دروغ تاریخی کودتای 28 مرداد
در شبهنگام 30 اردیبهشت 1402 شبکه 4 سیما گفتوگویی میان آقای دکتر موسی غنینژاد و آقای علی علیزاده که از لندن بهگونه صوتیتصویری در این برنامه حضور داشت، در زمینه اقتصاد ایران برگزار کرد. دکتر غنینژاد با دلایل روشن از اقتصاد دولتی که از سال 1358 در کشور ما حاکم شده و از اینکه بیش از 90 درصد اقتصاد ایران در دست دولت یا نهادهای وابسته به دولت است، انتقاد کرد که یک واقعیت انکارناپذیر و ریشه گرفتاریهای ملت ایران است.
سیدمحمود کاشانی-استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی: در شبهنگام 30 اردیبهشت 1402 شبکه 4 سیما گفتوگویی میان آقای دکتر موسی غنینژاد و آقای علی علیزاده که از لندن بهگونه صوتیتصویری در این برنامه حضور داشت، در زمینه اقتصاد ایران برگزار کرد. دکتر غنینژاد با دلایل روشن از اقتصاد دولتی که از سال 1358 در کشور ما حاکم شده و از اینکه بیش از 90 درصد اقتصاد ایران در دست دولت یا نهادهای وابسته به دولت است، انتقاد کرد که یک واقعیت انکارناپذیر و ریشه گرفتاریهای ملت ایران است. ولی طرف دیگر این گفتوگو که برداشت روشنی از اقتصاد ایران نداشت و نتوانست پاسخ درستی به اعتراضهای اصولی دکتر غنینژاد بدهد، راه فرافکنی را در پیش گرفت و با گریختن از موضوع گفتوگو، گفت شما منکر کودتا علیه مصدق هستید که هیچ ارتباطی به این بررسی اقتصادی نداشت. آقای دکتر غنینژاد با دفاع از این دیدگاه تاریخی خود گفت این موضوع ارتباطی به این برنامه اقتصادی ندارد اما من آمادگی دارم در یک برنامه جداگانه به آن بپردازم. در این میان آقای امیر طیرانی بهجای آنکه درخواست یک گفتوگوی زنده تلویزیونی با آقای دکتر غنینژاد را در این زمینه بکند تا بینندگان از برداشتها و دلایل تاریخی در این موضوع پیچیده دوران نهضت ملی ایران آگاه شوند، با نگارش مقالهای در روزنامه «شرق» روز 11 خرداد 1402 با خُردهگرفتن از وی نوشته است: «چنین به نظر میآید که حتی یک استاد اقتصاد نیز برای قضاوت درباره یک واقعه تاریخی یا فردی که در تاریخ معاصر ایران نقشآفرینی کرده است، نیاز به آن دارد که به منابع و تحقیقات تاریخی رجوع کرده و بر اساس مستندات تاریخی بگوید و بنویسد...».
ولی نویسنده این مقاله نشان نداده است که خود تا چه اندازه به منابع و تحقیقات تاریخی و مستندات آن پایبندی دارد. همه ادعای وی نیز این است که تظاهراتکنندگان روز 28 مرداد که از آنان به نام «مهاجمان به مراکز دولتی و اداره رادیو و سرانجام به خانه مصدق» یاد میکند، اراذل و اوباش بودهاند و برای اثبات این ادعا، به «تحقیقات انجامگرفته در این زمینه از سوی مورخان و محققانی مانند مارک گازیورسکی، یرواند آبراهامیان و...» استناد کرده است. این در حالی است که شناسایی تظاهراتکنندگان ایرانی در روز 28 مرداد 1332 و انگیزه آنان نیازی به اظهارنظر این محققان ادعایی خارجی نداشته است. از سوی دیگر، مارک گازیورُسکی، زبان پارسی نمیداند و آگاهی ناچیزی از تاریخ نهضت ملی ایران و منابع گسترده آن دارد و تنها سرمایه او یک مقاله به زبان انگلیسی است که در کنفرانسها در زمینه کودتای 28 مرداد ارائه میدهد و انباشته از غلطهای تاریخی است. یرواند آبراهامیان نیز زبان فارسی نمیداند و روشن نیست چگونه میتوان از او با عنوان یک پژوهشگر تاریخ نهضت ملی ایران یاد کرد. ازهمینرو من در یک مقاله تفصیلی زیر عنوان «تحریفها در کتاب یرواند آبراهامیان»، (ماهنامه قلمیاران، ش 12، مرداد 1397) به نقد ادعاهای بیپایه تاریخی او پرداختهام.
