چرا به جای جامعه، نهادهای حاکمیتی باید تصمیمگیری کنند؟
قدرتمحوری در نگاه حجاریان
ماجرای اصولگرایان و پیشنهاد حجاریان برای تقویت «کارآمدی در سیستم» حکایت ملانصرالدین و پخش آش است که خودش آن را شایع کرد و دست آخر خودش در صف گرفتن آش ایستاد. رسانههای اصولگرا حرفی را به نقل از حجاریان میزنند که اساسا نه تنها در آن مصاحبه نیست، بلکه با روح آنچه حجاریان میخواست بیان کند کاملا متفاوت است. قربانی اصلی این موضوع بیش از همه محمدرضا باهنر است که مصاحبه حجاریان را نخوانده در بازی خبرنگاری افتاده که از او این سؤال را کرده بود.
ماجرای اصولگرایان و پیشنهاد حجاریان برای تقویت «کارآمدی در سیستم» حکایت ملانصرالدین و پخش آش است که خودش آن را شایع کرد و دست آخر خودش در صف گرفتن آش ایستاد. رسانههای اصولگرا حرفی را به نقل از حجاریان میزنند که اساسا نه تنها در آن مصاحبه نیست، بلکه با روح آنچه حجاریان میخواست بیان کند کاملا متفاوت است. قربانی اصلی این موضوع بیش از همه محمدرضا باهنر است که مصاحبه حجاریان را نخوانده در بازی خبرنگاری افتاده که از او این سؤال را کرده بود.
از مدیرمسئول روزنامه صبح نو تا روزنامه جوان و یک خط مشخص در رسانههای جریان راست میانه، اساسا دال مرکزی مصاحبه حجاریان را متوجه نشدند. آنچه حجاریان گفت، نه شرطگذاری برای انتخابات و نه استعفای رئیسی، بلکه تغییر رئیسی توسط مجمع تشخیص مصلحت بود؛ نکتهای که اتفاقا میتوان با آن از منظر اصلاحطلبی مخالف بود. اما اصولگرایان به طور کلی آن را یا نخواندند یا نفهمیدند.
اول: در یادداشت حجاریان هیچ شرطگذاری وجود ندارد. اساسا تیتر مقاله حجاریان هم نشان میدهد که از «فرض» و «احتمال» حرف زده شده نه «شرط». تیتری که حجاریان مقاله خودش را با آن در کانالش منتشر کرد این بود: «اصلاحات و ۶ احتمال».
دوم: حجاریان در این بخش از مصاحبه شش فرض را مطرح میکند که خودش از محالات است. فرضهایی که حجاریان آنها را اینگونه برشمرده است: «فرض اول آن است که تمامی اصلاحطلبان بپذیرند در انتخابات مشارکت کنند. فرض دوم آن است که شورای نگهبان کسی را رد صلاحیت نکند. فرض سوم آن است که مردم متقاعد شوند لازم است در انتخابات شرکت کنند. فرض چهارم آن است که تمام کرسیهای مجلس آینده در اختیار اصلاحطلبان قرار بگیرد. فرض پنجم آن است که انتخابات بدون هیچ شکوشبههای برگزار شود. و فرض ششم آن است که لوایح اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان رد نشود».
سؤال این است که آیا ممکن است چنین فرضهایی اساسا محقق شود؟ آیا ممکن است همه کرسیها در اختیار اصلاحطلبان قرار بگیرد و همچنین تمام لوایح هم از سوی شورای نگهبان تأیید شود؟
سوم: حجاریان با بیان آن شش فرض اصل موضوع را «نخواستن و نتوانستن دولت رئیسی» عنوان میکند: «من معتقدم در صورت وقوع همه این فرضها و تمهید شرایط مسئله ناتوانی و نخواستن دولت مستقر پیشروی مجلس آینده است». لذا در اینجا شرط اساسی را برداشتن عامل «ناتوانی» و «نخواستن» یعنی دولت قرار داده و میگوید: «لذا میگویم به شرطی که آقای رئیسی به نحوی از کابینه استعفا دهد یا بهدلیل عدم کفایت عزل شود، میتوان بهشرط وجود یا حتی عدم فرضهای ششگانه در انتخابات مشارکت کرد». اما نکته اینجاست که حجاریان حتی قائل به این نیست که ابراهیم رئیسی را با یک اصلاحطلب ششدانگ جایگزین کنند. او میگوید: «من نمیگویم آقای رئیسی برود و یک اصلاحطلب ششدانگ جانشین او شود. میگویم داخل مجلس حلوعقدی که دارند، خودشان بنشینند و یک گزینه کارآمد پیدا کنند. یعنی اگر از انتخابات عبور کردهاند دستکم کارآمدی داشته باشند».
چهارم: میشود و باید با حجاریان در یک امر مخالف بود. حجاریان در مقاطع بسیاری قائل بر اصلاحات جامعهمحور است اما در مقاطع بحرانی اتفاقا جامعه را رها کرده و از سیستم میخواهد در مورد اختیاری که ملت دارد، تصمیمگیری کند. این اتفاقا بنمایه تفکر حجاریان است که تنها این بار بروز و ظهور نکرده است. بار قبل هم در بحبوحه اتفاقات سال گذشته نامهای به شمخانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی نوشت و در آنجا ضمن بیان اینکه طرح و پیشنهاد تشکیل چنین شورایی را خود او (و برگرفته از ساختار امنیت ملی آمریکا) به مرحوم هاشمی داده است از او خواست تا از موقعیت این شورا برای حل بحرانها استفاده کند. به عبارت روشنتر تغییر ابراهیم رئیسی نه شرطی برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات، بلکه شرط اساسی برای شکلگیری حکمرانی مبتنی بر خواست مردم در نظر گرفته شده است.
پنجم: به این بخش از مصاحبه نمیپردازم که حجاریان در پاسخ به سیدمحمدخاتمی و «عرفیکردن شرع» یا «شرعیکردن عرف» از اعتقادش به «هابز» حرف زده و معتقد است که «لویاتان او حرفش امر خداست». این بحث تئوریک مجال دیگری میطلبد که طی آن هم میتوان نشان داد چگونه حجاریان معتقد است از زاویه قدرت میتوان و باید مسائل را حل کرد. تنها به همین بسنده میکنم که این موضوع تأییدکننده این است که منظور حجاریان در این مصاحبه اساسا بیان این موضوع میتواند باشد که نظام از زاویه قدرت و در یک «جمع و گعده خودی» مسئله تغییر رئیسی را با یک نیروی کارآمد از درون خود حل کند.
ششم: به نظر میرسد محمدرضا باهنر که در دام این کجفهمی و بازتولید حکایت ملانصرالدینیشدن اصولگرایان افتاد، باید یک بار مصاحبه را میخواند (یا امروز بخواند) و بعد از آن مصاحبه خود را اصلاح کند.