اهداف و پیامدهای انتقال طالبان پاکستان به افغانستان
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، حکومت پاکستان مدعی است که تحریک طالبان پاکستان (TTP) مورد حمایت طالبان افغانستان است و بر آنان نفوذ دارد. در پی ایجاد برخی ناامنیها در شمال پاکستان و تشدید حملات تروریستی تیتیپی علیه ارتش پاکستان، حکومت پاکستان از طالبان افغانستان خواست تا از حمایت و پناهدادن به تیتیپی دست بردارند.
علیرضا رجایی - کارشناس مسائل افغانستان
پس از تسلط طالبان بر افغانستان، حکومت پاکستان مدعی است که تحریک طالبان پاکستان (TTP) مورد حمایت طالبان افغانستان است و بر آنان نفوذ دارد. در پی ایجاد برخی ناامنیها در شمال پاکستان و تشدید حملات تروریستی تیتیپی علیه ارتش پاکستان، حکومت پاکستان از طالبان افغانستان خواست تا از حمایت و پناهدادن به تیتیپی دست بردارند.
بهتازگی طالبان افغانستان پیشنهاد کردهاند تا نیروهای مسلح تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) به داخل افغانستان منتقل شوند. این پیشنهاد دقیقا در شرایطی انجام شده است که حکومت پاکستان، از انصراف خود نسبت به گفتوگوهای صلح با طالبان پاکستان سخن گفته است.
حکومت پاکستان مدعی است که فرصتهای دادهشده به تحریک طالبان پاکستان، منجر به حملات بیشتر آنها به نیروهای نظامی پاکستان شده و حکومت، تنها در صورتی با طالبان پاکستان وارد تعامل خواهد شد که آنها تسلیم شوند.
اختلاف میان دولت پاکستان و نیروهای مسلح طالبان - که در ماههای اخیر قدرت بیشتری هم پیدا کردهاند - به بالاترین سطح ممکن رسیده و امکان رسیدن به صلح بعید به نظر میرسد.
اینکه چه اتفاقی افتاده که در دو سال پس از استقرار طالبان بر جغرافیای افغانستان، تحریک طالبان پاکستان هم قدرتمندتر شده است، باید جداگانه بررسی شود، اما آنچه اکنون مهم است، این نکته است که به اعتقاد حکومت پاکستان، طالبان افغانستان قادر هستند همسلکان پاکستانی خود را کنترل کنند، اما این کار را نمیکنند و مهم است که بدانیم چرا طالبان افغانستان، نمیخواهند فشاری بر طالبان پاکستان وارد کنند.
طالبان پاکستان، در بیعت رهبر طالبان افغانستان هستند و عملا خود را بخشی از امارتی میدانند که ملا هبتالله رهبر آن است.
آنها میخواهند سایه تشکیلاتی که در قندهار ایجاد شده، مناطق قبایلی پاکستان و حتی جغرافیایی وسیعتر از آن را هم در بر بگیرد و این چیزی نیست که ساکنان قندهار، از آن بدشان بیاید.
به اعتقاد برخی از کارشناسان، تلاش حلقه نزدیک به ملاهبتالله برای انتقال نرم قدرت از کابل به قندهار، چندان هم بیربط با چنین مسائلی نیست.
از آنسو، ارتش پاکستان بهعنوان مهمترین ابزار حفظ یکپارچگی پاکستان، یکدستی خود در جهتگیریهای سیاسی را در یکی، دو سال اخیر از دست داده است.
بازی چندگانه آمریکا در منطقه که به بروز بحران سیاسی در پاکستان منجر شد، روزبهروز دامنه اختلافات را گسترش میدهد و در نتیجه در نزاع میان عمرانخان و رقبای سیاسیاش، اردو و آیاسآی هم درگیر اختلاف درونی شدهاند و هر دو جناح، طرفداران پروپاقرصی در اردو دارند که از نقش کنترلی اردو و آیاسای، بهشدت کاسته است.
اگر پیش از این، اردوی یکدست پاکستان از طریق کودتا یا اعمال فشار، خطمشی سیاستمداران را کنترل میکرد، اکنون نهتنها چنین ظرفیتی را ندارد بلکه حتی توان حمله نظامی سنگین به نیروهای مسلح طالبان پاکستان را هم ندارد.
به نظر میرسد پیشنهاد طالبان افغانستان برای انتقال طالبان پاکستان به خاک افغانستان، یک پیشنهاد جدی است و حکایت از زیادهخواهی و بلندپروازی طالبان در تشکیل امارت بزرگتر با جغرافیای وسیعتر دارد.
طالبان پاکستان، در موضع ضعف قرار ندارند تا بخواهند سرزمین خود را ترک کنند و به اینسوی دیورند بیایند بلکه آنها تمایل دارند تا خط مرزی را از محل کنونی آن به جایی ببرند که تقریبا نیمی از پاکستان را به سرزمین تحت حاکمیت ملا هبتالله اضافه کند. بهویژه اگر فرض کنیم که آمریکا نیز نسبت به چنین تغییراتی، نظر مثبت داشته باشد.
موفقیت و عدم موفقیت چنین طرحی، به عوامل گوناگونی وابسته است. تداوم دودستگی موجود در اردو، میتواند یکی از آن عوامل باشد.
اگر اردو، نتواند یکدستی پیشین خود را احیا کند، پشتونهای پاکستانی (شما بخوانید تحریک طالبان پاکستان)، بهسادگیخود را به امارت ملحق خواهند کرد و آنگاه پاکستان که خود مادرخوانده طالبان است، اولین قربانی این فرزند ناخلف خواهد شد.
- مقوله انتقال وزیرستانیها به شمال افغانستان بهمعنای هشدار برای همسایگان افغانستان و کوچدادن سایر اقوام از افغانستان است که از بدو اشغال افغانستان توسط طالبان، این پروسه رقم خورد و از مناطق مرکزی هزارهجات آغاز شده است.
- با این ترفند بخش قابلتوجهی از شهروندان افغانسنان وادار به مهاجرت خواهند شد و در پوشش این نقشه راه، عوامل خود را در کشورهای هدف مستقر میکنند.
- از سوی دیگر، توسعه مدارس دینی دیوبندی و تکفیری برای تدارک تروریستان کافی و تقویت تروریسم در منطقه، بهشدت درحالتوسعه است، درحالیکه همسایگان از این امر کاملا غافل هستند.
- بازدید سراجالدین حقانی از دشت لیلی (که در سال ۱۳۸۰ طالبان پرشماری توسط عبدالرشید دوستم در آنجا کشته شدند) مبین هشدار سازمان تروریستی به جهان است.
بنابراین نادیدهگرفتن و مخفیکاری درباره این پروسه شوم از سوی کارگزاران تحت هیچ شرایطی منطقی و معقول نیست. رویکرد پنهانسازی ماهیت شوم طالبان و پروسههای مخاطرهآمیزی که آنان در سر دارند و حتی اصرار بر پاک جلوهدادن این گروه تروریستی، به یقین سبب گستاخی بیشتر این گروه تروریستی و تکفیری و سبب ملتهبشدن کل منطقه خواهد شد. تطهیرکنندگان روزی از این پنهانکاری و تعامل با این گروه پشیمان خواهند شد که دیگر دیر شده باشد.