نویسنده این مقاله در نقد نوشتهای از آقای دکتر غنینژاد که مصدق را «مشروطهخواه، تجددطلب، دموکرات یا لیبرال» ندانسته، بهجای آنکه از کارنامه زندگی سیاسی مصدق دلایلی برای ادعاهای خود بیاورد و نشان دهد او هوادار دموکراسی، آزادی و دفاع از قانون اساسی بوده، به یک استدلال شگفتانگیز دست یازیده و نوشته است:
«اگر به گمان آقای دکتر غنینژاد، دکتر مصدق مشروطهخواه، دموکرات و تجددطلب نبود، میشود چنین برداشت کرد آنها که در مقابل او صفآرایی کردند و طیف وسیعی از حزب توده تا شاه و دربار و عوامل کشورهای بیگانه در ایران دارای چنین ویژگیها و اندیشههایی بودند؟».
بر فرض اینکه مخالفان مصدق دارای اوصاف مشروطهخواهی، دموکرات و تجددطلب نبوده باشند، این دلیل بر آن نیست که مصدق این ویژگیها را داشته باشد. بااینحال نگاهی به کارنامه دو سال و چهار ماه نخستوزیری مصدق نشان میدهد او بیشترین قانونشکنی و تجاوز به قانون اساسی مشروطیت و متمم آن را داشته و هیچیک از نخستوزیرانی که از آنان در این مقاله نام برده شده است، مانند سیدضیاءالدین طباطبایی یا سپهبد زاهدی یا دیگر نخستوزیران دوران مشروطیت، هرگز در این زمینه قابل مقایسه با مصدق نیستند. از آنجا که نویسنده این مقاله مدعی شده است حزب توده منتقد مصدق بوده یا طیف وسیعی از افراد این حزب در برابر مصدق صفآرایی کردهاند یا این اراذل و اوباش بودند که دولت مصدق را سرنگون کردند، درباره این موارد توضیح میدهم:
1- حزب توده
اتحاد شوروی با ایدئولوژی ضدانسانی کمونیسم در مرزهای شمالی ایران، تهدیدی علیه امنیت ملی کشور ما بود. با تصویب قانون اقدامکنندگان علیه امنیت و استقلال مملکتی مصوب 22 خرداد 1310، ماده یک این قانون با دوراندیشی و درنظرگرفتن خطر گسترش اندیشههای کمونیستی برای استقلال کشور ما که اتحاد شوروی روی آن تبلیغ میکرد، تشکیل احزاب با رویه و مرام اشتراکی یا کمونیستی را ممنوع و کیفر حبس از سه تا 10 سال را برای آن پیشبینی کرد. با تصویب این قانون از شکلگرفتن حزب کمونیست در ایران به درستی پیشگیری شد. ولی با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم از سوی متفقین، حزب توده در بخشهای شمالی ایران که زیر کنترل نیروهای نظامی شوروی بود، فعالیت خود را آغاز کرد و سپس سازمان حزبی خود را در تهران و شهرهای دیگر کشور گسترش داد. از آنجا که حزب توده در غائله آذربایجان در سالهای 1324 و 1325 با مزدوران وابسته به شوروی در آذربایجان همکاری کرده بود، پس از پایانیافتن این بحران، نیروهای حزب توده سرکوب و گروهی از سران این حزب هم زندانی شدند و حزب توده منحل اعلام شد.
