«شبهای بخارا» با پاسداشت مهری باقری و استقبال بینظیر از استاد شفیعی کدکنی در تبریز برگزار شد
... اشتیاق مردمی عاشق
ششصدوهفتادونهمین شب از «شبهای بخارا» به بزرگداشت دکتر «مهری باقری» اختصاص داشت. این نشست در ساعت ۱۷ روز شنبه سوم تیرماه ۱۴٠۲ به میزبانی تالار «بنیاد پژوهشی شهریار» تبریز برگزار شد و استادان صاحبنامی همچون محمدرضا شفیعیکدکنی، رحیم رئیسنیا، باقر صدرینیا، علیرضا مظفری، ناصر علیزاده، سجاد آیدنلو، حسین مهرنگ و علی دهباشی در آن حضور یافته و سخنرانی کردند. همچنین پیام تصویری دکتر محمدعلی موحد پخش و رونمایی از جشننامه استاد مهری باقری در مجله بخارا انجام شد.
نیما عظیمی: ششصدوهفتادونهمین شب از «شبهای بخارا» به بزرگداشت دکتر «مهری باقری» اختصاص داشت. این نشست در ساعت ۱۷ روز شنبه سوم تیرماه ۱۴٠۲ به میزبانی تالار «بنیاد پژوهشی شهریار» تبریز برگزار شد و استادان صاحبنامی همچون محمدرضا شفیعیکدکنی، رحیم رئیسنیا، باقر صدرینیا، علیرضا مظفری، ناصر علیزاده، سجاد آیدنلو، حسین مهرنگ و علی دهباشی در آن حضور یافته و سخنرانی کردند. همچنین پیام تصویری دکتر محمدعلی موحد پخش و رونمایی از جشننامه استاد مهری باقری در مجله بخارا انجام شد.
اینجانب برای تهیه گزارشی مکتوب و جامع، قلم و کاغذ را آماده کردم و بنابراین زودتر و پیشتر از آغاز رسمی برنامه، وارد بنیاد شدم. از نیکبختی من بود که به خاطر زودرسیدنم، جناب «علی دهباشی» را ملاقات کردم. دقایقی نگذشته بود که استاد دکتر «سجاد آیدنلو» شاهنامهشناس برجسته ارومیهای را -که به گواهی استادان و متخصصان فن، جوانترین شاهنامهشناس توانا و شناختهشده زمان در دنیاست- به همراه چند نفر از دیگر فرهیختگان ارومیهای، مشاهده کردم. ساعت نزدیک به 16:30 بود که استاد «محمدرضا شفیعیکدکنی» به سالن محل گردهمایی آمدند و من در آن لحظه، معنای حقیقی «شکوه» را به چشم دیدم. آری! «من خود به چشم خویشتن دیدم» شکوه در استقبال را. دیدم شکوه و فَرهمندی در پیشواز را! دیدم ابهت و بزرگی را؛ و دیدم هرآنچه را که در این قاموس نمیگنجید! چه اینکه سرچشمه این شکوه، «اشتیاق» مردمی عاشق بود؛ مردمی از دیار آذربایجان که عاشق فرهنگ ایران و ستون ستبر آن، زبان و ادب پارسی و هر آن کس که خادم آن است، هستند. باری این شیفتگی و شور تبریزیان از برای ورود «ستاره تابناک زبان و ادب پارسی در روزگار ما» یعنی حضرت استاد شفیعیکدکنی به سالن بود که نقشی ماندگار را رقم زد.
استاد دانشمند محمدرضا شفیعیکدکنی، این نگاهبان و دانشمند فرهنگ و زبان ملی ایران نیز با فروتنی تمام هر دستی را که از میان انبوه دلدادگان و شور حاضران به سویش میآمد، به مهر میفشرد و هر زبانی که او را میستود، با مهری دوچندان و لبخندی گرم، پاسخی زیبا میگفت. چنانکه این لبخندهای فروتنانه، از ابتدا تا انتهای حضور پرمهر ایشان، لحظهای و ذرهای از روی گشادهشان کم نشد. هرآنچه واژه از برای شرح عاشقیها و پرباری و زیباییهای این روز بزرگ بنویسم، رساندن حق مطلب را آنگونه که باید نخواهم توانست که این از کمتوانبودن قدرت قلم و ضعف نگارنده این سطور است ولاغیر. اما خود را نخواهم بخشید اگر کوتاهی کنم از نگارش گزارش بخشی دیگر از زیباترین جلوههای این «همبستگی ملی» در تبریز.
