ارگان نگهدارنده اراضی دولتی است و متأسفانه اکنون در استان البرز تبدیل به یک تصمیمگیرنده شده، با فرایندهای غیرقابل پذیرش واگذاری اراضی منتزع شده از دانشگاه هنر، به ارگانهای غیرآموزشی، تاریخی تاریک در مبارزه با دانشگاهیان را رقم زده است!».
او ادامه داد: «با تخلفاتی که در سازمان مسکن البرز وجود داشت، چاره را بر آن دیدیم که از وزارت اقتصاد بخش اموال دولتی، برای تثبیت اسناد، کارشناسان ارضی را دعوت کنیم. هرچه فضا در سازمان مسکن تهدیدآمیز بود، به همان اندازه در وزارت اقتصاد، احساس امنیت و پیشرفت داشتیم، گزارش کارشناسان بهسرعت آماده و بررسی میشد و سرانجام به تأیید امین اموال دولت ایران رسید، پس از نزدیک به 50 سال، بزرگترین اراضی دانشگاه هنر در بهترین نقطه توسعه استان البرز، به نام دولت ایران و بهرهبرداری دانشگاه هنر، سند تکبرگ دریافت کرد و زنگ توسعه هنر به صدا درآمد!
البته بعدها با آغاز جریان مولدسازی، سعی کردم تا فاصله خود را با بخش اموال دولت، مدیریت کنیم؛ چراکه هنوز قطعات با ارزشی از اراضی دانشگاه هنر مستند نشده بود و با حمایت حامیان فروش اراضی مازاد، هر لحظه بیم آن میرفت تا املاک باارزش دانشگاه که با طرحهای کلان توسعه کشور منطبق و در حال اجرا بودند، دچار آسیبهای جدی شوند! دانشکده هنرهای دراماتیک و دانشکده تجسمی را با سختی بسیار و اصطلاحا چراغخاموش، مستند کردیم اما رویکرد دانشگاه با ریاست جدید دانشگاه هنر و وجود کارشناسان ناکاربلد و حقوقی ناکارآمد، کاملا تغییر یافت، رویکردهای ملی در ایران سالهاست که با تغییر مدیران، دستخوش دگرگونی میشوند و این خطر بزرگی است که نسلهای آینده ایران را تهدید میکند». وحید در بخش دیگری از صحبتهایش به رویکرد سازمان مسکن در بازپسگیری اراضی آموزشی از دانشگاهها اشاره کرد و گفت: «یکی از دستاویزهای سازمان مسکن در بازپسگیری اراضی آموزشی از دانشگاهها، پیشرفت بسیار کند طرحهای عمرانی آنهاست! در تمام کشورها طرحهای توسعه دانشگاهی یا شهرکهای دانشگاهی مصوبههای 20 یا 30 ساله دارند و در خوشبینانهترین حالتها که همردیف بودجه توسعه فضاهای آموزشی وجود داشته باشند و هم این بودجه از سوی خزانهداری و همچنین مقام عالی دانشگاه، در همان ردیف تخصیص، استفاده شود و از ما بهتران هم چشمداشتی بر آن نداشته باشند، باید زمانی قابل توجه در نظر بگیریم تا دانشگاهها سرمایههای ملی را بهواسطه آموزش و توسعه درآمدهای اختصاصی ناشی از آن، به چرخه ریالی کشور بازگردانند بهویژه که حوزه آموزش و سرمایهگذاری در فضاهای آکادمیک، زودبازده (پولی) نبوده و اساسا برای ارتقا فرهنگ کشورها پیریزی میشوند!
با همه این اوصاف اگر با مدیریتی آیندهنگر، بهجای آنکه به مولدسازان، مصونیت دهیم، دانشگاهها را از لیست هر تعرضی خارج کنیم و باور داشته باشیم که این اراضی برای صد سال آینده آموزش کشور است و قرار نیست پروژههای عظیم آموزشی کشور همه در یک برهه زمانی واحد، ساخته شوند».
او در پایان افزود: «در رویداد سال 57 ما دغدغه نان و آب و رفاه نداشتیم و آنچه ما را دگوگون کرده بود، نگرانی برای فرهنگ ایرانی و دینیمان بود و انتظار میرفت که در این بیش از چهار دهه، بیشترین حمایتهای دولت متوجه مراکز دانشگاهی باشد.
مراکز فاخر علمی دانشگاهی آینده در ایران میتوانند با پذیرش دانشجو از کشورهای دیگر، نهتنها در توسعه علمی جهان، نقشی بسزا داشته باشند بلکه انقلابی واقعی در عرصه انتقال و احیای فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی (با ایجاد مهاجرت معکوس) رقم زنند و این مهم، زیرساختهای ارضی عظیمی نیاز دارد که اکنون وجود دارد و بیم آن میرود که با بیتوجهی عدهای از مدیران که از بد حادثه در سطوح تصمیمگیری کشور قرار گرفتهاند، آینده ایران را در این حوزه دچار آسیبهای جبرانناپذیر کند!».