از شگفتیها این بوده است که مصدق در اردیبهشت 1330 از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا برای اجرای هدفهای نهضت ملی ایران رأی اعتماد و از شاه فرمان نخستوزیری گرفت، اما پس از اندکزمانی به حزب غیرقانونی و وابسته به بیگانه توده فرصت فعالیت داد و از آن بهرهبرداری ابزاری میکرد.
روز 23 تیر 1330، آورِل هریمن، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، به ایران آمد تا برای حلوفصل اختلاف دولت ایران و انگلستان و صدور نفت ایران به بازارهای جهانی چارهاندیشی کند. ولی نیروهای حزب توده در همین روز شورش گستردهای در خیابانهای تهران و میدان بهارستان به راه انداختند و به رویارویی با نیروهای شهربانی رفتند. نیروهای شهربانی نیز برای پراکندهکردن تودهایها، با آنان درگیر شدند و توانستند این شورش را مهار کنند که به کشتهشدن و مجروحشدن افرادی انجامید. به گفته رئیس بیمارستان شهربانی: «در جریان دیروز 59 پاسبان و افسر شهربانی مصدوم شده بودند... در همان بیمارستان، پاسبان احمدی از کلانتری انتظامی که گلوله به شکم او اصابت و روده و کبد او را سوراخ کرده، در اثر خونریزی شدید فوت نمودند» (روزنامه اطلاعات، 24 تیر 1330).
هدف از شورش بزرگی که حزب توده روز 23 تیر به راه انداخت، ناکامکردن مأموریت هریمن بود. از همینرو سیدابوالحسن حائریزاده در جلسه علنی مجلس روز 27 تیر به رابطه این تظاهرات و آمدن هریمن پرداخت و گفت: «واقعه روز 23 تیر مسلم است با تهیه قبلی در موقع ورود میهمان آمریکایی برای
کمونیستنشاندادن ملت ایران و نبودن امنیت و انتظام در ایران ایجاد شده است...» (روزنامه اطلاعات، 27 تیر 1330).
در رویدادهای سال 1331 و نیمه نخست سال 1332 نیز حزب توده با افزایش نیروهای خود و دامنزدن به اندیشههای زهرآگین کمونیستی در میان مردم و نظامیان، ابزاری در دست مصدق برای پیشبرد برنامههای ضدمیهنی و خلاف قانون اساسی او و رویارویی با آیتالله کاشانی و نمایندگان شجاع مجلس و هواداران نهضت ملی ایران بود که اسناد این همکاری شوم برای کشور ما در دسترس هستند. نویسنده این مقاله باید پاسخ دهد چرا مصدق که با پشتیبانی مجلس و نیروهای هوادار نهضت ملی ایران به قدرت رسیده بود، به این حزب وابسته بیگانه که تهدیدی علیه امنیت ملی ایران بود، اجازه فعالیت داد و این حزب با برخورداری از پشتیبانی مصدق به شاه، به مجلس و رهبران نهضت ملی ایران اهانت میکرد تا آنجا که در مرداد 1332 روزنامههای این حزب خواستار تغییر رژیم در ایران شده بودند. روشن بود که عموم گروههای مردم از خطر حضور حزب توده در صحنه سیاسی کشور بیمناک و نگران امنیت ملی کشور بودهاند.
2- سرپوشگذاشتن بر نقش مصدق
نویسنده این مقاله از یک برنامهریزی که در تیر و مرداد سال 1332 برای واگذاری قدرت نخستوزیری از سوی مصدق به زاهدی به اجرا درآمد، سخنی به میان نمیآورد. مصدق بارها از نمایندگان مجلس دوره هفدهم درخواست رأی اعتماد کرده و مشروعیت خود را از این مجلس گرفته بود؛ ولی در تیرماه همین سال با دستاویز فریبکارانهای راه منحلکردن این مجلس را در پیش گرفت. آنچنان که از خاطرات اطرافیان مصدق که سپس انتشار یافتند، برمیآید، منحلکردن مجلس با مخالفت آنان روبهرو شده است. هرچند آیتالله کاشانی و نمایندگان شجاع این مجلس با استقبال خطر با همه توان در برابر این تصمیم ضدمیهنی و تجاوز به قانون اساسی ایستادگی کردند؛ ولی به انگیزه او از این تصمیم و رفراندوم نمایشی برای منحلکردن مجلس پی نبردند. پس از آن نیز با انتشار کتابها و انبوهی از مقالات برای جاانداختن کودتا علیه مصدق تبلیغات به راه انداخته شد و واقعیتهای تاریخی کناررفتن او از نخستوزیری پنهان ماندند.