برای تکمیل گزارشم، قصد کردم تا تمام محوطه را رصد کنم که این بار «شکوه در شکوه» را دیدم! چه اینکه پیش از آغاز رسمی این نشست، نهتنها تالار اصلی بنیاد شهریار، بلکه راهرو، راهپلهها، طبقه پایین و حیاط و حتی بخشی از محوطه بیرون از حیاط این مجتمع، سرشار بود از استقبال مردم ایراندوست تبریز. ازاینرو، بهراستی این گردهمایی شیفتگان فرهنگ و ادب پارسی در تبریز را عنوانی جز «غرور ملی» نباید داد. چه اینکه بیگمان تکتک شهروندانی که خود را با اشتیاق به پیشواز استادان بزرگ این مرکز رسانیده بودند، نگهبانان بلندمرتبه و نجیب هویت تمام ایرانیِ آذربایجان هستند؛ که دیگر بار با صدایی رسا و با لهجه عزیز و گرامی آذری، پیامی ماندگار را در برگی از برگهای تاریخ ایرانزمین ثبت کردند و نگاشتند: «آذربایجان، خود ایران است».
علی دهباشی برنامه را با جملاتی زیبا آغاز کرد و گفت: «نمایندگان دو خطه حافظِ زبان و فرهنگ ایران و زبان فارسی، امشب در شهر تبریز گرد آمدهاند. استاد کدکنی علیرغم کسالتی که داشتند، با شوق به تبریز و مجلس خانم دکتر مهری باقری آمدند». سپس از دکتر شفیعیکدکنی برای سخنرانی دعوت کرد. دکتر شفیعی با وجود کسالت بسیار این دعوت را پذیرفت و سخنان کوتاه خود را اینگونه آغاز کرد: «دو مطلب مرا با علاقه و شوق به اینجا کشانید؛ یکی احترام به دانش و تحقیقات خانم دکتر مهری باقری است که همه ما ایرانیها در حوزه این شاخه از مطالعات، رهین زحمات ایشان بودهایم و هستیم و خواهیم بود. نکته دیگر -که به یک معنا به خانم دکتر باقری متصل است- یاد و خاطره دوست و برادر عزیزم بهمن سرکاراتی است. بهمن سرکاراتی نمونه یک ایرانی کاملعیار، خوشذوق، باشعور و صریح و فصیح و بیپروا بود؛ یعنی تمام فضایل یک انسان کامل را در بهمن دیدم. با یاد نیک بهمن و ستایش از کارهای ارجمند خانم دکتر مهری باقری همسر ایشان، بنده عرایضم را تمام میکنم».
در ادامه، پیام تصویری استادی پخش شد که یک قرن با لهجه آذری، از ایران و زبان فارسی دفاع کرده است؛ و امید که عمرشان دراز باد. «دکتر محمدعلی موحد» در بخشی از این پیام اظهار کرد: «تا آنجا که دریافتهام و میتوانم شهادت دهم، خانم دکتر باقری در اداره بنیاد به دو اصل مهم ملتزم بوده و دو نتیجه مطلوب از آن حاصل شده است؛ یکی نظم و انضباط است و دیگری ادب و مهربانی. آن دو نتیجه مطلوب هم که از رعایت آن دو اصل حاصل گشته، یکی دوام و بقای بنیاد است و دیگری آبرو و اعتبار آن. راستی باید گفت که امکان دوام فعالیت بنیاد در ابتدای تأسیس آن با توجه به حساسیتهایی که از جانب گرایشهای گوناگون انتظار میرفت، سخت در معرض تردید بود. خدا را سپاس که امروز اعتبار و آبروی بنیاد به درجه بالایی رسیده است».