سرانجام با پژوهشهای تاریخی که هواداران نهضت ملی ایران انجام دادند و چند مقالهای که نوشتم، در کنفرانسی که در سال 1381 در یکی از مراکز پژوهشی شهر آکسفورد برگزار شد و موضوع آن کودتای مرداد 1332 [آگوست 1953] علیه مصدق بود، حضور یافتم. برگزارکنندگان این کنفرانس به دنبال جاانداختن اندیشه کودتا علیه مصدق بودند؛ ولی با ارائه مقاله خود و اسناد فراوان نشان دادم که در مرداد سال 1332 هیچ کودتایی علیه مصدق انجام نشده و چگونگی واگذاری قدرت از سوی مصدق به زاهدی را آشکار کردم. سخنان من در این کنفرانس با هیچ اعتراضی روبهرو نشد و این مقاله با تفصیل بیشتری در «فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی» دانشگاه تهران در شماره بهار 1386 در 64 صفحه به چاپ رسید. در کتاب «تاریخ مختصر نهضت ملی ایران» نیز که در بهمن 1398 منتشر کردم، با بهرهگرفتن از «متمم اسناد روابط خارجی ایالات متحد آمریکا» که دربرگیرنده اسناد بیشتری از وزارت خارجه آمریکا و اسناد سازمان «سیا» هستند و در 15 ژوئن 2017 برابر با 25 خرداد 1396 انتشار یافتند، با پرتوافکنی بیشتری بر برنامهریزی پیچیدهای که مصدق در مرداد 1332 به اجرا درآورد، نشان دادم که دولتمردان آمریکایی و سازمان «سیا» هم از چندوچون آن در ناآگاهی کامل به سر میبردهاند.
در اینجا تنها به یک سند بسیار مهم که در کتابهایی که برای جاانداختن کودتا علیه مصدق انتشار یافتهاند سانسور شده است، میپردازم. آیتالله کاشانی روز 11 مرداد شرکت در رفراندوم برای منحلکردن مجلس را تحریم کرد؛ ولی مصدق توانست با برگزاری یک رفراندوم نمایشی و ناسازگار با قانون اساسی روز 12 مرداد در تهران و با حضور گسترده افراد حزب توده در پای صندوقهای رأی و روز 19 مرداد در شهرستانها، مجلس شورای ملی را به ادعای خود با رأی مردم منحل کند. سرانجام وزیر کشور او در ساعت 9 شب 22 مرداد نتایج این رفراندوم نمایشی را اعلام و ادعا کرد اکثریت قریب به اتفاق مردم رأی به انحلال مجلس شورای ملی دوره هفدهم دادهاند. محمدرضاشاه نیز بیدرنگ صبح روز 23 مرداد، فرمان نخستوزیری زاهدی و فرمان برکناری مصدق را صادر کرد که همزمانی این دو رویداد، نشاندهنده یک برنامهریزی است.
فرمان نخستوزیری زاهدی ساعت 11 شب همان روز 23 مرداد از سوی سرهنگ نصیری به زاهدی تسلیم شد و فرمان برکناری مصدق نیز به دستور زاهدی از سوی سرهنگ نصیری ساعت 11 شب 24 مرداد به او ابلاغ شد. مصدق پس از دریافت فرمان برکناری خود با یکساعتو نیم تأخیر، رسید این فرمان را به سرهنگ نصیری داد. کلیشه این رسید که نخستین بار در سال 1373 از سوی مورخ برجسته، شادروان ابراهیم صفایی در کتاب «زندگینامه سپهبد زاهدی» انتشار یافت، چنین است:
ساعت یک بعد از نصف شب 25 مرداد 1332
دستخط مبارک به اینجانب رسید. دکتر محمد مصدق
مصدق در این رسید، فرمان شاه را «دستخط مبارک» نامید و عنوان «نخستوزیر» را که همیشه در کنار نام و امضای خود میافزود، برداشت که نشاندهنده پذیرفتن فرمان شاه بوده است. یک واقعیت بسیار مهم این است که مصدق دریافت فرمان برکناری خود از نخستوزیری و دادن رسید آن را به آگاهی اطرافیان خود که به کمک آنان توانسته بود رفراندوم منحلکردن مجلس را برگزار کند، نرساند. کمترین اعتراضی هم به فرمان برکناری خود از هنگام دریافت آن تا بعدازظهر روز 28 مرداد که تظاهر به نخستوزیری میکرد، انجام نداد و هرگز هم مدعی انجام کودتایی علیه خود در این روزها نشد.
3- هجوم به خانه مصدق
در ساعتهای بعدازظهر روز 28 مرداد و هنگامی که حکومت نظامی که در دولت مصدق به ناروا و برخلاف قانون 16 اسفند 1329 دائمی شده و ابزاری برای بازداشت خودسرانه معترضان شده بود، فروریخت، مردم خشمگین به خانه مصدق که بهدرستی آن را کانون توطئههای ضدمیهنی دانسته بودند، هجوم بردند. مصدق با پیشبینی همین خطر، به رئیس ستاد ارتش دستور داده بود چند تانک در برابر خانه خود مستقر کند و با بهکارگرفتن گروه بزرگی از نیروهای نظامی، خانه خود را به یک سنگر استوار تبدیل کرده بود. چند نفر از افسران وابسته به مصدق نیز با تیربارهایی که در اختیار داشتند، تظاهراتکنندگان را به رگبار گلوله بستند. هرچند گروهی از سربازان خانه مصدق هم به تظاهراتکنندگان پیوستند؛ ولی تیراندازی ادامه یافت و به نوشته روزنامه اطلاعات روز 31 مرداد 1332: «تعداد زیادی از افراد بر اثر تیراندازی از طرف منزل دکتر مصدق مقتول و مجروح شدند». تا آنجا که بر پایه اعلامیه رئیس اداره پزشکی قانونی، دکتر سعید حکمت در بعدازظهر روز 28 مرداد، 41 نفر در اطراف خانه مصدق مقتول و تعداد 75 نفر دیگر مجروح شدند که راهی بیمارستانها شدند. (روزنامه اطلاعات، 3 شهریور 1332)؛ ولی سرانجام پناهگاه استوار مصدق فروریخت و او با چند نفر از اطرافیان خود فرار کرد و در خانههای اطراف پنهان شد و روز بعد سپهبد زاهدی جان او را نجات داد. آیا نویسنده این مقاله این افراد میهندوست و فداکار را اراذل و اوباش میداند؟
چرا در 70 سال گذشته در انبوهی از کتابها و حتی در صداوسیما، ادعای دروغین کودتا علیه مصدق تبلیغ میشود و نویسنده این مقاله هم آن را تکرار میکند؟ آقای دکتر غنینژاد در گفتوگوی خود در شبکه 4 سیما، پیشنهاد برگزاری برنامه دیگری را درباره ادعای کودتا علیه مصدق داد؛ ولی شخص طرف گفتوگوی او از این پیشنهاد و برگزاری چنین برنامهای در صداوسیما استقبال نکرد. نویسنده محترم این مقاله نیز به هزاران نفر از مردمی که از حضور گسترده حزب توده در صحنه سیاسی کشور نگران و از برکناری مصدق شادمان شده بودند و دست به تظاهرات زدند، برچسب اراذل و اوباش میزند و ادعای کودتای 28 مرداد را تکرار میکند.