سخنرانی دکتر سجاد آیدنلو یکی از سخنرانیهای شنیدنی این نشست بود که استقبال حاضران در سالن، گواهی بر ادعای نگارنده است. وی پس از خوانش شعری از استاد کدکنی (بیا ای دوست اینجا در وطن باش/ شریک رنج و شادیهای من باش/ زنان اینجا چو شیر شرزه باشند/ اگر مردی در اینجا باش و زن باش)، سخنرانی کوتاه و ارزشمند خود را آغاز کرد: «موضوع عرایض بسیار بسیار کوتاه بنده به مناسبت حوزه مطالعات و گزارشی کوتاه از کارنامه شاهنامهپژوهی خانم دکتر مهری باقری است. کارنامه شاهنامهشناختی خانم باقری را در دو بخش مقالات و کتابها میتوان تقسیم کرد». دکتر آیدنلو در سخنان خود به مقالات دکتر باقری و بهویژه مقاله «گرز، گرد، بیر» ایشان پرداخته و افزودند: «توجه به این مقاله، غیر از حل بسیاری از ابیات شاهنامه، مشکلات برخی از متون ادب فارسی را نیز حل میکند». دکتر آیدنلو در انتها، ضمن تجلیل از جایگاه شادروان «سرکاراتی» و استاد «مهری باقری»، با خوانش دو بیت به افتخار دکتر شفیعیکدکنی، سخنان خود را اینگونه به پایان رساندند: «تنها نه آفتاب نِشابور و کدکنی/ در این شبان تیره، چراغان میهنی/ ده قرن شوق و ذوق و هنر در تو خفته است/ تو سومین هزاره این باغ و گلشنی». برسیم به دیگر سخنران ارجمند این نشست، استاد «حسین مهرنگ» که گفت: «یک نفر دیشب توییت زده بود که عدهای فردا جمع خواهند شد که نمیشناسند دهباشی کدام است و نمیشناسند مهری باقری کیست! و من در جوابش نوشتم که ممکن است من آقای دهباشی را زیاد از نزدیک نشناسم، ولی شاید در این جمع تنها کسی هستم که مهری باقری را خوب میشناسم. ایشان دانشجودوست هستند و عصاره ایشان در یک کلمه، «مهربان» است. از نظر معنوی همه ما را دخترم و پسرم صدا میزدند. من بهمن سرکاراتی را نیز خوب میشناسم؛ بهمن سرکاراتی کسی بود که برای سرپرستیاش فقط مهری باقری نیاز بود. در مورد استاد شفیعیکدکنی نیز به خاطر دارم که بیش از 15 سال پیش، آن بزرگواریهایی که از ایشان در دانشکده ادبیات تهران دیدم، تکرارناپذیر است».
با نگارش بخشی از سخنان خانم دکتر مهری باقری که این گردهمایی برای ارجنهادن به مقام شایان تقدیر ایشان بر پا شد، این گزارش اجمالی را به اتمام میرسانم: «در درازای زندگیام هدایای بسیاری دریافت کردهام؛ اما هدیهای که امروز در زندگی میتوانم دریافت کنم، دارایی بزرگی بود که بر گنجینه دارایی من افزوده شد. اگر کسانی که اینجا هستند را به دَه حَصّه (بخش) تقسیم کنیم، پنج حصه به استاد شفیعیکدکنی میرسد. دوونیم حصه به این مرد (اشاره به علی دهباشی) تعلق دارد که تنها و یکتنه و بیوقفه و دائما در تلاشند. من نمیدانم چه زمانی استراحت میکنند! من وقتی یادی از ایشان میکنم، واقعا به روح بزرگ حکیم توس میاندیشم که گفته است: یکی مرد جنگی بِه از صدهزار. یکونیم حصه دیگرش به خاطر دوستان، استادان و بزرگانی است که نامشان اینجا هست. یک حصه دیگر باقی میماند که آن متعلق است به دکتر بهمن سرکاراتی. اگر عنایتی در حق من میشود، بهخاطر ایشان است و خوشحالم». این اوج فروتنی یک بانوی فرهیخته بود که در این استقبال تاریخی هیچ سهمی برای خود قائل نشد. همین نشان میدهد که این برنامه، بحق، به نام ستاره درخشانی با نام خانم مهری باقری در تاریخ «بخارا»ی ایرانزمین ثبت شد؛ اگرچه به نام خورشیدی با نام حضرت استاد شفیعیکدکنی پرآوازه گشت. و البته که تمامی این خورشید و ستارهها، در آسمان زبان و ادب فارسی درخشیدند و از تبریز شور گرفتند و به آن نور بخشیدند. بیش باد این نور جاودان بیش باد... .